با درود

 

مجله سیـاسی خبری هنری

در ۷۵ صفحه

جمع آوری و تنظیم از , مسعود فروزش راد

 

مطالبی‌ کـه در این نشریـه درج مـیگردد صرفا به منظور تأیید و یـا رد آنـها نیست ؛ فقط بخاطرآزادی بیـان و رد هر گونـه مـی‌باشد.

 

فقط سر مقاله همـیشـه بخشی از نظرات من مـی‌باشد.

 

لطفا رجوع نمایید بـه ضمـیمـه ها

 

مقاله هلند وسالروز يادبود آزادی بردگان ضمـیمـه است

 

به امـید پیروزی به منظور آزادی

 

April

 

 

Monument to Anton de Kom, Amsterdam

ما بردگان سورینام

فیلم مستند درون شش قسمت بـه زبان هلندی

در مورد نقش مقاومت قهرمان سورینام آنتون د کمـین به منظور آزادی سورینام و از بین بردن داری درون سورینام و جهان .

 

slaven van Suriname: مدل تاب هاط کشی Anton de Kom (1 van 6)

http://www.youtube.com/watch?v=9KN8PvEMx2c

 (2 van 6)

http://www.youtube.com/watch?v=LHPt8y7xOqE

 (3 van 6)

http://www.youtube.com/watch?v=_5vg11V5y_o

(4 van 6)

http://www.youtube.com/watch?v=HMUuIRbfsNo

 (5 van 6)

http://www.youtube.com/watch?v=-FH2vCQUvPk

 (6 van 6)

http://www.youtube.com/watch?v=Ll_IVG6tDR8

سرمقاله

 

یک صد و پنجاه سال پیش، مدل تاب هاط کشی درون سال 1863، داری درون هلند, سورینام و جزایر آنتیل, لغوشد . مدل تاب هاط کشی نوزدهم آوریل روز لغو سیستم داری درون هلند است. مدل تاب هاط کشی حال آنکه درست درون آنزمان هنوز این کشورها و اندونزی جزو مستمرات هلند بودند . و دیدیم این کشور هلند همراه با همدست خود کشور انگلیس درون برابر آزادیخواهان اندونزی بـه چه جنایـاتی کـه روی نیـاورد.

این مبارزه به منظور آزادی،  ملیونـها کشته بجای گذاشت کـه هنوز هم گورهای دسته جمعی از مردم اندونزی درون حال کشف شدن است. کـه من چندی پیش درون شماره گذشته همـین مجله یکی‌ از این کشفیـات اخیر را درون آن نگاشتم.

 

این تصاویر از سال ۱۹۴۷تا ۱۹۴۹ هست که هلند درون آنزمان مشغول سرکوبی آزادیخواهان اندونزیـایی و کشتار دسته جمعیی آنان بود . و بعد از آن و با همکاری آمریکا با کودتا حکومت سوکارنو را از مـیان برداشت کـه موجب کشته شدن نزدیک بـه دو مـیلیون نفر از آزادیخواهان شد کـه بیشتر آنان کمونیست بودند. این تصاویر درون آلبوم خصوصی یکی‌ از نظامـیان هلند بوده کـه وی آنـها را بـه دور انداخته است. و برای اولین بار هست که درون تاریخ هلند و اندونزی چنین تصاویری پیدا شده و به نمایش گذارده شده است. که تا کنون دولت هلند اگر هم از این قتل عام ها خبر داشت بنا بر منافع مالی‌ و حیثیتی از چنین خبر هایی‌ اجتناب مـیورزید .زیرا حتما طبق قوانین بین المللی بـه باز ماندگان این اشخاص قربانی خسارت مـیپرداخت ، ولی‌ حالا مـیداند کـه اکثر این بازماندگان درون اثر کهولت از بین رفته ا‌ند وحالای‌ نیست کـه ادعای خسارت نماید ,در ضمن مساله حیثیتی هم دیگر با این همـه کشت و کشتار جهانی ارزش خود را از دست داده زیرا درون حال حاضر جمـهوری اسلامـی روی همـه آنـها را از جمله هیتلر سفید نموده است.

ناا گفته نماند کـه کشور کوچک هلند درون زمان جنگ دوم جهانی توسط آلمان نازی اشغال شد و خود مردم هلند به منظور بیرون انداختن اشغالگران و مبارزه با آنـها سهم بسزایی داشتند درون حالیکه بسیـاری از سرکردگان انزمان رابطه خوبی با هیتلر داشتند.

ولی‌ درست همزمان با آن دوره ، خود ارتش هلند مشغول سرکوب آزادی خواهان درون مستعمرات خود بود کـه یکی‌ از بزرگترین آنـها کشور اندونزی بود کـه از چهارصد سال پیش با همکاری کمپانی هند شرقی‌ درون اشغال این کشور بود و هنوز هم بعد از اتمام جنگ دوم جهانی دولت هلند دست از اشغالگری خود بر نداشته و همچنان مشغول سرکوبی آزادیخواهان اندونزی بود . گویـا خود دولت هلند بعد از جنگ دوم جهانی هنوز از اشغالگری بـه وسیله آلمان نازی درس نگرفته و به کار خود ادامـه مـیداد . همچنان کـه مشاهده مـی‌کنید این تصاویر کشتار دسته جمعی متعلق بـه سال ۱۹۴۷ مـی‌باشد .

دولت هلند هر سال مراسم جشن آزادی از زیر یوغ هیتلر بر قرار مـی‌کند درون صورت کـه خود درون همان سالها چنانچه درون این تصاویر مشاهده مـی‌کنید خود مشغول قتل عام مردم آزادی خواه و بیگناه این سرزمـینـها بوده است

یکی‌ دیگر از نقاط سیـاه تاریخی این کشور اشغال و کلنیزه آفریقای جنوبی توسط سرمایـه داران این کشور مـیباشد و دولت هلند خود را درون اینراه مقصر نمـیداند زیرا این کلنیزه توسط سرمایـه داران صورت مـیگرفته ، ولی‌ از درامد های هنگفت الماس این سرزمـینـها هیچگونـه دم نمـیزند.

هلند همـیشـه یک کشور تجارتی بوده هست و اگر چه چند قرن هست که انقلاب صنعتی درون آنجا رخ داده و این کشور همچنین یکی‌ از بزرگترین کشورهای تولید مواد صنعتی و خوراکی  هست و کالاهایی این کشور همـیشـه و در هر شرایطی مستقیم و غیر مستقیم روانـه بازار بین المللی  مـیباشد ، و به اکثر کشور های جهان سوم صادر مـیشود ، حتی بـه کشورهایی نظیر ایران کـه تحریم  اقتصادی درون دست اجرأ مـی‌باشد.

این  دزدان دریـایی قدیمـی‌ از همان چهار صد سال پیش یکی‌ از بزرگترین تجار بوده و بسیـاری از گان  درون آمریکای شمالی‌ بـه وسیله همـین کشور صادر شده‌اند. و اکثرا درون آمریکای جنوبی کـه سورینام هم جزئی از آن هست شکار مـیشدند و به وسیله کشتی رهسپار بازارهای فروشی مـیشدند کـه بزرگترین آنـها آمریکای  شمالی‌ بود .

این کشور بـه این کوچکی  بـه همراهی کشور انگلیس قرنـها درون آفریقای جنوبی حکومت کرده مردم آنجا را بـه اسارت گرفته و مشغول غارت معادن الماس آنجا بودند و هستند.

این کشور که تا همـین اواخر و قبل از آزادی نلسون  ماندلا بـه داری و اسیر و نژاد پرستی‌ درون آنجا ادامـه مـیداد ، درون کل قوانین و فرهنگ  آپارتاید بـه وسیله همـین کشور هلند و با حمایت انگیس از آفریقای جنوبی ، همراه با فروش بردگان سیـاه پوست بـه آمریکای  شمالی‌ منتقل شد .

چه طور مـیتوان ازسالگرد لغو داری صحبت کرد و بزرگداشت گرفت حال آنکه درهمـین زمان روز بـه روز کار بردگی و به کار کشیدن کودکان درون سایر نقاط جهان ادامـه دارد و همـه مـیدانیم کـه سرمایـه داری بین المللی بـه دنبال نیروی کار ارزان همچنان بـه صدور سرمایـه درون کشور های فقیر ادامـه داده و برای بقأ و پر جیب خود بـه بهره کشی‌ از انسانـها ادامـه مـیدهد.

سالهاست بـه دلیل بالا رفتن مزد درون کشورهای پیشرفته صنعتی،  سرمایـه داری دچار بحران شده و برای برون رفت از چنین بحرانی‌ نیـاز بـه انباشت هر چه بیشتر ارزش اضافی دارد.

ادامـه حیـا ت رژیمـهای سرمایـه داری مستلزم انباشت ارزش اضافی مـی‌باشد و تنـها شاهد زنده بودنش همـین است.

آنـها و حامـیان سرمایـه داری با وجودیکه سعی‌ درون رد ارزش کار ماردارند ، ولی‌ این را مـیدانند و در عمل درون یـافته ا‌ند کـه زندگی‌  وحیـاتشان  بـه همـین انباشت ارزش اضافی بستگی دارد . این هست که سعی‌ مـیکنند هر چه بیشتر از نیروی کار ارزان کشور های فقیر و توسعه نیـافته استفاده نمایند . بـه همـین علت روز بـه روز کار اجباری و بردگی درون حال پیشرفت هست . انسانـها مجبورند به منظور ادامـه حیـات  خود تن به

هر کاری دهند و  هم اکنون مـیدانیم بیش از یک مـیلیـارد نیروی کار ارزان درون جهان وجود دارد کـه به راحتی درون اختیـار سرمایـه داران قرار دارد.

از طرفی کشورهای امپریـالیستی به منظور مصادره مواد خام این کشور ها سالهاست کـه مشغول صدور جنگ بـه کشورهای خاور مـیانـه و آفریقا و آسیـای جنوب شرقی‌ و آمریکای لاتین هستند کـه مـیبینیم نتیجه ای  جز خرابی زیربنای چنین کشورهایی نداشته است.

 جبران هر یک از این خرابیـها مستلزم صدور سرمایـه  از طرف کشورهای امپریـالیستی مـی‌باشد،  و آتش افروزان جنگ  و دلالان سرمایـه اگر چه فکر مـیکنند آینده خوبی درون انتظارشان است،  ولی‌ همـه مـیدانیم بحرانـهای ادواری هر یک بـه نوبه خود و به تدریج شرایط  سرنگونی سرمایـه داری را نـه تنـها فراهم مـی‌کند بلکه تمام معیـارهای آنان را درون هم ریخته و خواه ناخواه چنین دولتهایی را مجبور مـی‌کند به منظور بقأ خود روز بـه روز بـه خشونتهای جهانی بیفزایند.

در این مـیان ارتجاعی ترین اقشار جوامع عقب افتاده ،  خوداگاه و یـا ناخود آگاه از آنان حمایت مـیکنند. درون حالیکه روز بـه روز بحرانـهای اقتصادی  و در نتیجه آن بیکاری سطح کشور های توسعه یـافته را درون بر مـیگیرد و نارضایتیـها بیشتر شده و موجب اعتصابهای  پی درون پی مـیشود، بخش بزرگی‌ از ارتجایون مذهبی‌ نیروی خود را آگاهانـه و یـا نـه خوداگاهانـه درون اختیـار صاحبان قدرت به منظور سرکوب هر چه بیشتر نیروهای  ناراضی‌ قرار مـیدهند حال آنکه خود آنان هم زیر همـین فشار اقتصادی  قرار دارند.

 آگاه این نیروهای ارتجاعی درون حال حاضر بسیـار مشگل و از دست ما خارج است، آگاهی  این اقشار مذهبی‌ و ارتجاعی فقط با درون هم شکستن و نابودی حامـیآن‌ آنان،  یعنی‌ همـین رژیمـهای سرکوبگر،مـیسر خواهد شد .

من درون اینجا بـه دلیل خارج شدن از مطلب اصلی‌ نمـیخواهم درون مورد نقش اقشار ارتجاعی و سرسپردگی آنان بپردازم زیرا این خود نیـازمند گشایش مطلب دیگری هست .

به امـید پیروزی به منظور آزادی،

مسعود فروزش راد

حسن حسام و روابط درونی راه کارگر

 واقعییـاتی کـه برای اولین باردراختیـارعموم قرار مـی‌گیرد

پاسخی بـه رفیق شا لگونی

 

تلویزیون برابری : برنامـه 31 مارس – 11 فروردین 1392

نگاهی بـه نشست دوم تشکلهای چپ و کمونیست و پاسخی بـه داعیـه های رفیق محمد رضا شالگونی

http://www.youtube.com/watch?v=RLSjTdI99wg&list=UUrVCMDUuGvxH9p42XVBFrUA&index=1

Farahmand Rokni

 اين يک گليپ هست ازجلسه انجمن گفتگوودموکراسی

درباره تجربه مـهاجرت باشرکت هبت غفاری​:!​​.،کارشناس مسائل حومـه ها در

زمينـه ميانجيگری اجتماعی ومشاورشـهرداری پيرفيت.

 حميد جاودان :بازيگر

تئاتر وسينما .پروين بختيارنژاد:روزنام

تجربه مـهاجرت

Serzh Arakeli

http://www.youtube.com/watch?feature=player_embedded&v=GFSEW4M1onA

This Is A Must Watch Video, A brief and crucial history of the United States

Serzh Arakeli aan niet getoonde ontvangers

http://www.informationclearinghouse.info/article30620.htm

Serzh Arakeli

Hazardous geology.

Nature always gets the last word.

Video:

http://www.brasschecktv.com/page/22254.html

– Brasscheck

P.S. Please share Brasscheck TV e-mails and
videos with friends and colleagues.

That’s how we grow. Thanks.

نیمـه شب نوشته ها – 51 – کتابی کـه شاید رکوردها را بشکند!: بهروز سورن

www.gozareshgar.com

نـهم اکتبر سال 2012 یک خبر بشکل انفجاری و گسترده درون سطح جهان منتشر شد. باورش سخت بود اما حقیقت داشت. مردان مسلح طالبان خشمگین و کف بر دهان کی مبارز را تعقیب و در اتوبوس بـه جستجوی او پرداخته و پس از یـافتنش بـه سر او شلیک مـی کنند. بدین ترتیب درون صدد بر مـی آیند که تا صدای حق طلبانـه وی را خاموش کنند, قلم برابری طلبانـه او را بشکنند و اسلام شان را از گزند! این مبارز و آگاه دور نگه دارند. مغز او را کـه خواستگاه مخالفت با فرهنگ متحجرانـه حاکم بر زندگی کان منطقه بود هدف قرار داده و نابودی او را آرزو د.

ک بـه قلب دشمن زده بود ومـیدانست کـه بنیـان حاکمان فرهنگی و سنتی را درون آن خطه خراش مـیدهد. با اینحال خطر کرد ومـیخواست کـه همـه کان هم سن و هم قواره اش امکان تحصیل داشته باشند که تا بتوانند از حقوق انسانی خود دفاع کنند. قصد بیداری و آگاهی مـیلیونـها بچه دیگر را داشت کـه تحجر حاکمـه درون مخیله خود نیز جا نداده بود. ملاله مسلح بود. مسلح بـه علم و آگاهی و پیشرفت های تمدن زمان کـه در بخش بزرگی از این کره خاکی حقوق برابر زنان با مردان را برسمـیت شناخته است. ملاله مـیدانست کـه این خواست و آرزوی دیرینـه مـیتواند زمـینی شود و در آنسوی روستاهای محل سخود نـهادینـه شده است.

ملاله مـیدانست کـه تلاش های وبلاگی اش بـه قبای مردسالاران و متحجران خوش نخواهد آمد و انتظار واکنش های وحشیـانـه آنـها درون برابر خود و خانواده و بستگانش را مـی کشید. ملاله اما سخنگوی نیمـه دیگر انسان شد و اینچنین درد و رنج روزگار را بجان خرید. لحظه موعود سر رسید و قداره بندان سنت و تحجر صورتش را متلاشی د. با تصور اینکه مرده هست رهایش ساختند و معجزه ای را قرنـهاست درون انتظارش هستند بـه یکباره و بعد از گذشت ماهها به منظور ملاله دیدند کـه از این اقدام وحشیـانـه و بر بر منشانـه آنـها جان سالم بدر است.

آیـا فرهنگ ارتجاعی طالبانی درون منطقه حد و مرزی مـی شناسد وقتی مـیگویند:  

( ان و زنان از خانـه ها نباید بیرون بروند و چنانچه لازم بود مـیبایستی یک ( محرم ) همراه آنـها باشد ) .

مدتی پیش زن جوانی را بدون اینکه حتی دادگاه و محاکمـه کنند بجرم همخوابی با یک مرد غریبه با سلاح گرم کشتند. دو گلوله بـه اطراف بدنش و سپس شلیکی بـه سر که تا به ارتجاع مذهبی شان آسیبی نرسد.

ملاله اما استوار بود تحرک و شادابی اش را بـه اختیـار گرفت و سراسر درون روشن گری و آگاهی افکنی درون مـیان هم سن و سال های خودش درون منطقه کوشید. ملاله درون یک مصاحبه قبل از این واقعه گفته بود که:

«ان درون زمان تسلط طالبان مـی‌ترسیدند بـه صورتشان اسید پاشیده شود یـا توسط این شبه نظامـیان دزدیده شوند.»

ملاله اما بعد از بهبودی معجزه آسایش! همچنان مـی رزمد و در صدد انتشار کتابش با همـیاری برخی از مراکز انتشاراتی بین المللی است. این مراکز هر چه باشند و با هر انگیزه و هدفی ولی کتاب خاطرات و نظرات او را منتشر خواهند کرد و با امکانات خود این مبارزه اجتماعی او را درون اختیـار مـیلیونـها انسان دیگر قرار خواهند داد. قطعا بعد از انتشار بیرونی این کتاب نقدهای بسیـاری زینت بخش رسانـه ها و مجامع بین المللی دفاع از حقوق کودکان و زنان درون آن خطه خواهد شد.

با ارزوی سلامتی و شادابی بیشتر به منظور ملاله و بهروزی همکلاسی های او

بهروز سورن

29.03.2013

گزارشگران

کره شمالی و احتمال جنگ اتمـی

m.rad@gmx.net

کره شمالی از امروز رسما کلیـه روابط فی مابین با کره جنوبی را قطع کرد و آخرین بخش همکاری صنعتی را کـه در منطقه صنعتی با مشارکت دو طرف احداث شده بود را تعطیل و از کارگران و کارمندان کره جنوبی خواست که تا این مجتمع صنعتی را ترک کنند . تصور این بود کـه کره شمالی بـه ارز خارجی نیـاز مبرم دارد درون نتیجه این مجتمع را کـه بیش از 30 هزار نفر کارگر و کارمند داشت و با مـیلیـاردها دلار  با شرکت صدها شرکت کره جنوبی  و شمالی احداث شده بود را تعطیل نخواهد کرد  از امروز از ورود کارکنان کره جنوبی و کامـیونـهای بار بـه خاک کره شمالی جلوگیری شد کـه با عالعمل کره جنوبی ، آمریکا و ژاپن هم مواجه شد کـه فکر مـید کره شمالی هرگز دست بـه چنین اقدامـی نخواهد زد.

 کره شمالی درون آخرین مجمع خلق این کشور کـه دو روز پیش درون پیونگ یـانگ پایتخت این کشور بر گزار شد تصمـیم گرفت همـه توافقات اتخاذ شده بین این کشور و آمریکا را ملغی کند و تمامـی تاسیسات صنعتی از جمله کارخانـه جات برق اتمـی را مجددا فعال کند .

علت این تغییرو تحولات تهدید دائمـی نظامـی ، محاصره اقتصادی ، مانورهای نظامـی و اتمـی پی درون پی  آمریکا درون آبهای کره جنوبی با شرکت زیر دریـایی های اتمـی و هواپیماهای رادار گریز از جمله    B-52  (Anderson air-force base on Guam)  و B- 2A (Whiteman air force base in Missouri State) کـه قادر بـه حمل بمب اتمـی هم هستند و هزینـه هر کدام از آنـها بیش از یک مـیلیـارد دلار مـیشود و هواپیماهای تهاجمـی  F – 22 Raptor را کـه مدرن ترین نوع خود درون جهان هستند  درون این مانور استفاده کرده وتمرین نظامـی را با شرکت بیش از 20 هزار نیروی نظامـی کره جنوبی  به منظور اشغال کره شمالی  بکار انداخته است. آمریکا بنا بـه ادعای خود بیش از 27 هزار نیروی نظامـی درون کره جنوبی مستقر کرده کـه شامل نیروهای با لباس شخصی نمـیشود کـه تعداد آنـها بمراتب بیشتر از نیروهای نظامـی این کشور هست . درون این مانورها ژاپن ، استرالیـا و نیوزیلند فعالانـه شرکت دارند. آمریکا درون سال 2011 به منظور محاصره کامل چین و کره شمالی از استرالیـا درون خواست ایجاد پایگاه نظامـی به منظور انتقال بمبهای اتمـی کرده بود کـه با موافقت  حکومت استرالیـا مواجه شد .

 مشکل دو بخش کره جنوبی و شمالی از آنجا شروع شد کـه با پایـان جنگ جهانی دوم و شکست فاشیسم ژاپن آمریکا بسرعت وارد کره شد و بخش جنوبی آنرا کـه عمدتا طرفداران سابق ژاپن بودند بتصرف خود درون آورد و سران ارتش را کـه با ژاپن همکاری مـید درون راس قدرت قرار داد و سعی کرد با استفاده از مانده های طرفداران ژاپن نیرویی به منظور خود دست و پا کند و زمانیکه قیـام عمومـی به منظور سرنگونی این نظامـیان شروع شد و مردم مخصوصا جوانان خواستار خروج آمریکا از کره شدند آمریکا تصمـیم گرفت کار بخش شمالی را با اشغال نظامـی یکسره کند.

 پیش از این تصمـیم  بین آمریکا و اتحاد شوروی توافق شده بود کـه هردو کشور بعد از پایـان جنگ  بـه حضور نظامـی خود درون کشورهای جنوب شرقی آسیـا پایـان دهند کـه اتحاد شوروی  منطقه شمالی کره را ترک کرد ولی آمریکا نـه تنـها بخش جنوبی آنرا ترک نکرد بلکه با قدرت نظامـی خود بـه بخش شمالی حمله کرد آنـهم درون شرایطی کـه قرار بود انتخابات آزاد درون سراسر کشور باحضور  و نظارت کشورهای پیروز درون جنگ جهانی دوم بر گزار شود .

 حمله برق آسای آمریکا از طریق دریـا ، هوا و بخش جنوبی کره با تمام ابزار نظامـی آغاز شد کـه با مقاومت نیروهای کره شمالی و چین مواجه شد کـه با جنگ چریکی فاشیسم ژاپن را شکست داده بودند و از تجربه کافی به منظور مبارزه با ارتش آمریکا بر خوردار بودند . این جنگ از سال 1950 شروع شد و در سال 1953 با عقب راندن آمریکا از مناطقی کـه اشغال کرده بود که تا مرز مدار 38  درجه بـه آتش بس موقت منجر شد درون این جنگ آمریکا تلفات فراوانی داد و بسیـاری از ابزار جنگی خود را از دست داد و یـا از طرف کره ای ها و چینی ها بـه غنیمت گرفته شد . آمریکا با عدم حضور اتحاد شوروی درون سازمان ملل با تعداد اندک اعضاء حاضر درون آن  قطعنامـه ای را بتصویب رساند کـه به این کشور مجوز مـیداد جریـان صلح را درون شبه جزیره کره رهبری کند کـه با همـین مستمسک که تا بامروز درون امور داخلی کره دخالت کرده و اجازه اتحاد مجدد کره را نداده هست . آمریکا که تا قبل از آتش بس موقت بـه شوروی اطلاع داده بود کـه اگر کره شمالی و چین پای مذاکره و آتش بس نروند از بمب اتمـی استفاده خواهد کرد پیش از آن نیز بخش وسیعی از شمال کره را با اسلحه های شیمـیایی و مـیکربی آنچنان نابود کرده بود کـه هنوز هم کره ای ها به منظور ترمـیم آن با مشکل و هزینـه گزاف مواجه هستند .

پس از آتش بس و شروع های وسیع توده ای کـه در بخش جنوبی هرروز ادامـه داشت آمریکا مجبور شد  انتخابات فرمالیته ای را درون بخش جنوبی کره برگزار کند کـه در همـه آنـها که تا سال1998 نظامـیان رئیس جمـهور شدند  کـه با ارتش فاشیست ژاپن درون جنگ جهانی دوم همکاری مـید از جمله ژنرال پارک چونگ هی (Park Chung Hee) کـه از سال 1961 که تا سال 1979 بدون وقفه بشیوه فاشیستهای ژاپنی و با مشت آهنین و زیر سایـه نظامـیان آمریکا قدرت را درون دست داشت کـه هزاران نفر را درون ملاء عام تیرباران و قتل عام کرد کـه در همان زمان اسامـی بیش از 3000 دانشجوی تیر باران و شکنجه شده منتشر شد . این ژنرال مردم و دانشجویـان شـهر گوان جیو(Gwangiu) را درون سال 1979 از هوا و با هلیکوپترهای ارتشی  بـه رگبار بست کـه هزاران نفر کشته و زخمـی شدند کـه معرف خاص و عام است. جالب هست که رئیس جمـهور فعلی خانم پارک گوئن هی (Park Guan Hee) این جنایتکار کره ای هست که آمریکا درون راس کار قرار داده هست و دوهفته پیش ریـاست جمـهوری خود را آغاز کرده است  .

رئیس جمـهور قبلی لی مـیونگ باک (Lee Myung-bak) کـه متولد ژاپن هست و از طرفداران سرسخت جورج بوش و چینی و یک محافظه کار با گرایش نژاد پرستی هست پیش از انتخابات دوره اول ریـاست جمـهوری رسما اعلام کرده بود کـه برنامـه او اتحاد دوکره از طریق سرنگونی رژیم کره شمالی بهر قیمت خواهد بود البته مـیونگ باک درون تصور این بود کـه نومحافظه کاران تحت رهبری آمریکا دنیـا را زیر کنترل خود درون خواهند آورد و برای همـین هم ده ها هزار نیروی نظامـی بـه عراق و افغانستان فرستاده بود لی مـیونگ باک درون دوران ریـاست جمـهوری خود دیکتاتور نظامـی سابق را کـه تفکرات پدر را بخوبی بـه ارث بود آن چنان آموزش داده بود که تا در صورت لزوم جای پد را بگیرد  و راه اورا ادامـه دهد کـه دیروز خانم پارک گوان هی درون حضور نظامـیان همانند پدر گفت لزومـی ندارد مقامات وزارت جنگ و ژنرالها با او م کنند هرکاری کـه در رابطه با کره شمالی صلاح مـیدانند مـیتوانند انجام دهند.

  خانم پارک بـه همن راحتی سیستم سیـاسی  و انتخابات  فرمایشی را زیر سئوال برد و معلوم شد کـه انتخاباتی درون کار نبوده بلکه منظور تایید سیـاست جنگ طالبانـه نظامـیان تحت فرمان آمریکا تعیین کننده هست در این انتخابات جناح محافظه کار هر نیرویی را کـه با حکومت حاکم مخالف بود طرفدار حکومت کره شمالی رده بندی کرده و تئوری هرکه با ما نیست دشمن ماست دهن همـه مخالفان افزایش تضاد با کره شمالی  را بسته بود

 پس از سرنگونی پارک چونگ دیکتاتور سابق حزب پیشرو به منظور صلح وترقی تحت رهبری  کیم دا یونگز (Kim Dae-jungs) درون سال 2002 انتخابات ریـاست جمـهوری را با موفقیت بنفع حزب خود کـه خواهان همکاری همـه جانبه با کره شمالی بود رقم زد و بلافاصله روابط بسیـار خوبی با کره شمالی بر قرار کرد و حتی بنا بدعوت کیم جونگ ایل بـه پیونگ یـانگ سفر کرد و قرار شد که تا سال 2012 درون وازه های دوکشور بر روی همد یگر باز شود و کشور کره با دوسیستم همزیستی مسالمت آمـیزرا تجربه کنند کـه این سیـاست را رئیس جمـهور بعدی از همـین حزب  رو مو هیوم (Roh Moo Hyum)  ادامـه داد کـه منجر بـه همکاری همـه جانبه بین دوکشور شد  رو مو هیوم هم بدیدار رهبر کره شمالی رفته بود کـه البته رو مو هیوم بعداز پایـان ریـاست جمـهوری توسط ماموران لی مـیونگ باک کشته شد کـه بعداز این واقعه حمله دیوانـه وار نظامـیان کره جنوبی بهمراه محافظه کاران آمریکا بـه کره شمالی آغاز شد و به آنجا رسید کـه اکنون شاهد آن هستیم .

لی مـیون باک سیـاستهای آمریکا را بدون هیچ تاملی بـه اجرا درون آورد و تمامـی توافقات بین دو کره را بـه بهانـه حقوق بشر ، فعالیتهای اتمـی کره شمالی ، نظامـی گری و… بهم زد و به تقویت نظامـی کشور پرداخت و همکاری خود را بعنوان یک سرباز بسیـار حقیر و زیر دست و پا درون اختیـار سیـاستمداران آمریکا قرار داد  کـه نتیجه آن انتقال صدها بمب اتمـی بخاک این کشور بود و حتی درون زمان وی معلوم شدکه مخفیـانـه بـه کمک ژاپن درون تدارک تحقیقات اتمـی هست و از آنجاکه حزب پیشرو همـه این اطلاعات را درون اختیـار هموطنان کره شمالی قرار داده بود و دولت آمریکا و کره جنوبی مورد باز خواست چین و روسیـه قرار گرفته بودند آمریکا مجبور شد بـه صحت این موضع اذعان کند و بعلت عدم اطمـینان بـه دیوانـه ای بنام لی مـیون باک کـه رئیس جمـهور کره جنوبی بود  تحقیقات اتمـی  کره جنوبی را با تمام دم و دستگاه های آن بر چید و به آمریکا منتقل کرد.

هدف از این مانورهای نظامـی بی ثبات نـه تنـها کره شمالی بلکه چین و روسیـه هم بود بر طبق  توافقاتی کـه بین روسای کره جنوبی و کره شمالی درون گذشته بعمل آمده بود قرار بود کـه اتحاد دوکره درون سال 2012 عملی شود و هردوبخش کره با محوریت یک کشور و با دو سیستم اداره شود همان شکلی کـه چین درون مورد هنگ کنگ و ماکائو بکار گرفت تازمـینـه اتحاد دوکره درون یک پروسه طولانی مدت عملی شود  بر طبق این قرار کـه دورئیس جمـهور وقت کره جنوبی آنرا تایید  کرده بودند درون سال 2012 مسئله مرزی و دیواربتونی و نظامـی کـه آمریکا بعداز جنگ 1950 که تا 1953 ساخته بود بر چیده شود و آمریکا هم نیروهای خود را از خاک کره خارج کند .

تصور آمریکا ، ژاپن و مسئولان فعلی کره جنوبی این بود کـه در پروسه همکاری کشورهای غربی با کره جنوبی شرایطی ایجاد خواهد شد کـه کره جنوبی دست بالا را داشته و تا سال 2012 بر تری مطلق نسبت بـه کره شمالی خواهد داشت و حتی که تا آنجا پیش رفته بودند کـه فکر مـید کره شمالی از درون متلاشی شده و نیـازی بـه اجرایی توافقات موجود نخواهد بود . بر عتصورات آنـها کره شمالی درون تمامـی ابعاد صنعتی بـه پیشرفتهای بسیـاری دست پیدا کرد و اولین کشوری بود کـه بعداز چین درون آسیـا ساتلیت بفضا فرستاد و حتی کارخانـه برق اتمـی هم ایجاد کرد کـه معلوم شد از چه پتانسیل صنعتی و پیشرفت علمـی بر خوردار است.

 کره شمالی بر طبق توافقات شش جانبه  قبلی حاضر شده بود درون ازای دریـافت کارخانـه برق اتمـی آب سنگین از آمریکا و تامـین مواد نفتی به منظور مصارف داخلی پای تخریب کارخانجات تولید اتمـی پلوتونیم خود برود کـه آنرا با حضور متخصصان و نمایندگان شش کشور و بسیـاری از ناظران و رسانـه های بین المللی  عملی هم کرد. آمریکا کـه کره را درون سالهای 1950 که تا 1953 با جنگ همـه جانبه  عملا بدو بخش تقسیم کرده بود قرار بود بعد ازنـهایی شدن آتش بس بین  آمریکا ،کره شمالی ، چین و شوروی درون عرض سه ماه خاک کره جنوبی را ترک کند که تا زمـینـه همکاری و یکی شدن کره فراهم شود .

 قرار داد صلح  موقت درون شرایطی بـه آمریکا تحمـیل شدکه کـه تلفات سنگینی را به منظور اشغال کامل خاک کره کـه از سالهای 1843 مستعمره ژاپن بود و از سال 1910 جزو خاک این کشور بحساب مـی آمد متحمل شده و ده ها هزار نفر زخمـی بر جای گذاشته بود . درون این جنگ آمریکا از تمامـی ابزار نظامـی بجز بمب اتمـی استفاده کرده و حتی شوروی و چین را تهدید بـه استفاده از بمب اتمـی کرده بود . این توافقات حالت نـه جنگ و نـه صلح را درون شبه جزیره کره حاکم کرد و با نوسانات جهانی فراز و نشیبهای زیـادی را پشت سر گذاشت . درون اتحاد شوروی بعد از درون گذشت استالین درون سال 1953 و تا شکل گیری یک حکومت با ثبات تر و روی کار آمدن بر ژنف بیش از چهارده سال سپری شد و عملا مسئله جنگ کره بـه محاق فراموشی سپرده شد.

کره ای ها کـه ده ها سال پیش ازجنگ جهانی دوم مبارزه با ژاپن را آغاز کرده و در جنگ جهانی دوم موفق شده بودند باهمکاری چینی ها کـه آنـها هم با ژاپن بر سر اشغال این کشور درون گیر بودند ضربات خورد کننده ای بـه ژاپن وارد آورند بعد از جنگ جهانی دوم بسرعت خود را با تشکیل کره دمکراتیک متشکل کرده و از همان آوایل تاسیس کشور پای مسلح خود به منظور دفاع از استقلال کشور رفتند  این مسئله درون شرایطی اتفاق افتاد کـه آمریکا درون آن دوره همـه کشورها از جمله چین و شوروی را هم تهدید بـه استفاده از بمب اتمـی کرده بود . کره شمالی از سالهای 1952 کـه اتحاد شوروی درون پی آزمایشـهای اتمـی بود درون جریـان پیشرفت علمـی این کشور قرار گرفت و از سالهای 1960 موفق شد همپای چین خود را بـه این تکنیک حیـاتی و دفاعی مسلح کند.

در سالهای 1962 کـه چین هم اولین آزمایش اتمـی خود را با موفقیت پشت سر گذاشت آمریکا بلافاصله دست بکار شد که تا این تاسیسات را از کار بیـاندازد  و مانع تکامل و پیشرفت آن شود ولی از آنجا کـه در جنگ کره شکست سختی رااز چین و کره متحمل شده و در گیری درون اروپا کـه هنوز ثبات لازم را نداشت مجبور شد دست نگه دارد ولی دیرتر جان اف کندی رئیس جمـهور آمریکا از خروشچف خواست که تا باهم همـه تاسیسات اتمـی چین را نابود کنند.

کره ایـها درون طول تاریخ با همسایگان خود روابط حسن همجواری را رعایت کرده و بیش از 2200 سال درون کنار چین بدون جنگ را سپری د و در مجموع ملتی هستند کـه خواهان افزایش تضاد با دیگر خلقهای دنیـا نیستند و از پذیر ش فرهنگها و تمدنـهای جهانی از جمله کنفوسیوس و بودیسم استقبال کرده و در پی نابودی آنـها بر نیـامدند   بعلت این خصلت فرهنگی با تمامـی کشورهای جهان منـهای ژاپن کـه جنایـات بیشماری را درون دوران بیش از صد سال اشغال  بر ملت کره تحمـیل کرد و حتی این کشور را درون سال 1910 ضمـیمـه خاک خودکرده بود رابطه خوبی دارند و هرگز درون امور داخلی آنـها دخالت نکرده  ونمـی کنند ژاپن درون دوران جنگ جهانی دوم بیش از 300 هزار زن و جوان کره ای را از خانواده های آنـها بزور ربوده و در اختیـار پادگانـهای نظامـی تحت عنوان های های قرار داده بود کـه کره ای ها هنوز آنرا فراموش نکرده ضمن آنکه ژاپن هم حاضر نیست از این عمل جنایت کارانـه از مردم کره عذر خواهی کند این موضوع را هر دوبخش کره پیگیری کرده و خواهان جبران خسارت و عذرخواهی علنی ژاپن هستند.

 چرا کره شمالی تصمـیم گرفت روابط خود را با کره جنوبی قطع کند؟

کره شمالی  یکی از نادر ترین کشورهای جهان هست که همـه امکانات فنی و علمـی خود را درون عصر مدرن امروز درون اختیـار کشورهای جهان سوم قرارداده و در مورد تکنیک اتمـی بسیـار مسئولیت پذیر عمل کرده هست از بدو تشکیل این کشور درون سال 1948 هنور خللی درون این سیـاست وارد نیـامده است.

کره شمالی درون 31 مارس بر طبق تصمـیم کنگره خلق این کشور اعلام کردکه این کشور استراتژی  پیشرفت اقتصادی همـه جانبه و دفاع اتمـی از کشور را درون دستور کار خود قرار داده  و قصد دارد با تمام توان از همـه امکانات کشور درون این جهت از جمله تکنیک هسته ای ، فضایی و موشکی  استفاده کند کره شمالی رسما اعلام کرد که تا زمانی کـه خلع سلاح اتمـی جهانی آغاز نشود کـه شامل همـه کشورهای دارنده این سلاح مـیشود دست از سلاح اتمـی بر نخواهد داشت ضمن آنکه اگر مورد حمله قرار گیرد به منظور دفاع از سلاح اتمـی استفاده خواهد کرد .

مانورهای پی درون پی آمریکا با تمامـی ابزارنظامـی کـه در اختیـار دارد عملا نتوانست خللی درون اراده این کشور به منظور دفاع از منافع ملی  و تمامـیت ارضی این کشور وارد آورد ضمن آنکه آمریکا و کره جنوبی را درمخمسه عجیبی گرفتار کرده هست کره شمالی روابط بین دوکره را کاملا بحالت تعلیق درون آورده و مرز بین دو کشور را برسمـیت نمـی شناسد.

آمریکا از بدو تاسیس جمـهوری دمکراتیک خلق کره درون سال 1948هرگز این کشور را برسمـیت نشناخت درون سالهای 1980 تقریبا همـه کشورهای جهان کره شمالی را برسمـیت شناخته و با این کشور روابط دوجانبه و چند جانبه دارند کره شمالی از سال 1991 عضو فعال سازمان ملل و تمامـی تشکیلاتهای جهانی هست . درون 27 ژولای 1953 بر طبق توافق بین طرفین جنگ قرار بود بعد از آتش بس مراحل اتحاد دوکره صلح آمـیز پیش رود و مسئله نـه جنگ و نـه صلح درون کوتاه ترین زمان ممکن حل و فصل شود و نیروهای خارجی خاک کره را ترک کنند  درون واقع این قرار داد شرایطی ایجاد کند کـه برای همـیشـه دوبخش کره با هم که تا اتحاد کامل با همکاری همدیگر یکی شدن را تجربه کنند بدون آنکه بین طرفین تنش ایجاد شود.

( The Korean Armistice Agreement, concluded on July 27, 1953, was a transitional measure aimed at withdrawing all foreign troops from the Korean Peninsula and ensuring permanent peace there )

آمریکا نـه تنـها بـه این توافقنامـه پاسخ مثبت نداد بلکه قانونی را درون کره جنوبی حاکم کرد کـه هدف اصلی آن مبارزه با رشد و گسترش کمونیسم بزعم خودش درون کره و جنوب شرقی آسیـا بود درون همـین رابطه تمامـی نیروهایی را کـه با فاشیسم ژاپن درون جنگ جهانی دوم همکاری مـید درون ارتش خود ادغام کرد و بتدریج آنـها را بعنوان ارتش کره جنوبی وارد صحنـه کرد کـه هدف آنـها تنـها مبارزه با گسترش کمونیسم درون جنوب شرقی آسیـا بود . این ارتش درون تمامـی جنگهای آمریکا بطور فعال از جمله درون جنگهای جنوب شرقی آسیـا و خاورمـیانـه شرکت کرد درون واقع نیروی ذخیره آمریکا وناتو درون شرق آسیـاست و هدف آشکار و علنی آمریکا اتحاد دوکره بنفع آمریکا و استراتژی آن درون جنوب شرقی آسیـاست و نـه بیشتر .

 در سال 1954 کره شمالی پیشنـهاد پایـان مخاصمـه بین آمریکا و کره شمالی را  درون ژنو به منظور پایـان بـه صلح مسلح ارائه داد کـه نـه تنـها آمریکا موافقت نکرد بلکه بـه مسلح کره جنوبی با تمامـی ابزارهای نظامـی موجود درون آن زمان ادامـه داد و از سالهای 1975 سلاحهای اتمـی خود را نیز همزمان درون ژاپن و کره جنوبی مستقر کرد کـه در طی مانور نظامـی هفته های گذشته رسما اعلام کرد کـه زیر دریـائیـهای اتمـی و هواپیماهای با سلاح اتمـی درون این مانورها شرکت دارند و از ژاپن و کره جنوبی دفاع خواهند کرد . کـه البته پاسخ کره شمالی روشن بود اگر مورد حمله پیشگیرانـه قرا رگیریم تمامـی پادگانـهای آمریکا درون ژاپن ، کره جنوبی ، جزایر گوام کـه هواپیماهای جنگی اتمـی آمریکا مستقر هستند و خود آمریکا را هم هدف قرار خواهیم داد و اینـهمـه نشان از آن دارد کـه کره شمالی خود را بخوبی مسلح کرده هست و حرف خالی تحویل آمریکا نمـیدهد .

آمریکا بکمک ژاپن و کره جنوبی و چند کشور کوچک جنوب شرقی آسیـا  پای ریسک بزرگی رفته اند اگرچه حمله خودرا بر روی کره شمالی متمرکز کرده اند  ولی بر همگان روشن هست که هدف چین و روسیـه هستند  آمریکا و ناتو چین و روسیـه راتقریبا از طریق خشکی ، دریـا ، موشکهای ضد موشک و حتی درون فضا بـه محاصره نظامـی درون آورده اند . نصب موشکهای ضد موشک آمریکا درون آلاسکا و در خواست روسیـه از باز بعد گرفتن این منطقه کـه به آمریکا فروخته شده بود ، مانورنظامـی ناگهانی روسیـه درون دریـای سیـاه ، مانور نظامـی چین درون سراسر آّبهای دریـای چین حتما دوزاری آمریکا را انداخته باشد کـه اگر جنگی حادث شود احتمال برد آمریکا و ناتو بسیـار ضعیف هست چون اینبار کره شمالی و دو کشور چین و روسیـه قصد دارند درون این جنگ پیروز شوند.

 کره شمالی با آگاهی از سیـاست نظامـی غرب مـیداند کـه غرب  از زمان شروع دوران سیـاست استعماری بـه کشورهایی حمله کرده است  کـه قدرت دفاعی بسیـار ضعیفی داشته و بعداز جنگ سرد با سیـاست انحصارات سرمایـه داری امپریـالیستی این استراتژی را دنبال کرده است  ولی آیـا درون مقابل ارتش قدرتمند کره شمالی کـه پیروزی دو جنگ  ضد فاشیسی و جنگ اول کره بر علیـه آمریکارا درون کارنامـه خود دارد و اینک بـه سلاح اتمـی و موشکهای دوربرد مسلح است  و در همسایگی دوقدرت جهانی اقتصادی نظامـی چین و روسیـه قرار دارد مـیتواند حتی تصور حمله بیکی از این کشورها را بـه مخیله خود راه دهد. کره ای کـه قادر است  مستقیما آمریکا را هدف قرار دهد  آنـهم نـه با سلاحهای متعارفی بلکه با بمب اتمـی و هیدروژنی آیـا آمریکا و سرمایـه داری انحصاری آن حاضرند پای ریسک برد و یـا باخت بروند داده ها نشان مـیدهد کـه آنـها ترسو تر از آنند کـه جرات کنند پای جنگ با کره شمالی بروند.

 کره شمالی روشن و کامل بـه آمریکا و به رژیم وابسته کره جنوبی اطلاع داده هست که بازی دیگر تمام شده هست کره یکپارچه خواهد شد چه با جنگ و چه با صلح انتخاب باشماست .

  • کره شمالی قطعنامـه های غیر انسانی آمریکا و سازمان ملل را نـه پذیرفته و نـه خواهد پذیرفت
  • کره شمالی تکنیک فضایی خود را تکامل خواهد داد و ساتلیتها و سفینـه های خودرا بفضا خواهد فرستا د.
  • کره شمالی که تا زمانی کـه آمریکا و دیگر قدرتهای اتمـی پای خلع سلاح هسته ای نروند بـه ساختن و مسلح خود با بمب اتمـی ادامـه خواهد داد.
  • مـهم نیست آمریکا که تا چه اندازه سلاحهای سخت افزار و نرم افزار جنگی خود را بمرزهای ما منتقل مـیکند اگر مورد حمله قرار گیریم با بمب اتمـی پاسخ خواهیم داد و از تمامـیت ارضی ،استقلال و انقلاب خود دفاع خواهیم کرد .
  • کره شمالی خواهان همزیستی مسالمت آمـیز با همـه کشورهای جهان هست . احترام متقابل ، همکاری دوجانبه و چند جانبه ، عدم دخالت درون امور داخلی دیگر کشورها ، عدم استفاده از نیروی نظامـی به منظور حل مشکلات جهانی و بین کشورها پرنسیبهای ماست از آنـها دفاع خواهیم کرد.
  • ارتش کره شمالی یک ارتش توده ای دفاعی هست و قصد حمله بهیچ کشوری را ندارد ولی اگر مورد حمله و یـا تجاوز قرار گیرد با تمام توان بـه آن پاسخ خواهد داد.
  • تجربه کره شمالی نشان مـیدهد کـه برای اولین بار درون تاریخ مبارزاتی ملتها و خلقهای جهان به منظور استقلال ملی ، تمامـیت ارضی و منافع ملی یک کشور کوچک هم مـیتواند با توانایی های خود منافع قدرتهای زیـاده خواه را بخطر بیـاندازد. کره شمالی نشان داد کـه مـیشود کشور بزرگ و قلدری مثل آمریکا را مـهار کرد و او را سر جایش نشاند . مقاومت کره شمالی درون برابر بزرگترین نیروی نظامـی جهان نشان مـیدهد کـه این سیستم پوشالی تر از آن هست که تصور مـیشد . آیـا آمریکا این سیلی محکم را تحمل خواهد کرد و یـا  دیوانـه وار وارد مـیدان نظامـی شده و خود و هم پیمانان را با فاجعه دیگری مواجه خواهد کرد کـه اگر چنین کند بیشترین آسیب را از آن خود خواهد کرد و نقطه پایـانی خواهد گذاشت بر سیستم امپریـالیستی که  بعداز جنگ جهانی دوم خسارت جبران ناپذیری بـه حیثیت انسانی وارد کرده هست . اگر جنگی حادث شود پایـان آن نابودی بزرگترین قدرت نظامـی جهان خواهد بود و زمان آن خواهد رسید کـه کشورها تاب تحمل همدیگر را داشته باشند و زمـینـه همکاری همـه جانبه بدون فشار نظامـی فراهم شود .

     آمریکا چه بخواهد و چه نخواهد جهان را بسمتی هست که یـا حتما عقب نشینی کند کـه بمعنای پایـان کار سیـاستهای نادرست آن هست و اگر بر طبل جنگ همانند گذشته بکوبد بازهم متلاشی شده و هرگز نمـیتواند دوباره سر بلند کند . آمریکا حتما بپذیرد کـه دوران جنک سرد تمام شده و این کشور هم با آن دوران بـه پایـان خود رسیده هست و تلاش مذبوهانـه اش به منظور سرکردگی بر جهان هرگز با موفقیت  همراه نخواهد شد ضمن آنکه نمـیتواند از اتحاد دوکره جلوگیری کند این کره شمالی نیست کـه امنیت جهان را بخطر انداخته هست بلکه این آمریکاست کـه با بیش از 8000 بمب اتمـی آماده پرتاب و با بودجه نظامـی 700 مـیلیـارد دلاری معادل 69% بودجه نظامـی جهان نـه تنـها تمام دنیـا بلکه امنیت  مردم آمریکا را هم  بخطر انداخته هست .

    م . ر ا د (04.04.2013)

     Nouriman Ghahary

    سخنرانی نورایمان قهاری، دکتر روانشناس درون اطاق اتحاد زنان آزادیخواه بـه مناسبت 8 مارس روز جهانی زن درون پالتاک – 9 مارس 2013 خشونت و ستم بر زنان ، نمادها و راهکارها

    نوشته ای کـه پیش روی دارید متن سخنرانی ای هست که درون 9 مارس 2013 درون اطاق اتحاد زنان آزادیخواه بـه مناسبت 8 مارس روز جهانی زن درون پالتاک ارائه داده شد. این سخنرانی بخشی از مقاله ای جامعتر هست که اول بار آن را درون سال 2009 درون واکنش بـه برنامـه ای درون تلویزیون امریکا درون مورد مسئلۀ عمل جراحی بینی زنان درون ایران نوشته بودم. این برنامـه مسئله عمل جراحی بینی درون ایران را بعنوان زیبائی طلبی و تجدد طلبی زنان معرفی مـی کرد بدون هیچگونـه اشاره بـه ستم و خشونت باور نی ای کـه بطور گسترده و همـه جانبه زنان ایرانی هر روز با آن مواجه اند. گزارش ها و آمارها حاکی از آنند کـه ان نوجوان ایرانی کـه تنـها 14 سال سن دارند مبادرت بـه انجام عمل جراحی بینی مـی کنند و این درون حالی هست که اجزاءِ صورت، در سنین نوجوانی هنوز درون حال رشد و تغییر شکل هستند. گزارش هایی دیگر نشان داده اند  که «تنـها یک پنجم جراحی‌ها درون ایران ناشی از الزامات پزشکی و چهار پنجم آنـها تنـها با اه زیبایی و آرایشی صورت مـی‌گیرند؛» همچنین «مـیزان جراحی بینی درون ایران بـه نسبت جمعیت آن هفت برابر مـیزان این جراحی درون ایـالات متحده  و شمار عمل‌های زیبایی درون جمـهوری اسلامـی و برزیل برابر تخمـین زده شده اند و این درون حالی هست که برزیل 192 مـیلیون»(1) و ایـالات متحده امریکا نزدیک بـه 313 مـیلیون جمعیت دارند. با اینکه ممکن هست برخی افراد عمل جراحی بینی را امری خصوصی تلقی کرده و پرداختن بـه آن را بی مورد بدانند اما انجام این عمل درون ابعادی کـه در ایران مشاهده مـی شود نگران کننده بوده و مـی بایست آن را جزئی از پی آمدهای ستم و خشونتی ارزیـابی کرد کـه زنان ایرانی آن را بطور روزمره تجربه مـی کنند. 

    با سلام بـه همۀ حاضرین درون اتاق و با تشکر از اتحاد زنان آزادیخواه بخاطر فرصتی کـه برای این صحبت بـه من دادند.  روز جهانی زن را بـه زنان حاضر درون اتاق تبریک مـی گویم، و همچنین بـه مردانی کـه حضورشان درون اینجا مـی تواند نشانـه همراهی آن ها و  حمایتشان از مبارزه زنان برایب حقوق برابر  برای خود و آزادی جامعه باشد. 

    صحبتم را با اشاره بـه این مـهم   شروع مـی کنم کـه برای پرداختن بـه مقوله خشونت علیـه زنان، بـه عنوان عاملی مـهم درون کنترل مناسبات اجتماعی، چارچوبی وسیع لازم است، و من درون اینجا از موضع صرفا تجریدی و تخصصیٍ روانشناسانـه بـه آن خواهم پرداخت. و همچنین اینکه من از مبارزه و مقاومت زنان درون طول تاریخ معاصر ایران با خبر هستم اما بـه آن نخواهم پرداخت چون بحث من مربوط بـه پی‌آمدهای ضرربار خشونت و سرکوب زنان است.

    قبل از پرداختن بـه مسئلۀ پی‌آمدهای خشونت علیـه زنان لازم هست که درون مورد برخی مفاهیم کلیدی درون اینباره صحبت کنیم، چون نوع نگاه ما بـه هر پدیده و ریشـه‌های بروز و بقای آن نحوه برخوردمان نسبت بـه آن پدیده را تعیین مـی کند. یکی از این مفاهیم چرایی وجود و بقای این خشونت و دیگری مفهوم خود این خشونت است. کـه من با توجه بـه وقت، بطور خلاصه بـه آن‌ها مـی‌پردازم:

    تسلط بر زنان

    اگر بتوان، با توجه بـه تعاریف متفاوت ولی با مضمون مشترکی کـه از آن شده، خشونت را بـه اِعمال فشار و زور از طرف فرد یـا گروهی بر فرد یـا گروهی دیگر، با هدف محدود آزادی و اراده دیگری و درخدمت پیش برد منافع خویش معنی کرد، مـی توان گفت کـه خشونت علیـه زنان قدم طبیعی بعدی ست درون خدمت تعمـیم تسلطِ ِ بخشی از جامعه بر بخشی دیگر و در همۀ روابط اجتماعی کـه بر اساس مناسبات طبقاتی بر پا شده است.   

     

    استمرار موقعیٌت برترِ مرد درون جامعۀ نابرابرِ طبقاتی، علاوه بر انواع سرکوب عریـان و خشن پلیسی و سیـاسی، درون گرو کنترل روانشناسانـه و غیر مستقیم جامعه درون همۀ عرصه های فرهنگی و اجتماعی از جمله رسانـه ها، هنر، آموزش و پرورش، و مذهب است. درون این وسط مذهب خودش جایگاه و ویژهخاصی، درون کنترل فرهنگی و روانشناسانـه جامعه از دیدگاه مردسالارانـه دارد و نقش بـه سزایی را درون تحقیر، تحمـیق، ایجاد از خود بیگانگی، و پذیرش فرودستی از طرف زنان بازی مـی کند؛ بـه عبارتی دیگر، مذهب دارای پتانسیل و کاراییِ بالایی هست برای آنکه درون خدمت سرکوب زنان باشد.

     تحقق یـافتن خواسته های زنان یکی از فاکتورهایی هست که بافت سنتی جامعه را درون ایران بـه چالش مـی کشد. رژیم سرمایـه داری ایران کـه در پوششی سنتی-مذهبی سال هاست به منظور خود جوازی الهی جهت سرکوب و نسل کشی مخالفین و توده های محروم جامعه صادر کرده است، ادامـه حیـات خود را درون این مـی بیند کـه با تحکیم افکار سنتی-مذهبی جامعه را درمحدوده ای نگه دارد کـه فرودستی زنان بـه مثابه قاعده ای طبیعی جا افتاده و در افکار عمومـی درونی(2) شود. درون این رابطه برتری قانونی- اجتماعی مردان بر زنان درون ایران بواسطه جنگ رژیم اسلامـی با زنان تعمـیم پیدا کرده و رسمـیت مـی یـابد و دور تسلسلی از چرخه اجتماعی را تولید مـی کند کـه از یک طرف بافت سنتی جامعه را حفظ مـیکند که تا با مسخ شدگیِ تدریجیِ تفکر، روان، و فرهنگِ جامعه بقای رژیم تداوم پیدا کند، و از طرف دیگر زنان را فرودست نگه مـی دارد که تا جامعه بسوی تجدد و برابری پیش نرود، که تا بقای رژیم سرمایـه داریِ اسلامـی تضمـین گردد.

    مفهوم خشونت

    خشونت علیـه زنان را درون سراسر جهان مـی توان مشاهده کرد و از آن مـی توان بعنوان هستۀ اصلی درون سرکوب و فرودست نگهداشتن زنان نام برد. خشونت علیـه زنان هرگونـه عملی ست کـه منجربه وارد آمدن صدمات جسمـی، روانی، اقتصادی، اجتماعی، و یـا شود، و رفتارهایی ست کـه شامل اعمال قدرت و محدود آزادی چه درون سطح اجتماعی و چه درون سایر سطوح زندگی خصوصی افراد مـی شوند. این خشونت درون رفتار، کلام و نظرات تبلور پیدا مـی کند و از اشکال توهین، تهاجم، و بی اعتبار و نادیده گرفتن خرد (مـیکرو) گرفته که تا اشکال صریح، آشکار و شدید خشونت را درون بر مـی گیرند و در تمام سطوح جامعه اعمال مـیشود:

    ·          خشونت جسمـی، ، و روانی درون خانواده مـی تواند بـه انواع گوناگون صورت بگیرد، از جمله از طریق هُل دادن، کتک زدن، محدودیت و محرومـیت اقتصادی، محدودیت و محرومـیت فکری و آموزشی، خشونت لفظی کـه شامل فحاشی، تحقیر، و نسبت های خرافاتی بـه زنان است؛ سکوت توأم با بی محلیِ دراز مدٌت (که پی آمد آن مـی تواند تسلیم زنان به منظور حفظ محیطی صلح آمـیز درون خانـه باشد)؛ تجاوز مـیان-زوجی؛ قطع یـا مُثله اندام زنان (که بـه اشتباه بـه آن ختنـه زنان مـی گویند)؛ قتل های ناموسی، خشونت مربوط بـه دیـه، و دیگر سنت های مخرب مربوط بـه ازدواج؛ رفتار زیـان آور از قبیل «کودک- انگاری زنان» کـه شامل رفتارهایی هست چون تعیین تکلیف به منظور زنان توسط دیگران، یـا بازدید از کار های آنان کـه مثل بازدید و سرکشی بـه کار کودکان است؛ عدم برسمـیت شناختن نارضایتی آنان از شرایط و انتساب آن بـه مسئلۀ بیولوژیکی مثل دوران قاعدگی/پریود؛ رفتار تهدیدآمـیز از قبیل تهدید بـه آزار کودکان،  پرتاب یـا شکستن اشیـاء، قلدری؛ و سوء استفاده از کودکان (بخصوص ان خردسال).

    ·          خشونت جسمـی، ، و روانی درون اجتماع از جمله تجاوز ، اعمال قدرت و مزاحمت و تهدید درون اماکن عمومـی، محل کار، تحصیل و اماکن دیگر، بازار خرید و فروش زنان و کودکان، و وگرافی. محدودیت قائل شدن به منظور پیشرفت زنان درون حوزۀ کاری، محرومـیت زنان از ارتقاء بخاطر بارداری. انتساب القاب تحقیر آمـیز بـه زنانی کـه در محیط کار جدی و موفقند.

    ·          خشونت جسمـی، ، و روانی که بوسیله دولت ها به شکلی غیر مستقیم، از طریق پشتیبانی و مشروعیت بخشیدن، و یـا بـه شکلی مستقیم، از طریق قانونی، و بطور سیستماتیک و برنامـه ریزی شده اجرا مـی گردد، کـه شامل قوانین خانواده، طلاق، ارث، و غیره و بطور مثال قوانین مربوط بـه سقط جنین درون کشورهای بـه اصطلاح پیشرفته، و قوانین مدنی، قضایی، و مجازات اسلامـی درون مورد کشوری مثل ایران مـی شود.

    خشونت علیـه زنان و آسيب ديدگي اجتماعي 

    و اما پی آمد های این خشونت: حتما تاکید کنم کـه خشونت سرکوبگرانـه بطور عام و خشونت علیـه زنان بطور خاص، کـه موضوع بحث ما است، عملی خنثی و بدون پی آمدهای آسیب زا نیست، بلکه این خشونت باعث  ایجاد یک حس ناتوانی مـی شود، حسی کـه به  نوبۀ خود اساسی ترین زخمـی هست که آسیب دیدگی درون فرد را بوجود آورده و باعث مـی گردد که اعتماد بـه نفس درون فرد رشد نکند و همچنین فرد را بـه یک حس نا امـیدی مزمنی مـی رساند کـه او را دوباره درون معرض قربانی شدن قرار مـی دهد.

     اگر بطور انتزاعی بـه بروز آسیب دیدگی ای کـه از خشونت علیـه زنان ناشی مـیشود بپردازیم مـی توانیم عوارضی را ببینیم کـه برخی از آن ها جزئی از پی آمدهای نامرئی این خشونت بـه حساب مـی آیند و براحتی قابل مشاهده و شناخت نیستند. این عوارض بـه اشکالی گوناگون درون زنان قربانی خودش را بروز مـیدهند، و به نوبه خود بر زندگی و رشد شخصیت کودکان آنان نیز تاثیر مـی گذارند.

    برخی از این عوارض عبارتند از: ترس مزمن، از جمله ترس از خانـه بیرون آمدن، اضطراب، افسردگی، پرخاشجوئی و عصبانیت، یـاس، بی خوابی، کابوس، اختلال درون اشتها، امراض و دردهای جسمـی، عدم اعتماد بـه نفس، عدم باور درون توانایی انجام کار، عدم باور بـه قابلیت حفظ و حمایت از خود و کودکان خود، حس تحقیر شدگی، تمرکز بر کمبود های شخصی، عدم تحرک درون جهت پیشرفت (آموختن ناتوانی)، عدم قدرت تصمـیم گیری، بروز حس بی اعتمادی درون روابط مـیان-فردی، و پذیرش و تمکین درون مقابل هرگونـه بی حقوقی از نظر اجتماعی و در نـهایت .

    با وجود اینکه خشونت علیـه زنان مـی‌تواند بـه بروز آسیب‌دیدگی روانی درون فرد بیـانجامد، این خشونت را نمـی‌توان صرفا با تعاریف مشکلات روانی (3) و «خشونت‌گری مردان » و «خشونت‌پذیری زنان» (4) توضیح داد، مخصوصا درون مورد جوامعی مثل ایران کـه این پدیده درون آن معضلی عمـیقا اجتماعی و نـهادینـه شده است، به منظور توضیح پی‌آمدهای خشونت وارده بر زنان ما از تعریف آسیب‌دیدگی اجتماعی استفاده مـی‌کنیم، تعريفی کـه عمق تاثیرات مناسبات اقتصادی- اجتماعی-فرهنگی سرکوبگرانـه‌ای را نشان مـی‌دهد کـه زنان ایرانی آن را درون همـه عرصه‌های زندگی بطور روزمره تجربه مـی‌کنند، مناسباتی کـه زنان را بعنوان بخشی از نیروی مولده جامعه فرودست نگاه مـی‌دارد.

    با استفاده از این تعریف ما مـی‌توانیم با وجود اینکه از این زنان بـه عنوان قربانيان اصلی شرایطی مثل خشونت خانگی نام مـی‌بریم، آنان را جدا از كل جامعه نبينيم. بدين معنی كه بـه ماهيت و چگونگی رابطه زن و جامعه در چارچوبی اجتماعی و به تجربياتی كه  او را بـه عنوان عضوی از جامعه تحت‌ تأثير خود قرار مـی‌دهد نگاه مـی‌‌كنيم که تا مناسباتی را کـه باعث بروز چنین آسيب‌ديدگی‌هایی مـی‌شوند را بشناسیم و با آن مبارزه کنیم.

    در اینجا لازم هست بگویم کـه برخی از جامعه شناسان و روانشناسانی کـه برای سایت های مختلف بخصوص سایت های دولتی درون ایران مـی نویسند از مقولۀ آسیب دیدگی اجتماعی بـه طریقی حرف مـی زنند کـه انگار آسیب دیدگی اجتماعی یعنی مردم ایران بیمارند و بهمـین خاطر  جامعۀ ایران بیمار است؛ و چون جامعه بیمار است، افراد بـه خشونت دست مـی زنند، آمار جراحی پلاستیک بینی  و بازسازی پرده بکارت سرسام آور است، و تنفروشی، و افسردگی و اعتیـاد بیداد مـی کنند. اما این افراد درون حقیقت با چنین تعاریف و تحلیل ها، مقوله آسیب دیدگی اجتماعی را از مضمون و هستۀ اصلی اش، کـه بر محور نقش سیستم حاکم درون تولید و بازتولید این معضلات مـی گردد ، تهی مـی کنند.  انگار کـه این ماهیت مردم هست که باعث آسیب دیدگی آن ها مـی شود .(5)

    پس تعریف دقیقتر آسیب دیدگی اجتماعی این هست که این آسیب دیدگی نتيجه رویدادهای پي‌در‌پي و مداوم ناگواري هست كه پيش‌بيني شده هستند چون سيستم حاكم آن ها را «برنامـه‌ريزي» و » بطور هدفمند و منظم بر جامعه تحميل مـی کند!» آسیب دیدگی ای کـه در نتيجۀ برخورد طبيعي افراد با روابطي حاصل مـی شود كه بر اساس شرايط غير انساني و «ناشي از استبداد حكمفرما» بر جامعه تحمـیل مـی شوند.

    بنابراين، این نوع آسیب دیدگی متعلق بـه يك  وضعيت طبیعی غیر طبیعی یـا وضعیت غیر طبيعيِ طبيعي شده است؛ متعلق بـه وضعیتی هست که فشار و نابرابری و سرکوب از ویژگی های اصلی آن هستند. وضعیتی کـه افراد درتطبیق خود با آن مشخصه هایی را  پرورش مـی دهند کـه آن ها را مایل بـه رفتاری مـی کند کـه «باید داشته باشد،» یعنی واکنشـهایی طبيعي نسبت بـه شرايطي كه ساختۀ دست سيستمـی سرکوبگر هست و جزيي از زندگي طبيعي انسان ها نيستند و نبايد باشند. یکی از مخربترین ویژگی های این وضعیت غیرطبيعيِ طبيعي شده این هست که درون روند اعمال فشار و خشونت، پارامترهایی اعلام نشده بی صدا درونی و جزئی از فرهنگ غالب مـی شوند.

    نمونـه ای از این شرایط طبیعی غیر طبیعیی را مـی توان درون جامعه ایران و در ارتباط با برخی حرکات رفتاری زنان درون آن جامعه مشاهده کرد. (6) بطور مثال، اپیدمـی عمل جراحی بینی، یـا تظاهر بـه انجام آن درون مـیان بخشی از زنان، یکی از عارضه های خشونت علیـه زنان درون ایران است.  برخی افراد با این مسئله بطور سطحی برخورد کرده، و حتی این رفتار را بعنوان تجدد طلبی زنان جوان ایرانی توجیـه مـی کنند. دیگران از آن بعنوان جنون زیبائی نام مـی برند.(7) اما اگر بخواهیم از دیدگاه روانشناسانـه تحلیلی از جامعه سرکوب شده ایران و خشونت علیـه زنان درون این چهارچوب بدست دهیم، حتما از عمل جراحی بینی یـا تظاهر بـه انجام آن درون ایران بعنوان یکی از پی آمد های آسیب دیدگی اجتماعی نام ببریم. 

    بگذارید توضیح دهم. شکلگیری هویت فرایندی اجتماعی-فرهنگی است، بـه ترتیبی کـه هویت فردی درون ارتباطی دیـالکتیکی با محیط و افراد درون آن شکل مـی گیرد. این فعل و انفعالات نامشخص و پا درهوا نیستند، بلکه، بوسیلۀ محیط پیرامون تنظیم مـی شوند و بنابراین از حد و مرز خاصی برخوردارند. بطور مثال ارزش هایی را کـه یک فرهنگ پاس مـی دارد یـا بعنوان شرارت و بدی از آن پرهیز مـی کند قسمتی از دانش مشترک هر جامعه است، و در کارهای روزمره ای کـه ما به منظور کودکان و نوجوانان مقرر مـی کنیم، از طریق رسانـه های عمومـی، سیستم آموزشی و بهایی کـه ما بزرگسالان بـه فعالیت هایمان مـی دهیم بـه آنان انتقال داده مـی شوند.

    در این روند شکلگیری هویت، به رسمـیت شناختن فرد، بـه مثابه ارزش گذاشتن بر وی، از فاکتورهای کلیدی درون روند رشد شخصیت سالم درون انسان بـه حساب مـی اید و متقابلا یکی از خواسته های طبیعی هر انسان بـه رسمـیت شناخته شدن وب جایگاه خویش درون روابط اجتماعی است. درون تمام مراحل رشد درون زندگی، انسان ها بـه انواع گوناگون انتظار دارند کـه پدر و مادر، آموزگاران، دوستان و روسا نسبت بـه آنان و حاصل کارشان توجه مثبت نشان دهند. توجهی کـه در کودکی بوسیله پدر و مادر، و در مراحل بعدی رشد بوسیله دیگران، نسبت بـه فرد ابراز مـی شود درون او احساس بـه رسمـیت شناخته شدن ایجاد کرده و باعث رشد مثبت خودپنداره،(8) یـا ارزیـابی مثبت فرد از خود، مـی گردد. افرادی کـه بواسطۀ روابطشان با محیط پیرامونشان ارزیـابی مثبتی از خود پیدا مـی کنند از عزت نفس بالایی برخوردار مـی شوند  که بـه نوبه خود یکی از عوامل مـهم درون موفقیت انسان ها درون عرصه های متفاوت زندگی است

    .

     اعضای یکی از قبایل آفریقای مرکزی به منظور به رسمـیت شناختن هم و ابراز خوشامد بـه یکدیگر هنگامـی کـه به هم مـی‌رسند مـی‌گویند «سایوبونا!» (9) که بـه معنی «من تو را مـی بینم!» است.  

    اهمـیت این مسئله وقتی قابل درک و لمس مـی‌شود کـه به نتایج تحقیقات جامعه‌شناسانـه و روانشناسانـه درون مورد از خودبیگانگی و تحقیرشدگی ناشی از تبعیض نژادی درون جامعه پیشرفته و توسعه‌یـافته‌ای مثل آمریکا نگاه مـی‌کنیم. درون آمریکا، درون ارتباط با بررسی‌ای کـه از وضعیت پسران نوجوان درون خانواده‌های فقیر سیـاه‌پوست شده است، آمار وحشت‌انگیز ترک تحصیل، زندانی شدن، عضویت درون گنگ‌های خیـابانی، و کشته شدن درون درگیری‌های مسلحانـه درون خیـابان‌ها نشان مـی‌دهد کـه تبعیض نژادی نـهادینـه شده درون تمام سطوح جامعه امریکا درون نوجوانان سیـاهپوست حس نامریی بودن، بـه حساب نیـامدن، و تحقیرشدگی را درونی کرده و آنان هیچ امـیدی بـه پیشرفت درون این جامعه ندارند. از همـین رو هست که افراد و گروه‌هایی کـه در جهت جداسازی این نوجوانان از گنگ‌های خیـابانی مـی‌کوشند، اساس کار خویش را بر مبنای فلسفه هسته‌ای «سایوبونا!»، کـه همانا بـه رسمـیت شناختن افراد است، بنا مـی‌کنند که تا به دور از چارچوب خشونت‌بار گنگ‌های خیـابانی موقعیت‌هایی را فراهم آورند کـه بواسطه آن حس بـه رسمـیت شناخته شدن و تعلق اجتماعی بـه این نوجوانان القاء شود.

      فانون (10) بعنوان یک روانپزشک، درون مورد تاثیر نژادپرستی مـی گوید: نژاد پرستی انسان را از شخصیتش تهی مـی کند چون بـه او مـی گوید کـه من بهیچ وجه تو را نمـی بینم. حال اگر منطق و تحلیل فانون را درون مورد زن ستیزی، بطور کل و زن ستیزی درون جامعه ایران بطور خاص، بکار گیریم مـیبینیم کـه در سیستمـی کـه زن ستیزی از ویژههای بارزش است، هیچگونـه رسمـیت شناسی ای به منظور زنان وجود ندارد.  زن ستیزی، محرومـیت از برسمـیت شناخته شدن هست و زنان را فاقد شخصیتی منسجم و عزت نفسی سالم مـی کند. سیستم سرمایـه داریِ زن ستیز جمـهوری اسلامـی درون حقیقت مـی گوید: من بهیچ وجه تو را نمـی بینم و برسمـیت نمـی شناسم. این عدم برسمـیت شناختن درون همۀ عرصه های اجتماعی و قانونی باعث تاثیرات بسیـار مخربی درون زنان بوده و هست، و من مـی خواهم بگویم کـه در حقیقت مردان جامعۀ ما نیز بی تاثیر از گزند زن ستیزی درون جامعه ما نبوده اند، بـه این معنی کـه زنی کـه بخاطر مناسبات زن ستیزانـه – فاقد اعتماد بنفس لازم هست -نخواهد توانست فرزندان پسرش را بعنوان مردان آینده با روحیـاتی برابری طلبانـه و غیر هژمونی طلبانـه نسبت بـه زنان بار بیـاورد.

    در ایران، خشونت علیـه زنان آنـها را از پیش صحنـه زندگی بـه عقب رانده، درون جایگاهی دست چندم قرار داده و به آنان حس نامرئی بودن را القاء مـی کند. آنان به منظور آن کـه خود را بـه معرض دید گذارده، (تا بـه رسمـیت شناخته شوند) حاضرند آنچه را کـه بطور طبیعی درون «معرض دید» هست تغییر داده یـا تظاهر بـه تغییر آن کنند. چون عمل جراحی بینی بـه خودی خود و در چهاچوبی دیگر بـه هنجاری طبیعی درون بسیـاری از جوامع تبدیل شده است، و از آنجایی کـه این رفتار منجر بـه شـهرت یـافتن ایران بعنوان سمبل پایتخت عمل جراحی بینی درون دنیـا گشته است، فراموش مـی شود کـه ابعاد این رفتار درون مـیان ان وزنان ایرانی حیرت آور و نگران کننده است. بدین معنی کـه این گروه از زنان به منظور حفظ صیـانت نفس خویش دست بـه اقداماتی مـی زنند کـه خود تعرض بـه صیـانت نفس آنان است.

    صحبت درون مورد خشونت و ستم بر زنان بسیـار هست و من درون اینجا بحثم را خاتمـه مـی دهم و فقط مـی خواهم بگویم کـه خشونت درون مورد زنان تنـها بـه تعرض فیزیکی و یـا تحقیر و توهین بـه آنـها محدود نمـی شود بلکه این خشونت دارای ابعاد بسیـار وسیعتر احتماعی هست که بـه شکل پیچیده تری درون مورد زنان عمل مـی کند: از حذف اجتماعی از عرصه های کار و فعالیت و عرصۀ فرهنگ و هنر و ورزش گرفته که تا عدم بـه رسمـیت شناسی حضور و موچودیت حقوقی آنان.

     با توجه بـه این توضیحات حتما خاطرنشان کنم کـه رهائی زنان از قید جامعه ای مردسالار و تبعیض آمـیز تنـها بر  اساس اراده هائی آگاه، مصمم و سازمان یـافته و پیشرو بر علیـه مناسبات مسط جاری ممکن هست و سرنگونی جمـهوری اسلامـی شاید تنـها نقطه آغازی هست برای پیشبرد روند مبارزاتی ای کـه به رهائی زنان درون ایران مـی انجامد.

    (1)دلیل استقبال گسترده از جراحی زیبائی درون ایران چیست؟ دویچه وله فارسِی

    http://www.dw.de/%D8%AF%D9%84%DB%8C%D9%84-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D9%82%D8%A8%D8%A7%D9%84-%DA%AF%D8%B3%D8%AA%D8%B1%D8%AF%D9%87-%D8%A7%D8%B2-%D8%AC%D8%B1%D8%A7%D8%AD%DB%8C-%D8%B2%DB%8C%D8%A8%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%DA%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA/a-16641206

    (2) درونی ساختن یـا «اینترنالیزیشن» درون روانشناسی بـه معنی پذیرش باورها، ارزش، نگرش، آداب، معیـارها و غیره به منظور خود است.

    (3) آسيب ديدگي رواني توضيحي نا كامل است، زیرا آسيب ديدگي رواني تعریفی هست برای اختلالاتي کـه در احساسات توانايي ها، روابط و ديدگاه هاي انسان نسبت بـه خود و به دنياي اطرافش، بعد از وقوع «يك» حادثه‌ ناگوار، «غیر منتظره و غيرقابل پيش‌بيني» شده کـه با «شدتی فراتر از فشارهای موجود درون زندگيِ روزمره» است، بوجود مـی آیند.

    (4)مسئله ت را ریشـه اصلی و تنـها عامل خشونت علیـه زنان دانستن و اهمـیت ناچیزی به منظور عوامل اصلی تشدید کننده این پدیده، از قبیل تبعیض طبقاتی و فراورده های آن مثل فقر، سرکوب سیـاسی و فرهنگی و دیگر اشکال خشونت، و عوامل دیگری چون تبعیض نژادی و قومـی و تأثیر آن بر روی زندگی زنان قائل بودن ساده نگری درون تحلیل بوده و به  انحراف درون درمان این گروه از افراد جامعه مـی انجامد. تفکری چنین یک بعدی درون فرضیـه ای تبلور مـی یـابد، کـه به اشتباه، همبستگی زنان از طبقات، اقوام، و نژادهای مختلف را قویتر از همبستگی آنان با مردانی کـه هم طبقه، هم قوم، و هم نژاد خود هستند ارزیـابی مـیکند. برخورد جامعتر روانشناسانـه بـه مسئله خشونت علیـه زنان، آن را پدیده ای اجتماعی کـه یکسان نبوده ولی همگانی و جهانشمول هست ارزیـابی کرده، و به این مسئله کـه خشونت علیـه زنان بسته بـه طبقه، نژاد، فرهنگ، و مذهب، اشکال متفاوتی بـه خود مـی گیرد بهایی ویژه مـی دهد.

    (5) پروانـه زاهدی‌فر کارشناس ارشد جامعه‌شناسی و عضو گروه جامعه‌شناسی پزشکی و سلامت درون ایران، جمعبندی از بررسی پایـان‌نامـه‌های مقاطع کارشناسی ارشد و دکتری رشته‌های روان‌پزشکی، روان‌شناسی و علوم اجتماعی درون دانشگاه های ایران این هست که این تحقیقات بـه ریشـه های اصلی این معضل نپرداخته و آن را صرفا بعنوان بیماری درون فرد معرفی مـی کنند: «مـی‌توان گفت کـه بین انجام عمل جراحی زیبایی و عوامل فردی به‌ویژه اختلالات روانی رابطه وجود دارد و متقاضیـان عمل جراحی زیبایی بیماران روانی هستند کـه لزوماً حتما در یکی از دسته‌های مختلف اختلالات روانی (مانند شخصیت وابسته، نمایشی، خودشیفته، ضداجتماعی، وسواسی، پرخاشگر و …) بگنجند.»

    http://www.isa.org.ir/node/2301واکاوی

     علل اقدام بـه اعمال جراحی زیبایی

    یکی از خطراتی کـه در این نوع طرز نگاه وجود دارد این هست که نـه تنـها بـه ریشـه یـابی و مبارزه با منشا اصلی  این معضلات نمـی انجامد بلکه  مـی تواند قربانیـان خشونت و سرکوب را درون معرض سرزنش و سرکوب بیشتر قرار دهد

    (6) نمونـه دیگری از وجوه وضعیت طبیعی غیر طبیعی را درون رابطه با خشونت خانگی مـیتوان مشاهده کرد.  آمارهای خشونت خانگی و اجتماعی نشان مـی دهد کـه این دو مقوله با یکدیگر رابطه ایی مستقیم دارند، بـه گونـه ای کـه آمارخشونت های خانگی همراه با ازدیـاد خشونت های اجتماعی علیـه زنان افزایش مـی یـابد. برخی افراد کـه مسئلۀ ت را عامل اصلی خشونت علیـه زنان مـی دانند، زنانی را کـه از شوهران مرد سالار خود پپشتیبانی مـی کنند زنانی با گرایشات مرد سالارانـه مـی نامند. این اما ارزیـابی اشتباه از وضعیت زنانی هست که علاوه بر تجربه ستم مضاعف ناشی از مردسالاری، انواع ستم اجتماعی دیگر کـه در نتیجه فقر اقتصادی، یـا تعلق داشتن بـه اقلیتی مذهبی، قومـی، یـا نژادی هست را متحمل مـی شوند. این گروه از زنان با ستمـی کـه بر مردانشان، بواسطه موقعیت اقتصادی، قومـی، مذهبی و غیره، اعمال مـی شود احساس همدردی عمـیقی داشته و تا وقتی بـه چنین سرکوبهایی برخورد نشود، ممکن هست نـه تنـها درون کنار شوهران خود بمانند بلکه خشونتی را کـه از طرف آنان متحمل مـی شوند توجیـه نموده و پذیرا باشند. البته حتما گفت کـه مکانیزم های روانی دیگری نیز درون پیچیده تر موقعیت زنان درون چهارچوب خشونت خانگی نقش بازی مـی کنند کـه وضعیت آنان را هرچه بیشتر مشکل مـی سازد. به منظور مثال مـی توان از پیوند ناشی از آسیب دیدگی و سیندرم استکهلم نام برد. به منظور آشنائی با پدیده پیوند ناشی از آسیب دیدگی و سیندرم استکهلم بـه مقالۀ          انسان، شکنجه و ناهماهنگی مـیان دو معرفت رجوع کنید

     http://www.bidaran.net/spip.php?article169

    (7) دلیل استقبال گسترده از جراحی زیبائی درون ایران چیست؟ دویچه وله فارسی

    http://www.youtube.com/watch?v=qfcYM8l3w40

    Bovenkant formulier

    Onderkant formulier

    نقد و نگاهی بر “نشست مشترک احزاب، سازمان‌ها و نـهادهای چپ و کمونیست”

    بیش از یکسال پیش تکاپوی جدیدی به منظور گردهم آمدن نیروهایی کـه خود را درون کارگری و کمونیستی ایران تعریف مـی‌کنند آغاز گردید. این تکاپو کـه ابتدا از نشست‌های عموما غیرحضوری نمایندگان چند جریـان سیـاسی آغاز شده بود، با برگزاری نشست حضوری اول درون شـهر کلن آلمان از تاریخ ٢ که تا ۴ تیرماه سال ٩١ شکل مشخص‌تری به‌خود گرفت. درون روزهای ۶ که تا ٨ بهمن‌ماه نیز شـهر فرانکفورت شاهد برگزاری دومـین نشست حضوری این نـهاد تازه تاسیس بود کـه نام “نشست مشترک احزاب، سازمان‌ها و نـهادهای چپ و کمونیست” را بر خود نـهاده بود.

    ما درون نشریـه کار و هنگامـی کـه تلاش‌های اولیـه مـی‌رفت که تا به اولین نشست حضوری منجر گردد، درون مقاله‌ای تحت عنوان “اتحاد درون عمل و مبارزه مشترک” (نشریـه کار شماره ۶١٩– نیمـه دوم فروردین ٩١) نظر خود را درون ارتباط با این کوشش‌ها عنوان کردیم. ما ضمن استقبال از تلاش‌هایی کـه تاکنون درون این رابطه شده و شرکت عملی درون این تلاش‌ها و با تاکید بر این‌که “این تلاش‌ها برخاسته از احساسات انقلابی به منظور تقویت نقش چپ انقلابی درون تحولات سیـاسی ایران و افزایش نقش و موقعیت طبقه کارگر به منظور برانداختن نظم موجود و تحقق انقلابی و رادیکال مطالبات توده‌های مردم” مـی‌باشد، بر این موضوع انگشت گذاشتیم کـه اگر قرار هست تجربه‌های ناموفق تلاش‌های گذشته مربوط به”اتحاد چپ کارگری” و “اتحاد انقلابی نیروهای چپ و کمونیست” تکرار نشود، حتما با درس‌گیری از آن تلاش‌هاگام نوینی برداشت.

    با گذشت بیش از یکسال از آغاز این تلاش‌ها و بویژه برگزاری دو نشست حضوری، واقعیت این هست که “نشست” هنوز هیچ گامـی درون راستای وظایفی کـه در اولین نشست حضوری و در اطلاعیـه‌ای کـه با نام “تلاش به منظور شکل بـه یک بدیل سوسیـالیستی” انتشار داد، برنداشته است. این موضوع بـه وضوح نشان مـی‌دهد کـه “نشست” بدنبال درس‌گیری از تجارب گذشته نمـی‌باشد. همـین‌ کـه پیش از نشست فرانکفورت، بسیـاری از گروه‌های شرکت کننده درآن از ضرورت برداشتن گام‌هایی بـه جلو سخن راندند اما نشست حضوری دوم هرگز نتوانست گامـی بـه جلو بردارد، بیـان روشن این واقعیت است.

    با گذشت یکسال بازده بیرونی این نشست بسیـار ناچیز بوده است. هنوز نظرات گوناگونی از اه و وظایف این “نشست” از سوی شرکت‌کنندگان درون آن مطرح مـی‌شود،انی بـه دنبال وحدت تشکیلاتی هستند وانی بـه دنبال تهیـه یک پلاتفرم سیـاسی کـه قرار هست منعکننده‌ی خواست‌های اصلی توده‌های کارگر و زحمتکش و ساختار حکومت آینده باشد،انی نیز این نشست را تنـها محلی به منظور گفت‌وگو مـی‌دانند!! آن‌چه را هم کـه برخی حاصل عملی “نشست” تاکنون مـی‌نامند، بـه صدور چند اطلاعیـه و فراخوان برمـی‌گردد کـه در واقع درون صورت نبود “نشست” نیز این کارها انجام مـی‌شد. نمونـه‌ی آن‌هم “کارزار جهانی به منظور آزادی فعالین کارگری”در آبان (اکتبر) سال گذشته است. کارزاری کـه “نشست” هیچ نقشی بـه صورت واقعی درون آن نداشت و بود و نبودش فرقی ایجاد نمـی‌کرد. همان‌طور کـه حتا برخی از جریـاناتی کـه آن را امضا کرده بودند، هیچ فعالیت و نقشی درون این کارزار و در عمل برعهده نگرفتند. آن‌ها نیز کـه در همکاری با هم بـه این کارزار پیوستند، درون صورت نبود این اطلاعیـه نیز همان کار را مـی‌د. درون واقع اتحادعمل‌هایی درون این سطح همـیشـه درون چپ خارج از کشور وجود داشته و خواهد داشت و “نشست” چیزی بر آن نیـافزوده است.

    یکی دیگر از نتایج این تلاش‌ها “ایجاد ساختارهای تشکیلاتی مورد نیـاز” از سوی برخی اعلام مـی‌گردد کـه اگرچه به منظور ایجاد آن‌ها حداقلی از توافقات لازم است، اما اگر حاصل بیش از یک سال تلاش و بحث و مجادله تنـها این باشد، مـی‌توان گفت برایـانی کـه دل درون گرو مبارزه طبقاتی و پیروزی طبقه کارگر دارند،”نشست” پاسخ‌گوی نیـازها و ضرورت‌های کنونی نمـی‌باشد و با وظایفی کـه برای خود تعیین کرده و در اطلاعیـه‌ی پیش گفته با نام “تلاش به منظور شکل‌به یک بدیل سوسیـالیستی” آمده است، فاصله‌ای بعید دارد. درون این اطلاعیـه مـی‌خوانیم: “کمونیستهای ایران خود را موظف مـیدانند بـه این اوضاع پیچیده پاسخ دهند و در مورد مشخص اوضاع ایران راه حل انقلابی و کارگری را بـه مـیدان آورند” و یـا: “ما درون اوضاع کنونی به منظور شکل بـه یک آلترناتیو و بدیل سوسیـالیستی، تامـین ملزومات و رفع موانع آن تلاش مـیکنیم“. همـه‌ی این‌ها درون شرایطی نوشته شده کـه باز براساس آن اطلاعیـه از سویی:”جمـهوری اسلامـی درون یک بحران همـه جانبه دست و پا مـیزند و سرنگونی آن درون دستور روز قرار گرفته است”و از سوی دیگر قدرت‌های برتر جهان سرمایـه‌داری نیز بدنبال ایجاد آلترناتیو‌های مناسبی هستند کـه بتواند درون صورت سرنگونی جمـهوری اسلامـی، جایگزین مطلوبی به منظور آن‌ها باشد.

    “نشست” نـه تنـها حاصل تجارب گذشته را درون خود بازتاب نداده، بل‌که بـه صراحت مـی‌توان گفت حتا درون برخی از عرصه‌ها عقب‌تر از “اتحاد انقلابی نیروهای چپ و کمونیست” مـی‌باشد. اگر آن اتحاد توانست واحدهایی را درون برخی از شـهرها و یـا کشورها سازماندهی کند، “نشست” قادر بـه این کار نشده و به‌نظر نمـی‌آید کـه در چشم‌انداز آن نیز بدلیل ترکیب بسیـار متنوع اعضای آن، پیش‌بینی نشدن ظرفی به منظور نیروهای مستقلی کـه در شـهرها و کشورها حضور دارند و نیز همان ساختار تشکیلاتی “نشست” کـه باز نتیجه‌ی طبیعی ترکیب سیـاسی آن است،چنین چیزی قابل دست‌یـابی باشد. اگر “اتحاد” توانست بـه یک پلاتفرم سیـاسی مشخص دست یـابد، “نشست” باز بـه دلیل تنوع و تفاوت‌های اساسی دیدگاه‌های درون آن درون ارتباط با شکل و محتوای حاکمـیتی کـه باید با درهم شکستن قدرت دولتی کنونی، جایگزین آن گردد، حتا قادر بـه دست‌یـابی بـه یک پلاتفرم سیـاسی حداقلی نیز نخواهد بود.

    شکی نیست کـه در سخن، هیچ‌کدام از شرکت‌کنندگان درون “نشست” با برداشتن گام‌هایی درون راستای اتحاد هر چه بیشتر مخالف نمـی‌باشند. اما همان‌طور کـه گفته شد درون عمل “نشست” حتا قدمـی نیز درون راستای اه برشمرده برنداشته است. روندی کـه در صورت ادامـه‌ و عدم ایجاد تحولی درون آن، مـی‌تواند همان‌طور کـه پیش از این نیز گفتیم تاثیری منفی درون داشته باشد. علت اصلی آن نیز این هست که اگر اتحادی برخاسته از یک نیـاز معین سیـاسی و مبارزه طبقاتی کارگران نباشد و به این نیـازدر عمل پاسخ ندهد، هرگز نمـی‌تواند بـه اتحادی جدی و ثمربخش تبدیل گردد.برای همـین هست که حتما دید این اتحاد برخاسته از کدام نیـاز بوده و چگونـه مـی‌توان بـه آن پاسخ داد؟

    برای پاسخ بـه این سوالات ابتدا حتما ارزیـابی مشخصی از وضعیت کنونی جامعه و روندهای پیشاروی آن داشت.

    بحران‌های اقتصادی، سیـاسی و اجتماعی جامعه ایران آن‌چنان حاد شده‌اند کـه ضرورت تغییر بیش از هر زمان دیگر آشکار گردیده است. درون این مـیان جمـهوری اسلامـی کـه خطر سقوط را احساس مـی‌کند، از سویی از درون با تضادهایی شدید و در یک کلام غیرقابل حل مواجه هست و از سوی دیگر قادر بـه مقابله با بحران‌های جاری نیست. اگر بخواهیم درون یک جمله وضعیت حکومت اسلامـی را تعریف کنیم حتما گفت کـه جمـهوری اسلامـی درون این شکل و شمایل قادر بـه ادامـه‌ی حکومت نیست.

    در چنین شرایطی، امکان بروز انفجار توده‌ای، مانند آن‌چه کـه در سال ٨٨ درون ایران شاهد آن بودیم و یـا نمونـه‌هایی از این دست مانند مصر و تونس افزایش مـی‌یـابد. بدیـهی‌ست کـه توده‌های بـه خشم آمده، با خواست‌های مشخصی بـه مـیدان خواهند آمد و حتا نسبت بـه سال ٨٨ مـی‌توان گفت کـه اکنون آن دسته از خواست‌های اقتصادی کـه مشخصا سیستم سرمایـه‌داری را بـه چالش مـی‌کشند از اهمـیت ویژه‌ای برخوردار شده‌اند. امروز بری پوشیده نیست کـه عموم طبقه‌ی کارگر ایران و دیگر زحمتکشان جامعه به منظور ادامـه‌ی بقا مـی‌جنگند. این ویژگی جدا از ترکیب طبقاتی متفاوتی کـه مـی‌تواند نسبت بـه سال ٨٨به یک انفجار توده‌ای جدید بدهد، رادیکالیسم بیشتری را بـه همراه خواهد آورد کـه حامل یک پتانسیل ضد سرمایـه‌داری هست و درون شرایطیمـی‌تواند این را بـه سمت انقلابی کارگری و ضد سرمایـه‌داری رهنمون سازد. از همـین‌روست کـه شاهد افزایش تلاش‌ها درون اردوگاه بورژوازی به منظور راه‌هایی کـه بتواند مانع رشد رادیکالیسم شده، اعتراضات توده‌ای را منحرف و بر این موج سوار شوند، هستیم.

    در یک‌طرف جمـهوری اسلامـی با کوبیدن بر طبل “هسته‌ای شدن” و دامن زدن بـه بحران خارجی، تلاش دارد که تا ناتوانی خود و مناسبات حاکم درون مقابله با بحران‌های کنونی به‌ویژه اقتصادی را بـه دشمنانی نسبت دهد کـه “با اسلام سر دشمنی دارند” و این گونـه افکار عمومـی را منحرف و برای سرکوب‌های داخلی توجیـه بتراشد و در طرف دیگر درون صف کشورهای امپریـالیستی و اپوزیسیون بورژوایی جمـهوری اسلامـی نیز کـه طیف رنگارنگی را شامل مـی‌شود سعی مـی‌شود که تا با سوار شدن بر موج نارضایتی توده‌ها، برنامـه، روش‌ها و تاکتیک‌های خود را با استفاده از پراکندگی طبقه‌ی کارگر، طبقه‌ای کـه هنوز از طبقه‌ای درون خود بـه طبقه‌ای به منظور خود تبدیل نشده است، بـه آن‌ها تحمـیل کنند. طیفی کـه یک سر آن خواهان شرکت درون انتخابات ریـاست‌جمـهوری هست و خاتمـی را نجات‌بخش حکومت اسلامـی مـی‌‌داند و سر دیگر آن به  سرنگونی جمـهوری اسلامـی با دخالت و حمایت‌های مستقیم و غیرمستقیم قدرت‌هایی چون آمریکا و اتحادیـه اروپا دل بسته است.

    در این مـیان و در حالی کـه به نظر مـی‌آید قدرت‌های امپریـالیستی و حکومت اسلامـی درون دوسوی جریـانی قرار گرفته‌اند کـه با سیـاست‌های خود از مناقشات هسته‌ای گرفته که تا تحریم‌های اقتصادی و مانند آن، درون جریـان عمل و زندگی روزمره سرنوشت توده‌ها را درون دست گرفته و برای آن‌ها تصمـیم مـی‌گیرند، تنـها نیروئی کـه مـی‌تواند این روند را مختل ساخته و اعتراضات توده‌ای را درون مسیر یک انقلاب واقعی هدایت کند، طبقه‌ی کارگر است.

    طبقه‌ی کارگر تنـها طبقه‌ای‌ست کـه این رسالت تاریخی را بر دوش دارد. طبقه‌ی کارگر تنـها طبقه‌ای‌ست کـه مـی‌تواند با درون دست گرفتن رهبری انقلاب، سرنگونی جمـهوری اسلامـی و برقراری یک حکومت کارگری بـه خواست‌های فوری کارگران، زحمتکشان، ملیت‌های تحت ستم، زنان و جوانان پاسخ گفته و در جهت برقراری سوسیـالیسم و برانداختن نظام سرمایـه‌داریگام بردارد. هر راه حل بورژوایی به منظور انقلاب ایران، نتیجه‌ای فراتر از آن چه کـه امروز درون کشورهای عربی از تونس و مصر گرفته که تا لیبی و عراق و سوریـه شاهد آن هستیم، بدنبال نخواهد آورد. اما سوال اصلی این هست که آیـا طبقه‌ی کارگر ایران اکنون آمادگی بدست گرفتن رهبری یک انقلاب پیروزمند را دارد؟

    در سال‌های اخیر به‌رغم آن‌که از نظر تعداد، کارگران درون اعتراضات پُرشماری شرکت کرده و اعتصابات فراوانی را سازمان دادند و به رغم این کـه این مبارزات درون رشد آگاهی‌های تریدیونیونیستی و سیـاسی طبقه بسیـار موثر بوده و حتا پیشروترین آن‌ها بـه اندیشـه‌های سوسیـالیستی گرویدند، اما طبقه‌ی کارگر هنوز از نظر تشکل و آگاهی طبقاتی با ضعف‌های جدی روبه روست. برجسته‌ترین نشانـه‌ی آن نیز فقدانحزب سیـاسی طبقه‌ی کارگر است، حزبی کـه پیشروترین کارگران درون آن حضور داشته و بتواند درون مبارزات طبقه‌ی کارگر اثرگذار باشد. حال با این وضعیت وظیفه‌ی نیروهایی کـه خود را چپ و کمونیست نامـیده و خود را درون درون کارگری و کمونیستی ایران تعریف مـی‌نمایند چیست؟

    در شرایط کنونی فوری‌ترین مساله هر کمونیستی حتما سرنگونی جمـهوری اسلامـی و برقراری حکومت شورایی کارگران و زحمتکشان باشد، این کـه سرنوشت انقلاب ایران بـه دست بورژوازی و قدرت‌های امپریـالیستی نیـافتاد که تا بار دیگر مردم ایران قربانی دست نظام سرمایـه‌داری شوند، همان‌طور کـه در کشورهای عربی شاهد آن هستیم. به منظور تحقق این امر نیز تنـها راه،تلاش به منظور سازمان‌یـابی طبقه‌ی کارگر و بالا بردن آگاهی‌های سوسیـالیستی است. تنـها راه نجات، تنـها راهی کـه مـی‌تواند منجر بـه به دست گرفتن سرنوشت توده‌ها، سرنوشت کارگران و زحمتکشان بدست خود آنـها شود، رهبری انقلاب توسط طبقه‌ی کارگری‌ست کـه از طبقه‌ای درون خود بـه طبقه‌ای به منظور خود تبدیل شده باشد، طبقه‌ای کـه نابودی نظام سرمایـه‌داری و برقراری سوسیـالیسم را وظیفه‌ی خود تعیین کرده و به هر شکل از نظام سرمایـه‌داری و راه‌حل‌های بورژوایی نـه گفته باشد.

    از این زاویـه مـی‌توان هم بـه اهمـیت “نشست مشترک احزاب، سازمان‌ها و نـهادهای چپ و کمونیست” پی برد و هم بـه سمت‌وسویی کـه مـی‌تواند بـه خود گیرد.

    شکی نیست کـه در شرایط کنونی نزدیکی و اتحاد (عمل) نیروهایی کـه در “نشست” حضور دارند از اهمـیتی بیش از گذشته برخوردار شده است، اما درون عین حال درون این نیز شکی نیست کـه تاکنون”نشست” پاسخ‌گوی آن ضرورت‌ها نبوده و ادامـه‌ی این روند آن را دچار بحران درونی خواهد ساخت. “نشست” هرگز نمـی‌تواند بـه وحدت تشکیلاتی اعضای‌اش تحقق بخشد، این موضوع آن‌قدر آشکار هست که لزومـی بـه بحث بر سر آن نیست. اما “نشست” مـی‌تواند نیروها و توانایی اعضای‌اش را درون مسیر اه گفته شده گرد آورد و بدین ترتیب درون حد و توان خود بـه نیـازهای شرایط کنونی پاسخ دهد.

    وضعیت کنونی چپ، ضعف و پراکندگی آن دلایل عینی و مشخص تاریخی خود را دارند و نمـی‌توان با جلسات و نشست‌های این‌چنینی بـه آن دلایل پاسخ گفت و راه‌حلی به منظور آن‌ها یـافت. بـه مـیزانی کـه ارتباط جریـانات متعدد چپ از سال ۶٠ بـه بعد با طبقه‌ی کارگر و مبارزات آن کمتر شد، پراکندگی درون صفوف آن‌ها نیز افزایش یـافت و برای غلبه بر این پراکندگی لازم هست تا گسست بین این نیروها باطبقه کارگر و مبارزات آن از بین برود و این امکان ندارد به‌جز مشارکت درون عمل مبارزه‌ی طبقاتی، مشارکتی کـه هرگز با صدور چند اطلاعیـه و نشست بـه سرانجامـی نخواهد رسید. اگر نیروهای حاضر درون “نشست” درون گفتمان‌های خود که تا این حد دچار پراکندگی بوده، راه‌حل‌های غیر عملی داده و گاه حتا بـه “” مشغول مـی‌شوند آن هم بدون توجه بـه پرچمـی کـه در زیر آن مشغول کوفتن بر سر و صورت خود هستند، نتیجه‌ی عینی این واقعیت‌های مشخص تاریخی‌ است. حلقه‌ی واسط، حلقه‌ای کـه تمامـی نیروها را بـه هم ربط مـی‌دهد تنـها مبارزه طبقاتی کارگران است. هر وحدت و یـا اتحادعملی کـه رو بـه این مبارزه داشته باشد، مـی‌تواند و این قابلیت را دارد که تا فراتر از “نشست” کنونی برود. درون جریـان مبارزه و عمل مشترک هست که روابط بین گروه‌ها تقویت شده و زبان‌ مشترک بوجود مـی‌آید، نقاط اشتراک و افتراق صیقل خورده و به‌صورتی واقعی و نـه ذهنی آشکار مـی‌گردند.

    تنـها کار مشترک و فعالیت مشترک درون راستای مبارزه طبقاتی کارگران و کمک بـه سازمان‌یـابی طبقه هست که مـی‌تواند گامـی واقعی به منظور وحدت و نزدیکی نیروهای چپ و کمونیست بردارد.

    امروز مشکل طبقه‌ی کارگر ایران، عدم صدور اطلاعیـه نیست. بـه واسطه‌ی امکانات کنونی امروز هری به‌تنـهایی نیز مـی‌تواند روزانـه اطلاعیـه درون مورد حوادث گوناگون جامعه ایران صادر کند کـه صادر نیز مـی‌کنند و در فضای مجازی نیز انتشار مـی‌دهند. مشکل طبقه‌ی کارگر ایران فراخوان و حمایت‌ها از مبارزاتآن‌ها درون خارج از کشور هم نیست، این نوع فعالیت کـه فعالیت‌هایی مثبت نیز مـی‌باشند، فعالیتی‌ست کـه هیچ‌گاه درون خارج از کشور قطع نشده است، همـیشـه بوده و خواهد بود.مساله‌ی اصلیـاتحادچپ، چپی کـه مـی‌خواهد انقلابی و رادیکال باشد، چپی کـه مـی‌خواهد طبقه‌ی کارگر درون انقلاب تاثیرگذار باشد، تاثیر گذاشتن بر این روند است.مساله‌ی اساسی این هست که خصلت و دامنـه هر تحول سیـاسی کـه بخواهد درون ایران رخ دهد، وابسته بـه نقشی‌ست کـه طبقه کارگر درون آن ایفا خواهد کرد و این نیز تابعی از سطح تشکل و آگاهی طبقه کارگر هست و کمونیست‌ها حتما در شرایط کنونی تمام هم و غم خود را صرف این موضوع کنند، چرا کـه این نقطه ضعف اصلی کمونیستی هست و اگر “نشست” مـی‌خواهد دچار سرنوشت اتحادهای قبلی نشود حتما برای این مساله فکری اساسی د.

    از همـین‌رو،منطقی‌ترین راهی کـه در شرایط کنونی درون برابر نیروهای چپ و کمونیستِ حاضر درون “نشست”قرارداردتا جائی کـه به خارج از کشور ربط پیدا مـی‌کند، ایجاد رسانـه‌ای‌ست کـه بتواند بـه امر سازمان‌یـابی طبقه‌ی کارگر، بالا بردن آگاهی‌های سوسیـالیستی و کمک بـه مبارزات جاری طبقه‌ی کارگر و دیگر زحمتکشان جامعه یـاری رساند. این رسانـه نـه مـی‌تواند سایت اینترنتی باشد و نـه نشریـه.

    ابزاری کـه در شرایط کنونی مـی‌تواند بـه ما کمک کند تنـها یک تلویزیون ‌ای هست که بینندگان آن نیز مـی‌تواند ابعادی توده‌ای داشته باشد. ابزاری کـه مـی‌تواند حتا درون گردآوری و فعال نیروهای منفرد چپ و کمونیست درون خارج از کشور نیز بسیـار موثر افتد.

    در برابر هجوم رسانـه‌های گوناگون جمـهوری اسلامـی، کشورهای امپریـالیستی و اپوزیسیون بورژوایی، تنـها رسانـه‌ای کـه از ابعادی توده‌ای برخوردار هست و مـی‌تواند صدای مشترک ما باشد، رسانـه‌ای کـه فضای خالی آن احساس مـی‌شود، تلویزیون ‌ای است. اقداماتی کـه “نشست” تاکنون انجام داده و مسیری کـه انتخاب کرده، تکرار اشتباهات گذشته هست که درون بهترین حالت مـی‌توان آن را درون جا زدن نامـید. “نشست” حتما با اراده و شجاعانـه از شرایط کنونی حداکثر بهره را ببرد و با ایجاد یک “رسانـه‌ی توده‌ای” بـه صدای خفته‌ی کارگران و زحمتکشان جامعه تبدیل شود، برنامـه‌ی آن‌ها را فریـاد بزند و برای یک انقلاب کارگری بجنگد. این سیـاست هست که مـی‌تواند “نشست” را از رخوتی کـه به آن دچار هست برهاند، این سیـاست هست که مـی‌تواند با ایجاد امـیدی نو درون دل‌های خونین هزاران چپ و کمونیستی کـه امروز به‌صورت پراکنده هستند، آن‌ها را بـه عرصه‌ی مبارزه به منظور رهایی طبقه‌ی کارگر بکشاند. و باز این سیـاست هست که مـی‌تواند پیوند جریـانات چپ و کمونیست را با مبارزه‌ی طبقه‌ی کارگر مستحکم‌تر ساخته و گامـی درون راستای اه “نشست” بردارد. هر اتحادی درون مـیان جریـانات چپ و کمونیست اگر نخواهد و یـا نتواند درون راستای مبارزه‌ی طبقاتی کارگران گامـی عملی بردارد و خود را درون “اتحادی کاغذی” محصور نماید، محکوم بـه شکست خواهد بود.


    گزارش حامـیان مادران پارک لاله از برنامـه اختتامـیه مارش صلح  در دورتموند

    از روز شنبه ۳۰ ماه مارس بـه مدت سه روز فعالان صلح،   بزرگ سالانـه

    خود را درون آلمان بـه مناسبت عید پاک برگزار د .

    در منطقه راین و روهر آلمان، مارش صلح درون حمایت از صلح جهانی و با خواسته های

    زیر انجام شد :

    صلح حتما از آلمان سر چشمـه بگیرد !

    نـه بـه جنگ !

    نـه بـه صادرات اسلحه !

    نـه بـه سلاح های اتمـی !

    نـه بـه حمله هواپیماهای بدون سرنشین !

    شرکت کنندگان درون مارش صلح امسال همچنین همبستگی خود را با فعالان ضد هسته ای اعلام کرده و خواستار فوری بسته شدن کارخانـه غنی سازی اورانیوم درون گرونو – وستفالن شدند .

    روز دوشنبه اول ماه آپریل مارش صلح با جشن اختتامـیه صلح و سخنرانی و برنامـه های مختلف هنری با استقبال بسیـار درون شـهر دورتموند پایـان یـافت .

    حامـیان مادران پارک لاله ایران – مادران صلح دورتموند، درون برنامـه اختتامـیه مارش صلح با بر پایی مـیز خبررسانی و جمع آوری امضاء  برای لغو مجازات اعدام درون ایران، شرکت داشتند .

    در قسمت خبر رسانی،  حامـیان مادران پارک لاله دورتموند، با پخش اخبار مـهمـی از جمله :

    –  اعتصاب غذای تعدادی از زندانیـان سیـاسی به منظور رسیدن بـه خواسته های طبیعی خود

    – اعتصاب غذای تعدادی از دراويش از جمله، صالح مرادی وری نوری کـه به روز ۷۵ رسيده هست و درون زندان عادل آباد شيراز، همچنان با ادامـه‌ی اعتصاب غذای خود تحت سرم درمانی مـی‌باشند و بر خواسته خود پا فشاری مـی‌کنند. خواسته آنـها انتقال وکلای زندانی دراويش از بند ۲۰۹ بـه ۳۵۰ زندان اوين مـی‌باشد.

    – احکام جاری اعدام به منظور پنج هموطنان عرب و در خطر بودن جان آنان و تعداد بسیـاری

     از زندانیـان سیـاسی دیگر

    – دستگیری تعداد زیـادی از ژورنالیست ها

    – دستگیری و بی خبری از سرنوشت دو برادر فعال حقوق بشر بـه نامـهای  خسرو و مسعود کردپور

    خواستار حمایت فوری گروه ها و فعالین صلح و خبررسانی درون این زمـینـه شدند .

    حامـیان مادران پارک لاله دورتموند ، بار دیگر با اعلام اه داد خواهانـه و بر حق مادران پارک لاله ایران مبنی بر آزادی همـه زندانیـان سیـاسی، لغو مجازات اعدام و سنگسار و هر گونـه شکنجه روحی و جسمـی، مجازات همـه آمران و عاملان جنایـات ۳۴ سال گذشته درون ایران و به یـاد همـه جان باختگان راه آزادی،  با همبستگی دوباره خود با همـه های آزادی خواه و صلح طلب درون جهان، جشن صلح امسال درون دورتموند را گرامـی داشتند .

    زنده باد صلح و آزادی

    حامـیان مادران پارک لاله – مادران صلح دورتموند

    اول آپریل ۲۰۱۳

    گزارش تصویری برنامـه حامـیان مادران پارک لاله دورتموند

    http://www.facebook.com/media/set/?set=a.559358050763542.1073741827.100000680559971&type=3

    خطری کـه یکپارچگی ایران را تهدید مـی‌کند

    حسین باقرزاده‎

    کنفرانس باکو، و بزرگ‌ترین خطری کـه یکپارچگی ایران را تهدید مـی‌کندبرگزاری جلسه‌ای تحت عنوان «فردای آذربایجان جنوبی معاصر» درون باکو درون چند روز پیش، با اعتراض شدید بسیـاری از ایرانیـان و جمـهوری اسلامـی روبرو شده است. وزارت خارجه جمـهوری اسلامـی با احضار سفیر جمـهوری آذربایجان درون تهران، تشکیل این جلسه را «دخالت درون امور داخلی» ایران خوانده و مراتب اعتراض خود را بـه او ابلاغ کرده است. از آن سو، مقامات جمـهوری آذربایجان دخالت خود را درون این امر تکذیب کرده‌اند. گزارش‌ها حاکی هست که از مقامات دولتی جمـهوری آذربایجانی درون این جلسه شرکت نکرده است، ولی چند تن از مقامات پیشین این رژیم و اعضای حزب حاکم و نمایندگان مجلس درون آن حضور داشته‌اند. حضور اینان، بـه اضافه این واقعیت کـه فعالیت‌های سیـاسی درون این کشور منظما از سوی حکومت جمـهوری آذربایجان کنترل مـی‌شود، تردیدی باقی نگذاشته هست که حکومت درون برگزاری این جلسه سهم داشته و نمـی‌تواند خود را کاملا از آن تبرئه کند.مسئله حقوق جوامع اتنیک غیر فارس‌زبان یکی از گسل‌های بزرگ سیـاسی و اجتماعی ایران است، و سیـاست‌های متوالی حکومت‌های مرکز‌محور کـه در یک سد سال گذشته با قهر و خشونت حقوق این جوامع را زیر پا گذاشته‌اند بـه پیدایش و گسترش تمایلات گریز از مرکز درون آن‌ها، که تا حد جدایی‌طلبی، کمک رسانده است. این تمایلات درون دوران جمـهوری اسلامـی کـه سرکوب‌های مذهبی و عقیدتی بـه سرکوب‌های فرهنگی و زبانی افزوده شده، شدت بیشتری یـافته است. گرچه غالب نخبگان این جوامع عمدتا بر روی تأمـین حقوق فرهنگی و زبانی جامعه خود تأکید دارند و نوعی خودمختاری یـا خودگردانی سیـاسی درون قالب ایران را طلب مـی‌کنند، اقلیت‌های کوچک ولی پر سر و صدایی نیز هستند کـه زمزمـه «استقلال» و جدایی از ایران را پیش مـی‌کشند. اینان درون خارج از کشور بـه خصوص از حمایت قدرت‌هایی برخوردارند کـه از تشدید این تمایلات و احیـانا تجزیـه ایران بـه واحدهای کوچک‌تر (به اصطلاح، بالکانیزه ایران) سود مـی‌برند و سودای آن را درون سر مـی‌پرورانند. وجود این حمایت‌ها بـه معنای آن هست که خطری کـه از جانب این گروه‌ها متوجه تمامـیت ارضی ایران مـی‌شود بـه مراتب بزرگ‌تر از کمـیت و کیفیت این نیروها و پایگاه اجتماعی آنان است.این خطر با ادامـه حیـات جمـهوری اسلامـی تشدید شده و مـی‌شود. رفع این خطر تنـها با ایجاد یک سامانـه حکومتی نامتمرکز و توزیع قدرت درون سطوح محلی و به خصوص درون مناطق اتنیکی غیر فارس زبان ایران عملی هست – امری کـه جمـهوری اسلامـی بـه دلیل ماهیت خود از اعمال آن ناتوان است. جمـهوری اسلامـی بر فقه شیعه و حکومت فردی ولی فقیـه متکی است. چنین نظامـی درون ذات خود آمرانـه و سرکوب‌گر است؛ کنترل کامل اعمال و رفتار و اندیشـه شـهروندان را درون دست خود دارد و دگراندیشی و دگرباشی را نمـی‌تواند تحمل کند. هرگونـه واگذاری و انتقال قدرت بـه شـهروندان و پذیرفتن استقلال فکر و عمل آنان درون مسایل فردی و اجتماعی (خودگردانی)، با اصول فقه و ارکان ولایت فقیـه درون تضاد قرار مـی‌گیرد و قابل تحمل نیست. سامانـه‌های حکومتی عدم تمرکز مانند فدرالیزم یـا خودمختاری/خودگردانی اتنیک تنـها درون یک نظام سکولار معنا پید مـی‌کنند و شکل‌گیری آن‌ها درون یک نظام مذهبی تحت حکومت ولی فقیـه غیر قابل تصور است. درون فقدان یک راه حل مبتنی بر عدم تمرکز، ادامـه نظام ولایت فقیـه نتیجه‌ای جز تشدید تمایلات جدایی‌طلبانـه درون بین جوامع اتنیکی غیر فارس‌زبان ندارد و این خطر را تشدید مـی‌کند.از سوی دیگر، جمـهوری اسلامـی با سیـاست ماجراجویـانـه خارجی خود (که ادامـه منطقی سیـاست داخلی آن بشمار مـی‌رود) دوستان بسیـار کمـی درون جهان به منظور خود باقی گذاشته است. نـه فقط کشورهای غربی و اسراییل از دید حاکمان این نظام «دشمن» تلقی مـی‌شوند و رژیم انگیزه‌های کافی به منظور دشمنی آنان درون اختیـارشان گذاشته، بلکه حتا درون منطقه و در همسایگی ایران نیز کمتر کشوری هست که با ایران بـه معنای دقیق کلمـه روابط حسنـه داشته باشد. درون واقع، مـی‌توان گفت کـه به جز عراق تمامـی کشورهای دیگر همسایـه ایران و حاشیـه خلیج فارس یـا خود با ایران روابط خصمانـه دارند و یـا درون اتحاد با غرب و آمریکا قرار گرفته‌اند و بعضا حتا بـه رغم تعارفات دیپلماتیک درون ظاهر، درون پشت پرده از حمله نظامـی بـه ایران حمایت مـی‌کنند. درون این شرایط، کشورهایی کـه علقه فرهنگی/مذهبی/زبانی با جوامع اتنیک ایران دارند و خواهان تضعیف ایران یـا جمـهوری اسلامـی هستند فرصت را به منظور حمایت از گروه‌های جدایی‌طلب از دست نمـی‌دهند و از فضای نارضایتی موجود درون این جوامع بـه نفع خود بهره‌برداری مـی‌کنند.سطح نارضایتی درون جوامع اتنیک ایران بـه دلیل سرکوب‌های فرهنگی و سیـاسی و مذهبی کـه برای چندین دهه بی‌وقفه ادامـه داشته بـه حد بی‌سابقه‌ای بالا رفته و خواست خودگردانی/خودمختاری درون بین آنان با افزایش سطح آگاهی عمومـی، بـه برکت انقلاب ارتباطات، درون دو دهه اخیر گسترش بـه مراتب بیشتری یـافته است. علاوه بر این، نمونـه اقلیم کردستان عراق کـه تحت نظامـی سکولار و خودگردان درون فاصله ده سال بـه موفقیت‌های چشمگیری دست یـافته هست نـه فقط به منظور جامعه کرد و بلکه سایر جوامع اتنیک ایران نیز مدل الهام‌بخشی بوده است. بسیـاری از آذری‌های ایران نیز کـه زیر سلطه پلیس مذهبی جمـهوری اسلامـی بـه امان آمده‌اند و از نزدیک شاهد آزادی‌های شخصی درون جمـهوری آذربایجان هستند درون این آرزو بـه سر مـی‌برند کـه روزی بتوانند درون جامعه‌ای سکولار و خودگردان زندگی کنند و از گزند محتسب و قاضی شرع درون امان بمانند. تحقق این آرزوها درون چهارچوب ایران که تا استقرار نظامـی سکولار و دموکراتیک درون این کشور عملی نیست، و به این دلیل ادامـه حیـات جمـهوری اسلامـی نتیجه‌ای جز افزایش تمایلات جدایی‌طلبانـه نمـی‌تواند داشته باشد.وزارت خارجه جمـهوری اسلامـی بـه درستی بر گزاری کنفرانس «فردای آذربایجان جنوبی معاصر» درون باکو را کـه با حمایت ضمنی حکومت جمـهوری آذربایجان انجام شده دخالت درون امور داخلی ایران دانسته و آن را محکوم کرده است. ولی از رژیمـی کـه به خود حق مـی‌دهد درون مسایل داخلی کشورهای دیگر بـه صورت خشن‌تر یـا وقیحانـه‌تری دخالت کند چنین اعتراضاتی چقدر مـی‌تواند اعتبار داشته باشد؟ مگر یک سال و اندی پیش، رفیق تقی روزنامـه نگار جمـهوری آذربایجان بـه فتوای آیت الله فاضل لنکرانی (که مدتی پیش درگذشت) کشته نشد؟ آیـا فرمان کشتن تبعه یک کشور خارجی از سوی یک روحانی حکومتی جمـهوری اسلامـی دخالت درون امور داخلی آن کشور نیست؟ و خنده‌دارتر از همـه این که، سال گذشته مقامات ایران بـه خود حق دادند کـه برگزاری مسابقات آواز یوریوویژن درون باکو را محکوم کنند و مورد اعتراض قرار دهند. از فعالیت‌های زیرزمـینی عوامل رژیم ایران کـه برای خرابکاری درون جمـهوری آذربایجان اعزام مـی‌شوند و یـا علیـه هدف‌های اسراییلی و آمریکایی درون آن‌جا وارد عمل مـی‌شوند و گهگاه دستگیر شده‌اند نیز مـی‌توان نام برد کـه از تفصیل موارد آن مـی‌گذریم.به این ترتیب، رژیمـی کـه در سیـاست خارجی‌اش بـه خود حق مـی‌دهد که تا در مسایل داخلی دورترین کشورهای جهان دخالت کند و حتا حق آدم‌کشی درون آن کشورها را بـه خود بدهد (انواع فتواهای قتل از سلمان رشدی که تا رفیق تقی) نباید از دخالت سایر کشورها درون مسایل داخلی ایران شگفت زده شود. واقعیت آن هست که رژیم ایران با سیـاست دشمن‌سازی و دخالت درون امور کشورهای دیگر بـه آنان حق مـی‌دهد کـه مقابله بـه مثل کنند، یعنی کـه با دخالت درون مسایل داخلی ایران بـه منافع این کشور و مردم آن صدمـه بزنند. عوامل رژیم و آخوندهای حکومتی بدون توجه بـه ضوابط و قوانین بین‌المللی، جهان را محدوده قدرت خود مـی‌شمارند و هر کار و اقدامـی را مجاز مـی‌شمرند – و هزینـه آن را مردم ایران کـه در معرض عملیـات تلافی‌جویـانـه کشورهای خارجی قرار مـی‌گیرند حتما بپردازند. و مگر هزینـه سنگینی کـه مردم ایران بـه دلیل تحریم‌های کمربین‌المللی امروز متحمل مـی‌شوند از سیـاست ماجراجویـانـه خارجی رژیم ایران ناشی نشده است؟کنفرانس «فردای آذربایجان جنوبی معاصر» کـه در باکو برگزار شد بـه وضوح حمایت از گرایش جدایی‌طلبانـه درون آذربایجان را هدف قرار داده بود. این واقعیت از نام کنفرانس هویدا است. نمونـه این گونـه حمایت‌ها از سوی برخی از کشورهای همسایـه و جناح‌هایی از سیـاستمداران غربی دیده شده و رو بـه افزایش است. حفظ وحدت و یکپارچگی ایران درون گرو تأمـین نیـازها و خواست‌های مشروع جوامع اتنیک ایران هست که جز درون یک نظام سکولار دموکراتیک و حکومت نامتمرکز تحقق‌پذیر نیست. ماهیت جمـهوری اسلامـی با استقرار چنین سامانـه‌ای درون تضاد است، و ادامـه حیـات این نظام معنایی جز افزایش گرایش‌های جدایی‌طلبانـه نمـی‌تواند داشته باشد. جمـهوری اسلامـی دشمنان زیـادی به منظور ایران ایجاد کرده هست و هزینـه این دشمنی‌ها را مردم ایران مـی‌پردازند. از جمله برخی از قدرت‌های خارجی هدف بالکانیزه شدن ایران را درون سر مـی‌پرورانند و در این جهت از حرکات‌های جدایی‌طلبانـه درون جوامع اتنیک غیر فارس‌زبان ایران حمایت مـی‌کنند. ولی بدون تردید، بزرگ‌ترین خطری کـه یکپارچگی و تمامـیت ارضی ایران را تهدید مـی‌کند ادامـه حیـات خود جمـهوری اسلامـی است


    ﻧﺎﺻﺮ ﮐﺮﻣﯽ

    حسن شریعتمداری کیست؟

    ﺣﺴﻦ ﺷﺮﯾﻌﺘﻤﺪاری، ﺑﺮﻧﺎﻣﻪء ﺳﺎﻣﺎن ﯾﺎﺑﯽ اﻗﻮام، 

    ﻓﺮوﭘﺎﺷﯽ اﯾﺮان و ﺟﻨﮓِ ﻗﻮﻣﯽ

    حسن شریعتمداری درون امور سیـاسی و تاکتیک و استراتژیـهایی کـه دارد مانند مرحوم پدرش چهره ای ناشناخته و پر از اسرار هست، معلوم نیست سلطنت طلب هست و یـا جمـهوری خواه، دینی اسکولار هست و یـا سکولار، روشنفکر دینی هست و یـا روشنفکر سکولار، جهان بینی آخوندی حوزه ای دارد و یـا راسیونال، خواهان بر کناری ولایت فقیـه علی هست و یـا اصلاح طلب حکومتی و دینی، درون خدمت پان ترکیسم و پان عربیسم هست، و یـا دل بـه ایران دارد، یک شـهروند ایرانی هست و خواهان حقوق شـهروندی هست و یـا یک تُرک تجزیـه طلب ضد ایرانی هست که چشم و دل بـه آنکارا و باکو دارد !.

    آقای حسن شریعتمداری و همدستان تُرک تبار ایشان امروز هنگامـی اقدام بـه انتشار مجدد این طرح مقالهء خیـانت بار کرده اند کـه همزمان گروه «جبهه آزادی ملی آذربايجان جنوبی» روز شنبه دهم فروردين ماه درون سالن کنفرانس هتلی درون باکو با شرکت جمعی از فعالين سياسی و کارشناسان تُرک تبار آذربایجان شمالی و جنوبی نشستی با موضوع «فردای آذربايجان جنوبی معاصر» بر گزار کرده است. درون این نشست چهار ساعته برخی از شرکت کنندگان درون اين کنفرانس نيز موضوع جدايی استانـهای آذربايجانی نشين از ايران را مطرح د.● زمانی هست که جمـهوری اسلامـی بـه رهبری علی تُرک تبار از هر سو مورد تحریم های مردمان و کشورهای دمکراتیک قرار گرفته و در جهان منزوی شده است، حکومت بشار اسد متحد و دستِ دراز ، علی درون حال فروپاشی است، زمانی هست که دمکراتیک مردم کُرد بـه رهبری عبدالله اوجالان درون ترکیـه، حکومت این کشور را درون چهار دیواری محاصره کرده هست و اکنون آقای حسن شریعتمداری ها و نخبگان تُرک آذری، با حکومت آذربایجان شمالی و حکومت ترکیـه با اتحاد و هبستگیِ تُرک تباری و همـه جانبهءِ خود از شکستن تحریمـها از سوی کشور ترکیـه با روان کاروان فرستادن کامـیونـهای طلا بـه ایران گرفته که تا انواع و روشـهای گوناگون دیگر بـه کمجات علی خا منـه ای بر خاسته اند.

      آقای حسن شریعتمداری فرزند آیت الله سید کاظم شریعمتداری هست که درون خارج از کشور درون فضای سیـاسی و اجتماعی درون بین ایرانیـان صرفأ بـه مناسبت نام و جایگاه دینی مرحوم پدرش جا و مکانی نسبی یـافته است. درون اوّلین همایش «اتحّادِ جمـهوری خواهان ایران» درون برلین، بیـان نظر و سخن وری، تنـها شاخص آقای شریعمتداری درون این همایش بود. این فن سخن وری را آقای حسن شریعتمداری درون دورانِ آموزش وب علوم و کار آموزی دینی حوزه ای درون قم بـه سبک و روش پرورشِ آخوندی آموخته است.

    ● آیت الله سید کاظم شریعتمداری پدر آقای حسن شریعتمداری وابستگی نسبی خود را بـه امام سجاد مـیداند. وی از روحانیونِ درباریِ پشتیبانِ نظام سلطنت بوده هست که موردِ توجه و بخشش  فراوانِ خانوادهءِ سلطنتی، شخص محمدرضا شاه پهلوی و بویژه موردِ عنایتِ فرح پهلوی بوده است.  فرح پهلوی آیت الله شریعتمداری را روشنفکری بـه تمام معنا و در مقابل فردی مانند دکتر شاپور بختیـار را فردی معتاد و رنجور و بی اطلاع از مسائل نظامـی و با فرهنگ و روحیّه ای ایلی معرفی کرده است. (کتاب یتیم، صفحهء 961 و  صفحهءِ 788).

    ● این چنین بر مـی آید کـه حداقل درون دورانِ ده سالهء اواخر حکومتِ سلسلهء پهلوی، نقش و دخالتِ فرح پهلوی درون امور سیـاسی و تصمـیم گیریـهایِ کلان کشوری از محمّد رضاشاه پهلوی بسیـار گسترده بوده است. فرح پهلوی درون سقوط و فروپاشیِ حکومتِ خاندانِ پهلوی نقش بنیـادی داشته و وجودِ ایشان برایِ خانوادهءِ پهلوی شوم بوده است. گذشت زمانِ بیشتر ثابت خواهد کرد کـه آیـا فرح پهلوی همسر شاه ایران و یـا شـهبانوی ایران بوده و یـا مأمور اطلاعاتی شرق و غرب و سایر جبهه های سیـاسی درونی و بیرونیِ نزدیک و دور !.

    ● از آنجا کـه آیت الله شریعتمداری با حکومتِ وقت و خاندانِ سلطنت رابطه ای بسیـار نزدیک و موردِ اعتماد داشت، روح الله خمـینی کـه به مناسبتِ مخالفت با انقلاب سفید شاه و مردم، از همـه مـهمتر مخالفتِ خمـینی با اصلاحاتِ ارضی و حقوق زنان و با راه اندازی غائله و شورش 15 خرداد  1342 کـه محکوم بـه زندان و حتّی اعدام شده بود، آزاد گشت، کـه نتیجهء این واسطه گریِ آیت الله شریعتمداری، انقلاب اسلامـی بـه رهبری روح الله خمـینی درون سال 57 بود.

    ● مخالفتِ حقیقیِ آیت الله شریعتمداری با خمـینی و نظام اسلامـی بر موضوع و محتوای قانون اساسی جمـهوری اسلامـی و یـا مخالفت با اصل ولایتِ فقیـه و محدود قدرتِ سیـاسی آن و یـا بـه منظور دمکراسی و مردم سالاری نبوده و نیست، بلکه درون ماهیّت و اصل، قدرت طلبی ایشان درون مقابل خمـینی و هدفِ بازگشتِ نظام سلطنتی پادشاهی مشترک با روحاتیّت درون ایران بود.

    ● بنا بـه گفتهءِ علیرضا نوری زاده و فرح پهلوی، بعد از انقلاب، آیت الله شریعتمداری و هواداران آن یک حزب سلطنت طلب بنام «حزب خلق مسلمان» را تأسیس کرده اند که تا با تشکیل جبهه ای درون برابر روح الله خمـینی رژیم اسلامـی را بـه چالش بکشد(صفحهء 959 کتاب یتیم، جلد دوّم، فرح پهلوی). همـین رژیمـی اسلامـی را کـه رهبر آن یعنی خمـینی سپاسگزار ضمانتِ امنیّت و جانی خویش از سوی آیت الله شریعمتمداری بود. اینجا به منظور بار دوّم آیت الله شریعتمداری با ایجاد «حزب خلق مسلمان» خود،  خاندان پهلوی و بازماندگان این خاندان را دوباره مانند نجات جان روح الله خمـینی فریب مـیدهد.

    ● محمّدرضاشاه پهلوی آنقدر آدم ساده ای بوده هست که بـه فردی مانند آیت الله شریعتمداری کـه از یک طرف نَسَب خود را بـه امام سجاد( عرب تبار) و از سویی دیگر خود را (تُرک آذری) مـینامد، اعتماد کرده هست و بـه ایرانیـان راستین و مـیهن دوست از هر تیره و خاندان اعتمادی نداشت و در مقابل درون سرکوب آنـها از هر کوششی دریغ نکرد، کـه نتیجهء آنرا هم دریـافت و تجربه کرد.

    حسن شریعتمداری کیست ؟

    ● هم تباران تُرکِ آقای حسن شریعتمداری، از ایشان بشکلی مبالغه آمـیز و مقدّس چنان تعریف و تمجید کرده اند و مـیکنند که ابراهام لینگن و نلسون ماندلا و چرچیل شایستهء شاگردی ایشان را هم ندارند و چنان دیدگاه وسیع آینده نگری دارد کـه دستِ آینده نگرانِ زبر دست و مشـهور جهان را بسته است. عشق بـه فرهنگ، تاریخ، مدنیّت، و زیبائی های ویژهء آذربایجان درون وجود آقای حسن شریعتمداری نـهان و آشکار هست و اصولأ ایشان چهرهء نمادین تاریخ گذشته و حال تُرکان آذری درون آذربایجان و جهان هستند !.

    همـین تعریف های غیر واقعی از فردی معمولی مانند حسن شریعتمداری باعث شده هست که ایشان شمشیر تُرکی و اسلامـی را این بار بـه قلم تبدیل کنند و در جایگاهی: پیـامبر، امام، آیت الله، خلیفه و سلطانی گونـه درون نوشتار «سامان یـابی اقوام درون ایران، گامـی بسوی تمرکززدایی ایران» خود، بـه سرزمـین ایران ما اعراب گونـه و تُرک تباری گونـه  و مغول وار بتازد و آنرا را تکه و پاره و تقسیم کند، که تا از پاره این نمد، کلاهی بزرگ هم به منظور تُرک آذری تبار دست و پا کند !.

    ● آقای شریعتمداری یک فرد بسیـار معمولی با  تار و پودِ جهان بینی و فرهنگِ تُرک تباری هست که حتّی مدتها بعد از انقلاب درون هیچ عرصه ای برایی شناخته نبوده است. برجسته شدن نام ایشان مدیون نام و خانوادگی پدر یعنی آیت الله شریعتمداری است. فعالیّت سیـاسی آقای حسن شریعتمداری درون همان «حزب خلق مسلمان» سلطنت طلب هست، کـه آیت الله شریعتمداری و طرفداران ایشان با اقتدارگرایی و به نیّت پشتیبانی و بازگشت نظام سلطنتی تأسیس کرد. فعالیّت بعدی و شناخته شدهءِ حسن شریعتمداری درون جبههءِ جمـهوری خواهان ملّی است.

    ● آقای حسن شریعتمداری از بنیـاد گذارانِ شکل گیری، تشکل «اتحاد جمـهوری خواهان ایران» هست. هژمونی این اتحاد را ترکیبی از طیفِ اصلاح طلب دینیِ حکومتی و افکار و خط مشیِ حزب توده  و سازمان فدائیـان( اکثریّت) با افرادِ قوم تُرک آذری از جمله حسن شریعتمداری، بایک امـیر خسروی، بهروز خلیق، بهزاد کریمـی، مسعود فتحی، و با چند خانم و آقایـان دیگر از هم تبار آنـها بر عهده داشتند. بعد از آنکه اتحاد جمـهوری خواهان ایران برنامـه را بسود نظام جمـهوری اسلامـی بـه پیش برد و اعضاء از این اتحاد بد و جدا شدند، حسن شریعتمداری و با چند نفر دیگر از اتحّد جمـهوری خواهان انشعاب دادند، که تا چاه دیگری را به منظور به انحراف کشاندن دمکراسی خواهی ایران مـهیّا کنند.

    ● حسن شریعتمداری درون امور سیـاسی و تاکتیک و استراتژیـهایی کـه دارد مانند مرحوم پدرش چهره ای ناشناخته و پر از اسرار هست، معلوم نیست سلطنت طلب هست و یـا جمـهوری خواه، دینی اسکولار هست و یـا سکولار، روشنفکر دینی هست و یـا روشنفکر سکولار، جهان بینی آخوندی حوزه ای دارد و یـا راسیونال، خواهان بر کناری ولایت فقیـه علی هست و یـا اصلاح طلب حکومتی و دینی، درون خدمت پان ترکیسم و پان عربیسم هست، و یـا دل بـه ایران دارد، یک شـهروند ایرانی هست و خواهان حقوق شـهروندی هست و یـا یک تُرک تجزیـه طلب ضد ایرانی هست که چشم و دل بـه آنکارا و باکو دارد !.

    گرچه از نظر ظاهر، آقای حسن شریعمتمداری تلاش دارد کـه خود را فردی راستگو و درستکار بنمایـاند، امّا با زیرکی اهِ اصلی و نـهایی خود را  در سر و قلب و در سیـاست ورزی به منظور فردا که تا کنون پنـهان نگهداشته است. شرایط و روند سیـاسی درون ایران و منطقه، دیگر فرصت پنـهان کاری را از حسن شریعتمداری گرفته هست و اندک اندک شخصیّت واقعی و جوهر فکری ضد ایرانی خود  را درون این مقاله بـه نمایش مـیگذارد.

    ●حسن شریعتمداری از یکسو مؤسس و وارث و نگهبان «حزب خلق مسلمان» هست، از سویی دیگر با فرح دیبا تماس و صحبت کرده و به ایشان قول داده هست که بعد از پیروزی بر تندروهای مذهبی، تزتیب یک رفراندوم بـه سودِ سلطنت را بدهد و رضا جان را بـه سلطنت ایران باز گرداند ( کتاب یتیم، جلد دوّم، فرح پهلوی صفحهءِ 961 ) امروز هم روابط خوبی بین آقای رضا پهلوی و حسن شریعتمداری بر قرار هست و آقای حسن شریعمتداری از مشتریـان دائم تلویزنـهای فارسی زبان لوس آنجلسی هستند و با آقای رضا پهلوی مناظره و دیـالوگ تلویزیونی دارند، مـیتوان این برداشت را داشت کـه رضا پهاوی از حسن شریعتمداری بخوبی حساب مـیبرد و مستقیم و یـا با واسطه از مشاورین نزدیک ایشان است.

    ● هدف از بیـان و ذکر مطالب بالا بررسی تاریخی و یـا کند و کاو درون زندگی و روابط شخصیی و یـا تفتیش عقاید فردِ خاصی مورد نظر نیست، بلکه هدفِ اصلی شناختِ روانکاوی و پی بردن بـه اهِ سیـاسی و برنامـه هایِ افراد و احزاب، از جمله آقای شریعمتداری هست کـه این عمل روشنگرانـه پایـهء اصلیِ هر گونـه دمکراسی مدرن و حقوق بشر بویژه درون جهان سوّم و در جوامع و کشورهای دیکتاتوری زده است.

    انتشار مکرر نوشتار سامان یـابی اقوام درون ایران، درون مواقع ضروری

    ● «حزب خلق مسلمان» آقای شریعتمداری دیگر وجود ندارد، آقای شریعتمداری که تا کنون موفق نشده هست که رضا پهلوی را بـه تخت سلطنت بازگرداند، جمـهوری خواهان ملّی و اتحاد جمـهوری خواهان ایران، و سازمان جمـهوری خواهان انشعاب از اتحاد جمـهوری خواهان ایشان دست آوردی نداشته و بسود تداوم ولایت فقیـه علی با شکست سیـاسی هدایت شد.

    اکنون آقای حسن شریعتمداری بـه اجبار پرده از چهرهءِ واقعی و ضد تاریخ سرزمـین ایرانِ خود را درون نوشتار»سامان یـابی اقوام درون ایران، گامـی بسوی تمرکززدایی ایران» بر مـیدارد. این نوشتار نسخهءِ فروپاشی شیرازهء جغرافیـای سیـاسی ایران با برپایی یک هرج و مرج و آنارشیسم ساختارشکنانـهءِ ویرانگر و افروختن جنگِ قومـی درون ایران است.

    ● این نوشتار به منظور چندمـین بار درون مواقع ضروری به منظور دست یـابی بـه اهی چند گانـه و گل آلود ِ آب، به منظور به سرانجام رساندنِ منافع  تُرک تباری و ارزانی داشتنِ ارزشـهایِ خقوقی و حقیقی و تاریخی بـه جمـهوری اسلامـی ولایتِ علی است، کـه هشدار دهد بعد از سقوط نظام جمـهوری اسلامـی ایرانی باقی نخواهد ماند و این فقط نظام ولایت فقیـه علی هست که مـیتواند تمامـیّت ارضی ایران را حفظ کند،  انتشار داده مـیشود.

    ● آقای حسن شریعتمداری و همدستان تُرک تبار ایشان امروز هنگامـی اقدام بـه انتشار مجدد مقالهء خیـانت بار : «سامان یـابی اقوام درون ایران، گامـی بسوی تمرکززدایی ایران» خود مـیکند، کـه همزمان گروه«جبهه آزادی ملی آذربايجان جنوبی» روز شنبه دهم فروردين ماه درون سالن کنفرانس هتلی در باکو با شرکت جمعی از فعالين سياسی و کارشناسان تُرک تبار آذربایجان شمالی و جنوبی نشستی با موضوع«فردای آذربايجان جنوبی معاصر» بر گزار کرده است. درون این نشست چهار ساعته برخی از شرکت کنندگان درون اين کنفرانس نيز موضوع جدايی استانـهای آذربايجانی نشين از ايران را مطرح د.

    ● زمانی نوشتار آقای حسن شریعتمداری به منظور چندمـین بار انتشار مـییـابد، کـه جمـهوری اسلامـی بـه رهبری علی تُرک تبار از هر سو مورد تحریم های مردمان و کشورهای دمکراتیک قرار گرفته و در جهان منزوی شده است، حکومت بشار اسد متحد و دستِ دراز ، علی درون حال فروپاشی است، زمانی هست که دمکراتیک مردم کُرد بـه رهبری عبدالله اوجالان درون ترکیـه، حکومت این کشور را درون چهار دیواری محاصره کرده است، زمانی این مقاله انتشار مجدد داده مـیشود کـه نظام جمـهوری اسلامـی درمانده از مشکلات عدیدهء درونی و بین المللی است، و اکنون آقای حسن شریعتمداری ها و نخبگان تُرک آذری، با حکومت آذربایجان شمالی و حکومت ترکیـه با اتحاد و هبستگیِ تُرک تباری و همـه جانبهءِ خود از شکستن تحریمـها از سوی کشور ترکیـه با روان کاروان فرستادن کامـیونـهای طلا بـه ایران گرفته که تا  انواع و روشـهای گوناگون دیگر بـه کمجات علی خا منـه ای بر خاسته اند.

    طرح سامان یـابی اقوام درون ایران،  از آقای حسن شریعتمداری:

    ● طرح سامان یـابی اقوام درون ایران  آقای شریعتمداری درون 13 ایـالت اقوام و 3 استان و یک منطقهءِ خودمختار خلاصه شده است. این طرح یـاد آور دوران سیـاه تاریخی هجوم اعراب و تُرک تباران بـه ایران هست، تکرار و عملی مجدد دورانِ نکبت بار صفوی و قاجار را تداعی مـیکند. شکستِ دوبارهءِ ایرانیـان و ویرانی ایران را گوشزد مـیکند، این فرمان و تقسیم ایران حسن شریعتمداری، بـه احکام و عملکردِ قدرتهایِ جهانی و استعمارگران درون قارهء آفریقایِ گرسنـه و ناتوان مـیماند، کـه این قاره را درون اندک زمانی خط کشی د و از هر تکهءِ آن یک کشور ساختند. و یـا تقسم بالکان درون هیمن چند سال پیش.

    ● نوشتار طرح سامان یـابی اقوام درون ایران از سوی آقای حسن شریعتمداری، فازی از برنامـهء هایِ اصلی و اساسی نظام جمـهوری اسلامـی و شخص علی و جبههءِ تُرک تباری آنکارا و باکو و کشورهای عربی هست که به منظور آماده اذهان و فراهم بستر آن، اکنون آقای شریعمتمداری آنرا بـه نمایندگی از بیت رهبری انتشار مجدد مـیدهد. کدام قدرت جهانی، کدام استعمارگر، کدام نیروی ضد ایرانی بیشتر از این نوشتار و طرح قومـی آن مـیتواند ایران را این چنین بـه ویرانی و نابودی سوق دهد ؟.

    طرح سامان یـابی اقوام درون ایران از آقای شریعتمداری درون زیر:

    ◄ 13 ایـالت اقوام و 3 استان و یک منطقهء خود مختار

    توجه : حقوق استانـها ومنطقه خودمختار عینا برابر با همـه دیگر ایـالتها خواهد بود.

    1- ایـالت تهران – پایتخت ایران  ۱۳٫۴۲۲٫۳۶۶

    (تهران – شـهرری – کرج – شمـیران و … )
    ۲- ایـالت آذربایجان ۸٫۶۶۹۶۷۱
    (استان آذربایجان شرقی – استان آذربایجان غربی – استان اردبیل– استان زنجان)
    ۳-  ایـالت خراسان ۷٫۰۴۱٫۰۷۱
    (استان خراسان شمالی – استان خراسان رضوی – استان خراسان جنوب)
    ۴-  ایـالت خوزستان ۴٫۲۷۴٫۹۷۹
    ۵- ایـالت ساحلی ۲٫۲۸۹٫۹۴۱
    (استان بوشـهر – استان هرمزگان)
    ۶ –  ایـالت سیستان  ۲٫۴۰۵۷۴۲
    ۷ – ایـالت فارس مرکزی ۷٫۵۴۶٫۹۹۲
    (استان قم – استان مرکزی – استان اصفهان – استان سمنان)     

    ۸- ایـالت فارس جنوبی ۷٫۹۸۰٫۱۰۹
    (استان فارس – استان کرمان – استان یزد)
    ۹- ایـالت غرب ۲٫۸۴۶۴۶۷
    (استان قزوین – استان زنجان)
    10 –  ایـالت کردستان 
    ۳٫۳۱۹٫۵۴۱
    ( استان کردستان – استان کرمانشاهان)
    ۱1 – ایـالت گیلان ۲٫۴۰۴٫۸۶۱
    ۱2 – ایـالت لرستان ۳٫۷۵۴٫۵۲۳
    ( استان لرستان – ایلام – چهارمحال و بختیـاری – کهکیلویـه و بویراحمد)
    ۱۲ – ایـالت مازندران ۴٫۵۳۹٫۵۱۹
    ( استان مازندران – استان گلستان)
    ____________________________________ جمع 
    ۷۰٫۴۹۵٫۷۸۲
    سه استان و یک منطقه خود گردان
    ۱- استان بلوچستان ایران
    ۲ – استان ترکمنستان ایران
    ۳ – استان عربستان ایران
    ۴-  منطقه خودگردان قشقائی

    آسیب شناسی طرح سامان یـابی اقوام ایران، آقای حسن شریعتمداری

    طرح سامان یـابی اقوام درون ایران از  آقای شریعتمداری از لحاظ: نژادی، تاریخی، جغرافیـایی، و حقوقی وانـه  علمـی، باستان شناسی، مردم شناشی بر خوردار نیست و مطابق با مراتب دوران تکاملی و ماتریـالیسم تاریخی، از قانونمندی و متدولوژیکهای کارشناسانـهءِ ساختار شناسی راسیونال دست آورد عصر مدرنیته نیست. طرح آقای شریعتمداری از افکار منجمد و بستهءِ پسامدرن، قومـی قبیله ای و عشیره گری کینـه ورز و خشونتگر هست که کاملأ با تاریخ سرزمـین ایران و با جهان پیرامونی مناسبتی ندارد. درون زیر بطور مختصر بـه نارسایی های چندگانـه و اه تخریب گر نـهفته درون این نوشتار مـیپردازم:

    1- طبق ادعای آقای شریعمتداری درون ایران 13 قوم و نژاد وجود ندارد، درون ایران از زمان حملهء اعراب درون نـهم هجری و مـهاجرت تُرک تباران بـه ایران درون قرن 12 فقط 3 قوم و نژاد وجود داشته و دارد : 1- نژاد ایرانی 2- نژاد تُرک 3- نژاد اقلیّت عرب هست.

    2- در ایران قوم و ملّتی بنام فارس وجود ندارد، نژاد و هویّت ما ایرانی است، سرزمـین مس ما بنام  نژاد و قوم ما » ایران» ( آنجا کـه آریـایی ها زندگی مـیکنند، خانـهءِ آریـایی ها) نامگذاری شده است. واژهء فارس و یـا پارسه، نام منطقهءِ جغرافیـایی بود و هست کـه ده تیرهء هخا درون آن سداشتند و دارند. این جغرافیـا شامل: استان فارس، استان هرمزگان، استان بوشـهر، استان خوزستان، استان کهگیلویـه و بویراحمد، استان لُرستان، استان چهار محال بختیـاری را شامل مـیشود. کـه ساتراپ پارسه، (به یونانی پرسیس) نام داشته هست و امروز هم تحت هیچ شرایطی این استانـها از هم تفکیک و جدا نخواهند شد. ساتراپ پارسه حتّی استان کرمانشاه که تا همدان و جنوب دریـاچهءِ اورمـیّه را تحت پوشش خود قرار داد.

    3- برخلاف نظر آقای شریعتمداری،  گیلان، مازندران، لُرستان، کهگیلویـه و بویراحمد، بختیـاری ، کردستان، قومـهایی خاص و جدا از یکدیگر نیستند. این جغرافیـا و این مردمان فقط از یک قوم و نژاد هستند و آنـهم فقط قوم ایرانی است، کـه این گروه از ایرانی تباران تحت تأثیر زبانی و فرهنگی دوران اعراب و تُرک تباران (آنچنان کـه بر ایران مرکزی و شـهرهای مذهبی ایران اثر گذاشتند)  قرار نگرفته اند و اتفاقأ فرهنگ و آداب ایرانیـان قبل از اسلام خود را حفظ کرده اند. رستم، قهرمان افسانـه ای تاریخ ایران از سیستان است. این تیره های ایرانی با ایرانیـان مرکزی، شرقی،  و تهران از یک قوم و قبیله هستند.

    ● امروز شانزده ایـالت از تیره های مختلف آلمانی وجود دارد، آیـا هر کدام از مردمان و جغرافیـای هر ایـالتی خود را قومـی غیر آلمانی مـیداند ؟  و یـا از تیره های بیشمار درون مـیان مردمان تُرک تبار چند تای آنـها خود را تُرک نمـیدانند ؟ بنا بر این تقسیمات قومـی و جغرافیـاییِ آقای شریعتمداری بین ایرانیـان هدفمند و تفرقه انداز و قصد ویرانگری دارند.

    4- آقای شریعتمداری درون تقسیم بندی از شمارهء 7 ( ایـالت فارس مرکزی، شامل استانـهای: استان  قم، استان مرکزی – استان اصفهان – استان سمنان) و شماره 8 ( ایـالت فارس جنوبی، شامل آستانـهای: استان فارس – استان کرمان – استان یزد) یـاد کرده است.

    آقای شریعتمداری درتقسیم بندی» 7 و 8 یعنی ایـالت فارس مرکزی و ایـالت فارس جنوبی» در بالا ، کمال عدم شناخت خود را نسبت بـه تاریخ سیـاسی و جغرافیـایی و مردم شناسی و باستان شناسی ایران بر همگان آشکار مـیکند.

    اوّل کـه هر کدام از استانـهای نام درون بالا، نام و تاریخ پروسهء سیـاسی، تاریخی و شـهرسازی خود را دارد و به جز استان فارس ( آنـهم بخش غربی و شمال غربی استان فارس) هیکدام از این استانـها مرکز مس هخاان (پارسی ها) نبوده و نیست. هری کـه فارسی صحبت مـیکند، حتمأ هخا و پارسی و یـا بـه عبارتی دقیق تر از جغرافیـای پارس و پارسه نیست.

    ● هدف آقای شریعتمداری از این تقسیم بندی این هست کـه نزدیک به 80 درصد جمعیّت کنونی جغرافیـای ایران را کـه ایرانی تباران تشکیل مـیدهند، را بـه رقم 10 مـیلیون بقول خودشان بنام «قوم فارس»ساختگی برساند کـه از جمعیّت 12 که تا 16  مـیلیونی تُرک تباری درون ایران کمتر باشد و به رقم نجومـی و نادرست 7 مـیلیون عرب تباران آقای یوسف عزیزی بنی طرف نزدیک کنند و به ساده باوران این چنین بفهماند کنند کـه «قومـی فارسی» درون کنار 13 اقوام  دیگر غیر فارسی دیگر هم وجود دارد و مکان مس آنـها هم فقط درون حاشیـهءِ کویرهاست. این ادعا یعنی نسل کشی ایرانی بـه سبک تُرکی درون قرن 21 و زدودن هویّت ایرانی از سرزمـین ایران هست.

    ●  طبق تقسیمات آقای شریعتمداری، اگر فارس مرکزی و فارس جنوبی وجود دارد، بعد قاعدتأ باید: [ فارس شرقی، غربی، شمالی، فارس شمال شرقی، جنوب شرقی، فارس، شمال غربی و جنوب غربی هم حتما وجود داشته باشند کـه آقای شریعتمداری از نام بردن آنـها خودداری مـیکنند.

    ● از بابتی ایرانیـان حتما شکر گزار باشند، کـه پیشتازان دشمنان آنـها افرادی مانند آقای حسن شریعتمداری است، کـه خود را تنـها درون مطرح مطالب بدون پشتوانـه بـه محکومـیّت تاریخی و حقوقی هدایت و رسوا مـیکند.

    ● تقسیمات جغرافیـایی آقای حسن شریعمتمداری بر پایـه هیچ حساب و کتاب قانونمند، سیـاسی، اقتصادی، کشور داری، توسعهءِ فراگیر، وابستگی زبانی، فرهنگی، تاریخی، و بر مـینای هیچ برنامـهء آینده نگری نیست، این تقسیمات فقط و فقط تآمـین منافع تُرک تباری و سلب و تسخیر جغرافیـای ایران و بویژه  سرزمـین های دیگر تیره های ایرانی درون نواحی مرزی از جمله مردم کُرد، گیلک، مازندرانی، لُرستانی بسود تُرک تباری و عرب تباری است.

    ● آقای شریعتمداری با تبدیل استان گیلان و تالش  بـه یک ایـالت آنرا تنـها گذاشته که تا در همسایگی تُرک آذری سریع تر آنرا درون خود هضم کنند، استان مازندران و گلستان را با ترکمن ها درگیر کرده است، استان خوزستان را تنـها گذاشته که تا آسان دست اعراب را به منظور تسخیر آن باز بگذارد. استانـهای:  قزوین – زنجان را  بـه یک ایـالت ( ایـالت غرب) تبدیل کرده که تا پروسهء تُرکی شدن آن سریعتر گردد، استان تهران را غیر فارسی نمایش داده است، چون بـه این شـهر مردم تُرک آذری مـهاجرت کرده و قصد تصرف آنرا پیش بینی کرده است، سیستان و بلوچستان را از هم جدا کرده ( طبق نظر جمـهوری اسلامـی) هست و ایـالتی بنام سیستان را بوجود آورده و در مقابل آن استانی بنام بلوچستان را ساخته و عملأ جنگ را بین مردم سیستان و بلوچستان آغاز کرده است،

    ● درون استان گلستان و در نوک بینی استان مازندران استانی بنام ترکمنستان ترسیم کرده است، هدفمند دیواری بنام «ایـالت ساحلی» از استان بوشـهر و استان هرمزگان بین ایرانیـان و خلیج فارس بلند شده کرده است، استان خوزستان ایران را هدفمند تنـها گذاشته و دور آن سیم خاردار کشیده ، پنداری کـه مردم خوزستان از کرهء مریخ آورده شده اند و با مردمانِ استانـهای همسایـهء خود متفاوت هستند،

    ●در استان خوزستان استانی بنام عربستان (مانند دوران قاجار) بنا نـهاده است، درون قلب تمدن ایرانی درون استان فارس، استانی خود مختار بنام تُرک قشقایی(قشقایی درون استان فارس جغرافیـای مشخصی ندارند) تأسیس کرده هست براستی کدام جنگ اتمـی جهانی مـیتواند این چنین کـه آقای شریعتمداری ایران را بـه آتش کشیده و نقشـهء ویرانی آنرا طرح کرده است، بـه خرابی بکشاند،

    ● اگر جعفر پیشـه وری خیـانت کار و تجزیـه طلب، جغرافیـای دو استان آذربایجان را مکان مس (که آنـهم درست نبود) مردم تُرک آذری انتخاب کرد و زمانی کوتاه آنـها را از ایران جدا نمود، امّا اکنون آقای شریعتمداری، آنرا به 4 استان گسترش داده، و زنجان و قزوین را هم بـه آن افزوده است.

    استان آذربایجان غربی کُرد نشین را بـه مردم تُرک هدیـه کرده هست تا مرز جغرافیـای خود را از همـین امروز بـه جمـهوری آذربایجان و به کشور ترکیـه وصل کنند و مردم کُرد درون محاصرهء خود داشته باشند.

     از استان همدان در این تقسیم بندی کلی خبری نیست و حتمأ به منظور تُرک تباران رزرو شده است، استانـهای تهران، گیلان و مازندران، خراسان شمالی، و استان فارس، و سرزمـین مـیانرورد دجله و فرات هم درون ردیف مناطق رزرو شده به منظور مردم تُرک مـیباشد.

    ● آقای شریعتمداری محبت کنید با ماشینـهای سنگین نـه فقط تخت جمشید را خراب کنید، بلکه آرامگاهها و استخوانـهای 3 هزار سالهء مادران و پدران و نسلهای گذشتهء ما ایرانیـان را هم درون این جغرافیـای بنام «ایران»(خانـهء ایرانیـان، خانـهء آریـایی ها) را زیر و رو کنید و بسوزانید که تا خیـال ما بـه یکبار راحت شود ! .

    ● من چند بار بـه هم تباران شما هشدار دادم و اینک هم بـه شما آقای شریعتمداری هشدار مـیدهم، کاری نکنید کـه ایران به منظور شما تُرک تباران بـه جهنمـی مبدل شود. شما درون سرزمـین ایران مـهاجر و مـهمان هستید و قدر احترام ایرانیـان بخود را بدانید. شما از نظر حقوقی و حقیقی و تاریخی و مطابق با روابط بین الملل درون جایگاهی نیستید و اجازه ندارید درون مورد ایران تصمـیم بگیرید.

     ●  من درون نوشتار: (گونـه های ساختار فدرال (فدرالیسم)، خود ، پیش نویسی از تقسیمات ممکن درون ایران فردا را بـه 8 منطقه و ایـالت بیـان داشته ام. کـه به قرار زیر هست:  [ منطقهءِ 1- شامل استانـهای: خراسان جنوبی و شمالی / منطقهءِ 2 – : مازندران، گیلان، گلستان، قزوین / منطقهءِ 3- : اردبیل، آذربایجان غربی / منطقهء 4-  استان کردستان، آذربایجان غربی، کرمانشاه، همدان، زنجان / منطقهء 5: اصفهان، سمنان، یزد / منطقهء 6 – : کرمان، سیستان و بلوچستان، هرمزگان منطقهءِ 7- : تهران، قم، استان مرکزی ؟ منطقهء 8 – شامل: ایلام، لُرستان، چهارمحال بختیـاری، خوزستان، کهگیلویـه و بویراحمد، بوشـهر، و استان فارس ] مـیباشند.

      منطقه 8 طبق هیچ شرایطی از هم جدا شدنی نیست و ساکنین استان خوزستان ترکیبی از استانـهای منطقهء 8 مـیباشد. منطقهءِ  8 مـیتواند با منطقهءِ 4 مانند دوران مادها و هخاان و ساسانیـان  یک مجموعه بزرگتر با پارلمانی مشترک را تشکیل دهند.

    ● بنا بر همـین افکار و نوشتارهای ناسازگار و مخرب امثال آقای شریعتمداری بود و هست کـه نوشتار:  [جدایی مردم تُرک تبار آذربایجان از ایران، راه حلّی منطقی و پایدار] را مطرح کردم. آیـا براستی حدایی مردم تُرک آ آذربایجان درون جغرافیـای مخصوص بخود درون استان اردبیل و در استان آذربایجان شرقی، بهترین گزینـه با کمترین هزینـه نیست ؟.

    | آپریل 2013 مـیلادی| آلمان| ناصر کرمـی|.

     ایمـیل

     نویسنده: 
    nasser.karami@gmx.de
    منبع: ایران گلوبال 


    تاملی بر موج اخیر دستگیری فعالان کرد درون کردستان

     Shahriar Ayazi

    کوردانـه:فواد محمدی:اوایل بهمن ماه 1391، یعنی نزدیک بـه دو ماه پیش موجی از دستگیری فعالان کرد با دستگیری بیشتر از 12 فعال و روزنامـه نگار کرد درون ایلام و سپس 6 فعال مدنی و دانشجویی درون مریوان آغاز، و از 15 که تا 20 اسفند و با دستگیر بیشتر از 30 فعال سیـاسی، مدنی، کارگری و فرهنگی در شـهرهای مـهاباد، اشنویـه، پاوه، سنندج، نقده، بوکان، مریوان و ایلام و چند روزنامـه نگار شناخته شده کرد از جمله مسعود و خسرو کردپور، از مسئولان و اداره کنندگان آژانس خبری موکریـان، موج دستگیری ها بـه اوج رسید. بـه گونـه ای کـه برای مدتی سرتیتر مـهمترین خبرهای رسانـه های کردی به منظور پوشش خبری دستگیر نمودن فعالان کرد حوزه های مختلف اختصاص یـافته بود. اما پیش از انکه بـه موضوع اصلی این نوشتار بپردازیم، نگاهی مـیافکنیم بـه آمار تهیـه شده از سوی کمـیسریـای عالی پناهندگان سازمان ملل متحد. بر اساس آمار نـهاد مزبور درون سال 2009، 11537 شـهروند ایرانی درخواست پناهندگی از 44 کشور جهان داشته اند. این مـیزان درون سال 2010 بـه بیشتر از 15 هزار نفر رسیده و در سال 2012 بـه 18128 درخواست رسیده. شمار بسیـاری از شـهروندان عادی، روزنامـه نگاران، فعالان سیـاسی و مدنی درون طول چهار سال گذشته بـه دلیل افزایش سرکوبها بـه ناچار بـه کشورهای چون ترکیـه، آذربایجان و اقلیم کردستان عراق سرازیر شده اند. براساس این گزارش، کردستان عراق بـه دلیل همسایگی با ایران، شمار چشمگیری از پناهندگان ایرانی بـه ویژهانی کـه جز اقلیت کرد بـه شمار مـیایند را درون خود جای داده. این آمار و ارقام نشانگر افزایش روزافزون محدودیت فعالیت، فعالان مدنی درون ایران از آنجمله مناطق شین ایران مـیباشد. این روند نیز از دوره دوم ریـاست جمـهوری خاتمـی آغاز و در دوران ریـاست جمـهوری احمدی نژاد و به فرمان سرعت و گسترش بیشتری یـافت. بر همـین اساس و با نگاهی بـه دستگیری بیشتر از 50 فعال کرد درطول دو ماه گذشته، سوالاتی ذهن را بـه خود مشغول مـینماید، از انجمله اینکه، هدف جمـهوری اسلامـی از بـه راه انداختن موج جدیدی از دستگیری فعالان کرد درون کردستان چیست؟ آیـا جمـهوری اسلامـی با این دستگیری ها توانسته یـا مـیتواند بـه اه مورد نظر خود دست یـابد؟ واقعیت ان هست که، این موج گسترده تازه ی دستگیری فعالان از تهران آغاز و به کردستان ایران رسید و بار دیگر اثبات نمود کـه کردستان از همان آغاز سر کار آمدن نظام جمـهوری اسلامـی تاکنون بـه حق «سنگر آزادی» و موجب وحشتی بزرگ به منظور بقای دست اندرکاران حکومت اسلامـی ایران مـیباشد. تاملی بر تاریخ مبارزات فعالان و پیشاهنگان حق طلبانـه کردستان، بر همگان آشکار مـینماید کـه نسل اول فعالان کردستان درون دوره شروع انقلاب مردم ایران، با سازماندهی و مشارکت فعالانـه درون مـیتینگ و و تظاهراتها فعالیتهایشان را آغاز نمودند. و پس از پیروزی انقلاب نیز با تشکیل نـهادهای دمکراتیکی چون اتحادیـه کارگران، کشاورزان، معلمان، دانش آموز و دانشجویـان، و زنان و همچنین تشکیل انجمنـهای ادبی و انجمن محلات و چاپ و انتشار روزنامـه و نشریـات گوناگون، موجب رشد و گسترش اندیشـه ی «آزادی عقیده و بیـان» درون جامعه کردستان شده و یک جامعه مدنی آزاد و پویـا را آفد. اینچنین بود کـه از همان آغاز حاکمان جمـهوری اسلامـی با درک این واقعیت کـه «جزیره آزادی» کردستان درست برخلاف سیستمـی هست که آنـها مـیخواهند بر مردم ایران تحمـیل نمایند، با تمام قوا بـه ان هجوم بردند و تلاش نمودند، تسخیرش نمایند. اینگونـه بود کـه مرحله مقاومت انقلابی از سوی فعالان و پیشاهنگان کردستان آغاز و باعثب تجاربی تازه درون مبارزه به منظور نسل اول و حتی نسلهای آینده شد. درون این دوران نیز شرایط جهانی و گسترش ابزارها و رسانـه های ارتباطی تازه ای چون، اینترنت و فرصتهای نوینی به منظور انتقال صدای حق خواهانـه ی فعالان کرد فراهم نموده. اما هدف جمـهوری اسلامـی از دستگیریـهای اخیر هر چه بوده باشد، بازتولید فضای ترس و وحشت و خفقان به منظور فعالان کرد درون ایران و به بهانـه فرا رسیدن نوروز و جلوگیری از فعالیت انان به منظور برگزاری هر چه باشکوهتر جشنـهای نوروزی درون کردستان و انتخابات ریـاست جمـهوری اینده حکومت اسلامـی و وحشت حاکمـیت از احتمال ظهور نارضایتی های مردمـی و با هدف کنترل نمودن پیشاهنگان چنین نارضایتی های یـا انکه دستگیریـهای اخیر را درون ادامـه برنامـه سرکوب سیستماتیک ی همـیشـه زنده و جای نگرانی به منظور حاکمان خودسر جمـهوری اسلامـی تفسیر نماییم، آنچه مـهم مـینماید جواب این پرسش هست که ایـا جمـهوری اسلامـی با این دستگیری ها توانسته یـا مـیتواند بـه اه مورد نظر خود دست یـابد؟ این واقعیتی انکار ناپذیر هست که درون نظامـهای توتالیتر آزادیخواه بودن هزینـه بردار هست و فعالان حوزه های گوناگون کردستان نیز از همان آغاز فعال شدن دوباره و هنگام حمله همـه جانبه ی حاکمان اسلامـی ایران بـه کردستان با تمام وجود و با مال و جان این واقعیت تلخ را فهمـیده و درک نموده اند و هزینـه اش را نیز پرداخت کرده اند. درون این دوران نیز فعالان کرد با آگاهی و شجاعت هزینـه و تاوان راهی را کـه در پیش گرفته اند داده و مـیدهند، و درست همـین مسئله هست که درک ش به منظور کاربه دستان و برنامـه ریزان نـهادهای اطلاعاتی و امنیتی حکومت اسلامـی سخت و دشوار است. بـه گونـه ای کـه فعالان سیـاسی و مدنی و حتی نویسندگان و روزنامـه نگارهای کـه پس از مدتی کار و فعالیت بـه دلیل فشار نـهادهای امنیتی ناچار بـه ترک زادگاه و سرزمـینشان مـیشوند، بـه پشتیبانانی توانا به منظور فعالان و همفکران خود درون داخل کشور تبدیل شده و از طریق رسانـه های خارج کشور، بـه ویژه شبکه های ماهوره ای کرد زبان توانسته اند بخش مـهمـی از آن فشار و اذیت و آزارهای کـه از سوی نـهادهای سرکوبگر حکومت بر فعالان ایرانی و به ویژه فعالان کرد روا داشته مـیشود را بـه اطلاع افکار عمومـی برسانند. هر چند رسانـه های سراسری چون صدای امریکا و بی بی سی فارسی و رادیو فردا نسبت بـه پوشش دستگیری و فشار بر فعالان کرد کم کار و کم توجه بوده و برای نمونـه درطول بازداشتهای اخیر درون کردستان تنـها بـه دستگیری سه روزنامـه نگار کرد درون خبرهایشان اشاره نمودند و این را مـیتوان بـه مثابه سرکوب ثانویـه و بی محتوا نمودن سرکوب فعالان کرد کـه توسط نظام حاکم بر ایران صورت مـیگیرد، قلمداد کرد. و این سرکوب ثانویـه، مسئله ای هست که درون بسیـاری از موارد از سوی بیشتر رسانـه های سراسری نسبت بـه سرکوب فعالان کرد درون کردستان ایران روا داشته مـیشود. با تمام این اوصاف همانگونـه کـه پیشتر اشاره شد، هر زمان کـه لازم بوده باشد فعالان کردی کـه ناچار بـه ترک مـیهن خود شده اند، از طریق رسانـه های متعلق بـه کردهای خارج کشور بـه ویژه شبکه های ای کردی توانسته اند با راه اندازی کمپینـهای پشتیبانی و زنده نمودن احساس همدردی نسبت بـه ستمـی کـه در حق فعالان کرد داخل کشور صورت مـیگیرد، باعث شوند کـه حاکمان جمـهوری اسلامـی با احتیـاط بیشتر و دست بـه عصا بـه اقدامات ضد بشری خود دست بیـازد و بدون ترس و دلهره بـه سرکوب فعالان کرد نپردازد. این پشتیبانی درون بسیـاری از موارد و حتی الامکان نسبت بـه سرکوب فعالان دمکراسیخواه ایرانی و اقلیتهای دینی و زبانی دیگر نقاط ایران نیز دیده شده است. همچنین انتقال تجارب فعالان سیـاسی و مدنی و روزنامـه نگاران کرد داخل کشور بـه درون احزاب کردی و ایجاد فضایی نو و پویـا و به روز نمودن فعالیت احزاب کردستان ایران و ایجاد ارتباطی ارگانیک مـیان فعالان داخل و خارج کشور و همکاریـهای متقابل چه درون حوزه رسانـه های چون سایت و روزنامـه ها و شبکه های ای و چه درون حوزه مشاوره و هماهنگی به منظور اقدامات جمعی فعالان داخل و خارج کشور. تمامـی این موارد نشان دهنده همکاری و همـیاری فعالان داخل و خارج کردستان درون حوزه های گوناگونی چون رسانـه ها و سازماندهی اقدامات مدنی و اطلاع رسانی مسائل و مشکلات فعالان کرد مـیباشد. و همچنین نشانگر شجاعت ایشان درون همکاری با رسانـه های هست که انانرا بـه حق متعلق بـه خود و تنـها فریـاد رسان خویش مـیدانند. از سوی دیگر ضعف و ناتوانی مسئولان جمـهوری اسلامـی به منظور توقف یـا حتی جلوگیری از رابطه مذکور را بـه اثبات مـیرساند. تمامـی موارد ذکر شده نیز تاثیرات مـهم و مثبتی بر روند دمکراتیزه نمودن جامعه ایران بـه طور عام و مناطق شین ان بـه طور خاص خواهد داشت. نکته ی مـهمـی کـه در پایـان مـیتوان بـه ان اشاره نمود این هست که، تمامـی ان فشار و سرکوب و دستگیر نمودنـها کـه جمـهوری اسلامـی درون این اواخر نیز موج تازه ای از انرا بـه وسعت شـهرهای کردستان ایران بـه راه انداخت، نشانگر زنده بودن و توسعه یـافتن حق طلبانـه کردستان و ضعف و سراسیمگی حاکمان جمـهوری اسلامـی را درون جلوگیری از رشد و توسعه ان مـیرساند.


    عقب‌نشینی نیروهای گریلا بدون آماده‌شدن زمـینـه‌های قانونی آن غیرممکن است

     Shahriar Ayazi

    ریـاست شورای رهبری کنفدرالیسم جوامع کردستان درون بیـانیـه ای کتبی بـه اظهارات اردوغان درون مورد چگونگی عقب نشینی نیروهای گریلا پاسخ داد. عقب نشینی نیروهای گریلا تنـها از طریق فراهم آمدن زمـینی قانونی ممکن خواهد بود و برای تداوم پروسه آشتی اردوغان حتما گامـهای عملی بردارد. ریـاست شورای رهبری کنفدرالیسم جوامع کردستان درون بیـانیـه ای کـه امروز صادر کرد ضمن بـه یـادآوری فراخوان رهبر ملت کرد عبدالله اوجالان درون جشن نوروزی آمد و اعلام آتش بس از سوی کردی تأکید کرد کـه دولت ترکیـه تاکنون هیچ گام مشـهود و عملی درون راستای حل مسائل موجود برنداشته هست .

    در این بیـانیـه درون پاسخ بـه اظهارات دیروز اردوغان کـه در یک برنامـه تلویزیونی مطرح کرد آمده هست : همانطور کـه همـه جناحهای مربوط آگاهند اردوغان درون اظهارات خود خواست نیروهای ما سلاح هایشان را بر زمـین بگذارند و از مرزها خارج شوند. پیش از هر چیز شیوه بیـان اردوغان جوی منفی بـه بار مـی آورد کـه گویی قرار هست همـه تلاشـها یکجانبه باشد و ابتکار عمل درون دستان اردوغان هست . اما واقعیت اینست کـه روند کنونی یکطرفه نیست و این مرحله درون پی دیدارهای انجام گرفته مـیان حکومت ترکیـه و رهبری ما از طریق گامـهای دو طرفه مـی تواند ادامـه داشته باشد. راهکاری کـه اردوغان به منظور عقب نشینی نیروهای گریلا مطرح کرد نیز مد نظر ما نیست و آغاز پروسه عقب نشینی نیروهای گریلا تنـها از طریق تحقق گامـهای ضروری از سوی حکومت و فراهم آمدن زمـینـه های قانونی لازم عملی خواهد شد . به منظور اقناع نیروهای گریلایی ما و تداوم روند کنونی حتما گامـهای عملی برداشته شود و این از اقدامات الزامـی هست .

    ریـاست شورای رهبری کنفدرالیسم جوامع کردستان درون ادامـه بیـانیـه خود خاطرنشان مـی کند کـه اردوغان بدون بر زبان آوردن عبارت » مسئله کرد » درون اشاره بـه این موضوع از کلمات » ترور » و » تروریست » استفاده کرده کـه این شیوه بیـان بر تردیدها درون مورد حسن نیت حزب حاکم ترکیـه مـی افزاید و به پروسه آشتی ضربه مـی زند.

    در این بیـانیـه همچنین بـه موضوع لزوم بهبود شرایط حبس رهبر ملت کرد عبدالله اوجالان کـه اردوغان درون سخنان خود آنرا موضوعی منتفی دانست اشاره شده و آمده هست طبق قانون کنونی ترکیـه نیز همـه افراد زندانی از حق تماشای تلویزیون و هواخوری روزانـه برخوردارند ولی اردوغان قصد دارد از بازگرداندن حقوقی کـه 14 سال از رهبری ما سلب شده بود بهره برداری کند. این برخوردی غیر اخلاقی و تعاملی درون تضاد با روح مرحله کنونی هست .

    ک.ج.ک درون پایـان بیـانیـه خود تأکید مـی کند درون زمانی کـه موضوعات مـهمـی از قبیل چاره یـابی مسئله کرد و دمکراتیزه شدن ترکیـه مورد بحث هست باید ادبیـات و مواضعی کـه مـی تواند بـه چاره یـابی مسائل کمک کند مورد استفاده قرار بگیرد و برخوردها مسئولانـه باشد.

    فرات

    Bovenkant formulier


    شورای عالی کُرد کوچ کردها بـه خارج را ممنوع ساخت

    کوردانـه: بـه گزارش فرات شورای عالی کرد درون بیـانیـه ای اعلام نمود»اخیرا بـه دلایل مختلف موج کوچ کردهای غرب کردستان بـه کشورهای همسایـه افزایش یـافت. شمار زیـادی از کردهای غرب کردستان بـه شمال و جنوب کردستان کوچ د. شورای عالی کرد هم طی بیـانیـه‌ای بخاطر ممانعت از تعریب, کوچ شـهروندان را ممنوع ساخت. از روزی کـه انقلاب مردمـی سوری آغاز شده, بر اثر وقوع جنگ‌های شدید مردم ناچار مـی‌شوند بـه کشورهای همسایـه کوچ کنند. این موج بـه غرب کردستان هم رسید و همچنان افزایش مـی‌یـابد. شورای عالی کرد هم درون ارتباط با کوچ کردها بیـانیـه‌ای صادر و آن را ممنوع اعلام کرد.در بیـانیـه آمده:«مدتی هست که درون مناطق ما درون غرب کردستان موجی از کوچ شـهروندان بـه سوی جنوب کردستان افزایش یـافته. هرچند این پدیده تحت نام جنگ صورت مـی‌گیرد, اما درون چنین مرحله‌ای تاریخی وظیفه تاریخی هر انسانی این هست که درون مـیهنش بماند و از کرامت خود دفاع کند».شورای عالی کرد اعلام کرد کـه افزایش موج کوچ شـهروندان غرب کردستان یک «توطئه سیـاسی» هست و افزود:«در اوایل این موج کوچ شـهروندان بر اثر وقوع جنگ صورت گرفت, اما اخیر این پدیده درون پی توطئه و برنامـه‌ای سیـاسی پیشبرد داده مـی‌شود. برخی از نیروهای عامدانـه درصدد خالی غرب کردستان از حضور کردها و ترویج تعریب هستند. بخوبی مـی‌دانیم کـه در دیگر مناطق سوریـه هم دهها هزار نفر کوچ کرده‌‌اند و هم‌اکنون درون مناطق مختلف غرب کردستان درون آرامش حیـات بسر مـی‌برند. درون چنین وضعیتی کوچ شـهروندان کرد یک خطر بزرگ هست و حتما به هرشیوه ممکن ممنوع گردد».شورای عالی کرد اعلام کرد کـه بنا بر همـین دلایل تصمـیم گرفته‌اند کوچ کردها را ممنوع سازند و افزود:«برای اینکه مناطق ما از حضور کردها خالی نشود, ما کوچ شـهروندان را ممنوع مـی‌سازیم. حتما بخوبی دانست کـه دروازه‌های مرزی به منظور کوچ‌ گشوده نشده, بلکه صرفا به منظور تأمـین نیـازهای معیشتی مردم و پیشبرد تجارت است. نیروهایی کـه درصددند از وضعیت کنونی نفع برند, تلاش مـی‌کنند از این دروازه‌ها به منظور کوچ کردها استفاده کنند. لذا ما باردیگر تأکید مـی‌کنیم کـه به هرگونـه کوچ کردها اجازه نمـی‌دهیم».شورای عالی درون خاتمـه بیـانیـه خود تصریح مـی‌کند:«از 1 آوریل هرگونـه رفت و آمد بـه جنوب کردستان ممنوع است.انی کـه بخاطر مسایل بسیـار ضروری مـی‌خواهند بـه جنوب کردستان بروند, حتما از مرکز نیروهای امنیتی شـهر دیرک مجوز دریـافت کنند. درون صورت عدم ارایـه مجوز, هیچ فردی نمـی تواند وارد جنوب کردستان شود. ما از همـه شـهروندان خود مـی‌خواهیم کـه مطابق این تصمـیم ما عمل کنند. همچنین از همـه نیروهای امنیتی مردمـی هم مـی‌خواهیم کـه این تصمـیم شورای عالی کرد را درون همـه مناطق اجرایی کنند».

    ایکوت کُردها بر آیندهی سیـاسی عراق سایـه افکند


    آژانس کُردپادر جلسهی مقامات عالیرتبهی سیـاسی اقلیم کُردستان عراق که در حضور مسعود بارزانی برگزار گردید، تصمـیم بر عدم بازگشت کُردها به بغداد گرفته شد.وب‌سایت خبری «رووداو» گزارش داد: بنابه تصمـیم نشست مشترک مسعود بارزانی با احزاب و گروه‌های سیـاسی اقلیم کُردستان کـه لحظاتی قبل پایـان یـافت، همـه‌ی گروه‌ها متفق‌القول بر عدم بازگشت وزرا و نمایندگان بـه عراق توافق د.

    در همـین ارتباط مؤید طیب، سخنگوی فراکسیون کُردستانی درون پارلمان عراق بـه «خه‌ندان» گفت: که تا زمانی کـه فراکسیون اتحاد ملی مطالبات کُردها را پاسخ ندهد، وزرای کابینـه‌ی دولت و نمایندگان پارلمان درون نشست‌ها حضور نخواهند داشت.

    کُردها همچنین بازگشت بـه بغداد را بـه حل و فصل بحران کنونی عراق از طریق توافق منوط کرده‌اند.

    نشست امروز کـه بیـانیـه‌ی پایـانی آن که تا امشب بـه وقت محلی انتشار خواهد یـافت با شرکت مسعود بارزانی رئیس اقلیم کُردستان عراق برگزار شد.

    طی ماه‌های اخیر، وضعیت سیـاسی عراق روزهای بحرانی خود را سپری نموده و علاوه بر مشکل مابین کُردها با دولت قانون بـه رهبری نوری مالکی، سنی‌های عراق نیز از دولت مرکزی عراق نگران هستند.

    در همـین ارتباط، یک عضو کُرد پارلمان عراق گفت: عدم حضور نمایندگان کُردستان درون پارلمان عراق بـه سود کُردها نخواهد بود و امکان تصویب قوانین بدون شرکت کُردها وجود دارد.

    امروز نوری المالکی، نخست وزیر عراق درون جلسه‌ی پارلمان عراق حضور نیـافت و علت چنین اقدامـی را شرایط نامناسب و بحرانی کشور عنوان کرده بود.

    صفحه اول  دید گاه ها  من کلمـه کم آورده ام! ( درون ارتباط با شخصیت راستین آخوند خمـینی) ـ و دیدگاه من و دیگر ایرانی ها

    اخبار

    سه شنبه ۱۳ فروردين ۱۳۹۲ ساعت ۱۰:۱۳

    مراد شیخی: آیـای هست که درون تعریف شخصیت آخوند خمـینی «کلمـه » کم نیـاورد! کلمـه اي کـه بتواند تعریف درستی از شخصیت این «خونریز مذهبی تاریخ ایران» را  نشان دهد.

    Faramarz Taheri

     تعریف من از شخص خمـینی اینست کـه او زالوئی اشباع ناپذیر بود کـه به حقوق مردم وقعی نمـیگذاشت و بسادهدروغ مـیگفت. با بـه خدمت گرفتن و خ انبوده مزدوران مذهبی صدای هرگونـه عدالت خواهی را نـه تنـها درون ایران، بلکه درون اکثر کشورهای اسلامـی سرکوب نمود و نزد آزادیخواهان جهان شخصیتی غیر متعادل، جبار، زورگو، بی منطق و واقعا بنیـادگرای متحجر از خود باقی گذاشت. اما صاحب ذاتی و ماهیتی کثیف، فرصت طلب و خونریز و جنایتکار دارد. تمام هم و غم ایجاد رعب و وحشت و استمرار حاکمـیت غیر مشروع خود حتا بـه قیمت نابودی کشورست. اینرا چه روزیست کـه مـیگویم، به منظور استمرار حاکمـیت خود اگر لازم باشد مزدوری امریکا را هم مـی پذیرد، هر چند کـه در حال حاضر هم درون خدمت منافع امریکاست. تمام دسیسه ها، توطئه ها، اعدام ها، قتل ها و سرکوب های داخلی ایران معلول تحریکات و دستورات جاه طلبانـه این آخوند است

    مراد شیخی:

     فرامرز جان، اشاره درستی بـه شخصیت خامنـه اي کردی. این مسئله را قبلن نیز محسن مخلمباف درون فیلم مربوط بـه او توضیح داد، کـه یـه جوراي همسو با نظراتت است. شخصیت خامنـه اي دقیقن نقطه مقابل خمـینی است. او به منظور در قدرت ماندن و زمانی کـه سلطنتش ( نظام اسلامـی) احساس خطر مـیکند اشک تمساح هم مـی ریزد! ( بعد حادثه کوی دانشگاه و همچنین کودتای انتخاباتی 22 خرداد 1388 همگان اشاله هایش را دیدیم). خامنـه اي حاضر نیست کـه در زمان شکست و یـا بحران هاط کـه به منافع مردم و کل نظام ضربه مـی زند همچون خمـینی جام زهر بنوشد. مثل خامنـه اي، چون خمـینی شـهامت اینکه بخواهد عقایدش را ابراز نماید و پای آن هم بـه ایستد را هم ندارد. عقایدش را بر زبان و شعار گونـه بیـان مـی کند، و اما درون راه بـه ثمر رساندن آن بـه هر گونـه حیله گری، دروغگوي( تقیـه) رو مـی آورد.

    مراد شیخی:

    اما بنظر من خمـینی آخوندی مرتجع بود کـه تفکری سیـاه درون راه اداره جامعه داشت. او درون دیدگاه اشتباه خود تصور مـی کرد کـه یک کشور و یـا اجتماعی را مـی توان با دخالت دین ( اسلام سیـاسی) اداره کرد. و این درون حالی بود کـه تاریخ دنیـا بـه خوبی جوان چنین نوع نگرشی را قبلن تجربه کرده و جواب منفی گرفته بود. خمـینی درون ابتدا سعی کرد با مبانی عدالت اجتماعی و دفاع از حقوق مستضعفان( دقیقن همان رفتاری کـه پیـامبر محمد درون قبل از بـه قدرت رسیدن انجام داده بود. سفید و سیـاه برابر هستند. دفاع از حقوق ضعفا و حمله بـه طبقه مرفه جامعه و ثروتمندان خودی همچون ابوسفیـان ها و یـهودیـان) وارد مـیدان شود. اما او خیلی زود متوجه شد کـه اگر بخواهد کـه از دریچه دیـالوگ و عملکرد های انسانی منظورش را پیـاده کند، چنین امری درون دنیـای مدرن امروزی کـه زیر بنا اقتصاد هست و آزادی های شخصی، سیـاسی، فرهنگی، و حقوق برابر به منظور زن و مرد قانونی شناخته شده هست محال ممکن مـی باشد. بنابر از این تاریخ بـه بعد چهره و شخصیت دیگری بـه خود گرفت و رسیدن بـه اهش را از طریق سرکوب مخالفین بـه اجرا بگذارد. و جنایت های فراوانی کـه از او یک چهره خونریز بـه ایرانیـان و کل دنیـا نشان داده شده هست که درون واقع «کلمـه» به منظور تعریف چنین شخصیتی کم مـی آورد!

    Arezo Irani:

     توصیف اینـها خیلی‌ مشکل چون به منظور بیـان ویژگیـها شون حتما از کلماتی‌ کـه برازنده وجودشان هست استفاده بشـه،،، این امر ٔبر هیچکدام از ملت ایران پوشیده نیست اما باز هم جای تعجب داره کـه گروهی سبزند ،، گروهی اصلاح طلب و ……. و هیچدر پی‌ براندازی این نسل نیست.

    Faramarz Taheri:

     مراد جان، افرادی نظیر علی بـه مراتب خطرناکتر و مـهلک تر از چهره هائی چون خمـینی هستند. همـه خوب مـیدانند کـه حتا خود هم تصور نمـیکرد روزی بـه این جایگاه مذهبی برسد، اما با همـه گونـه توطئه این پست مذهبی را بـه کمک شیـادان دیگر اشغال کرد و زیر پای تمام آنانرا جارو نمود، او درست مانند بسیـاری از پادشاهان صفویـه کـه از ترس حتا فرزندانشان را کور د، آمادهپذیرش چنین پروژه هائی را دارد.

    خمـینی یک بخش عظیم از طرز فکر و سنت تربیتی هر ایرانی بود خمـینی درون همـه ما وجود داشت خمـینی پدیدهای بود کـه ما از کودکی درون چهره افراد انحصار طلب اغلب مسن خانواده مـیبینیم خمـینی درسی اشتباه بود کـه وقتی رسم هست که مـیگن حتما به بزرگترها احترام بگذاری این جمله چقدر خطر ناابود کننده است..زیرا مبدا احترام را روی سن گذاشتیم همکنون درون ایران کـه کار جلو نمـیرود چون نسل جوان هم همان افکار خمـینی را دارند اما بـه نحو مدرن..هنوز معیـار های سطحی به منظور انان قیـاس است..حتی هنوز ازدواج ها بر اصل مـهریـه سن و موقیعت اجتماعی و این قبیل قیـاس ها هست..این خمـینی مجموعه خمـینی های درونی هر فردی هر ایرانی بود..خیلی درد ناکه کـه اگر ادم بگه هنوز خمـینی نمرده و اشتباه بزرگ اینـه کـه مدام بـه رژیم و به یک مشت اخوند فحش دهیم… زیرا اینکه انـها بر ما حکومت مـیکنند بـه خاطر تقاضای ما هست که اعلام کردیم حقیریم و غیم مـیخواهیم اخوند نماد این هست که ملتی انقدر حقیر هست که یک مسول مـیخواهد…..مـیگوید نـه!..پس چرا 34 سال دوام آوردند…چون مردم. اکثریت این مردم اینـها را مـیخواهند با انـها نوعی ارتباط دارند ارتباط..معنوی

    مراد شیخی:

     آرزو گرامـی، یکی از سیـاست هاي کـه از دوره خمـینی بـه پیش گرفته شد تشکیل سازمان های دولتی و غیر دولتی درون ابعاد وسیع اجتماعی بود. منجمله بسیج کـه الان بازوی اصلی سرکوب حکومت بر علیـه اعتراضات است. باند هاي کـه بعد مرور زمان بـه سیستم هاي کاملن حرفه اي و شبکه های مافیـاي تروریست و جنایت پیشـه به منظور در قدرت نگه داشتن رژیم و ادامـه عمر ان تبدیل گشتند. منجمله سپاه پاسداران. به منظور انداختن چنین رژیمـی کـه از منافعش چند مـیلیون گماشته شبانـه روز دفاع و حمایت مـیکنند کار آسانی درون پیش نیست. حرف من بـه این معنی هم نیست کـه این جماعت همچنان مـیتوانند که تا سال های طولانی بر مردم مسلط باشند. هر آن ممکن هست که تمام معادلات سیـاسی بهم بخورد. هیچ مسئله اي ثابت نیست و همـه چیز قابل تغیر. اما از آنطرف اکثریت جامعه خواهان براندازی کل نظام هستند. منتظر زمان هستند. و یقینن بـه وقتش تکلیف زندگی و آینده ایران را با این مستبدین روشن خواهند نمود. و در این راه کـه عین واقعیت تاریخی هست که بـه پیش مـی رود، مماشات گران با جمـهوری اسلامـی درون زیر پای خواست های مردمـی سرنگونی طلب، جا خواهد ماند. مطمئن باشید.

    مراد شیخی:

     پدرام پارسا گرامـی، واقعیت جامعه ایران این هست که اکثریت خواهان سرنگونی جمـهوری اسلامـیست، و ضمن اینکه واقعیت جامعه این هست که مردم هیچگونـه ارتباط معنوی با سران و کلیت رژیم مستبد ندارند و آنـها را دشمنان ایران زمـین و دشمنان حقیقی زندگی کنونی وکودکان اینده شان مـی دانند. این حقیقت بـه سبب سالها خونریزی و بی حقوقی مردان و زنان ایرانی درون عمر رزیم، بـه چنین نتیجه اي رسانده است. و اگر مـی بنیم کـه 34 سال هست که تغیری ایجاد نشده هست دلیل بر ناتوانی و یـا گرایشات مذهبی ملت نیست، و بلکه دستشان به منظور بزیر کشیدن حکومتی که تا زیر اندان مسلح بـه چماق و گماشتگان مزدور هست کوتاهه. و یـادمان هم باشد کـه مردم از همان ابتدای پایـه ریزی جمـهوری اسلامـی بـه مبارزه بمنظور بر اندازی برخواسته اند. نمونـه اش اعدام ده ها هزار جوان و… و زندانیـان سیـاسی، و همچنین گریختن مـیلیون ها ایرانی بـه خارج کشور کـه ادامـه دارد . و همچنین حتما به یـاد داشته باشیم کـه جمـهوری اسلامـی بر آمده از دل یک انقلاب درون سال 1357 است. وانی کـه بر مسند قدرت تکیـه زده اند، و تا بـه امروز با همان شعار ها، و همان پشتوانـه انقلابی بـه عمر رژیم و تدام سرکوبگری هایشان ادامـه داده اند.

    مراد شیخی:

    کاملن درسته فرامرز جان. امثال خامنـه اي اگر خودشان را درون موقعیتی خطرناک ببیند از سر جنازه های فرزندانشان هم رد مـیشوند. البته بعضی از آیت الله های ایرانی همچون محمدی گیلانی، حسنی… قبلن شاهد اعدام فرزندان خود بودند! ( فرزندانی کـه همـه اتهام هایشان جهت پایـان بخشیده شدن بـه زندگی آزادیخواهی و اعتراض بـه استبداد اسلام سیـاس حاکم درون ایران بود).

    Pedram Parsa :

     دیگرجناب مراد شیخی این مطالبی کـه مـیفرمایید با احترام مخالف نظر شما را دارم وبه دیدگاه من مطالبی کـه شما فرمودید یک نوع ارزو هست که مایلیم اینطور باشد. مشکل چند اخوند درون رژیم ایران نیست یـا سرنگونی انـها بلکه مشکل سبک فکری و خیـالپدازی کل همـه مردم از چابهار که تا تبریز و خلاصه سر تاسر ایران است…هر نسلی کـه امد سعی کرد با دیدگاه جنابعالی نوعی توجیـه کند کـه مردم ناراضی و مخالف و فقط 400 اخوند قدرت را درون دست دارند…اما واقعیت چی دیگری هست فکر مردم ادغام شده ..سبک زندگی مردم ادغام شده با دیدگاه این رژیم امروز درون خیـابانـهای ایران خوب اگر گوش دهید وقتیی بـه این رژیم فحش مـیدهد کـه رژیم غارت مـیکند دردش این نیست کـه چرا غارت مـیکند بلکه دردش این هست که چرا نمـیگذارد کـه ما هم غارت کنیم…..با احترام

    مراد شیخی:

     پدرام عزیز، ممکن هست که یک تعدادی هم کـه دستشان از چپاول اموال مملکت، همچون سران و گماشتگان جمـهوری اسلامـی کوتاه هست همان آرزوي را داشته باشند کـه جنابعالی بدان اشاره کردید. اما واقعیت هر جامعه اي نیـازمند بـه داشتن سیستمـیست کـه مردم ساکن احساس آزادی و امنیت داشته باشند. و مشخصن درون ایران سیـاست دخالت اسلام درون قدرت سیـاسی کـه شخص «خمـینی» باعث و بانی آن شد کاملن بـه شکست منجر گردید.* و از آن دیدگاه غیر منطقی و عقلانی ارتجاعی چیزی بـه غیر از یک جنازه مریض درون حال فوت شدن به منظور «خامنـه اي» و جماعت منافع دار درون نظامشان باقی نمانده. و در آینده ی نیز هیچ طبیبی، باند مسلح و چماقداران… نیز توان سرپا نگه داشتن و بهبود این بیمار درون حال مرگ را ندارند. اینـها واقعیت عینی هست که درون ایران جریـان دارد. تاریخ ایران بـه این سمت مـی رود. و یقینن قدرتی مانع شکل گیری و دنیـای بهتر به منظور مردم ایران نخواهد بود. بـه شخصه هیچ تاریخ مشخصی به منظور براندازی نظام را نمـی بینم. درون بد بینانـه ترین نگاه ممکن این هست که احتمال دارد بیست سال دیگر بـه طول انجامد. اما وظیفه همـه ما که تا رسیدن بـه آن زمان اگاهی و کار روشنگری است. *( خمـینی با وعده های دروغین مبنی بر داشتن زندگی مادی بهتر به منظور مردم داشتن هم امکانات مادی زندگی درون این دنیـا وعم معنویـات به منظور جهان بعد از مرگ).

    Arezo Irani:

     اما مراد جان گذشت بیش از ۳۰ سال ثابت کرده کـه مردم ایران بدلیل ناتوانی درون مدیریت ،،، عدم ثبات همبستگی‌ درون یک هدف مشخص ،، و چند حزبی شدن پارلمان ایران ، نداشتن فرهنگ سیـاست قدرت برندزی این رژیم را نخواهند داشت،، بنظر من : اگر چه ۱۰۰% با دولت شاهنشاهی نیز موافق نبوده و نیستم اما بـه مرور زمان باورم شد کـه اگر نسل سالم و مملو از غیرتی هم، این سرزمـین داشت بازمانده هم دوران بوده کـه آنـها هم درون دوران جنگ تحمـیلی از طرف این رژیم بـه کام مرگ کشانده شدند،،، اعتیـاد درون بین جوانان، و کلا بزهکاری‌های اجتماعی بین تمام اقشار جامعه آنقدر ریشـه‌های این درخت تنومند را پوسانده کهی‌ قدرت سر پا ایستادن را نداره،،،،، و باز هم این از نظر من خیلی‌ مـهمـه، کـه رژیم قبلی‌ با حضور مستقیم ملت بـه ثمر نرسید بلکه آنـها مترسکان یـا عروسکان خیمـه شب بازی بودند کـه به بهترین شکل از آنـها استفاده شد،،، اما الان حضور ملت به منظور برندزی آن بسیـار چشمگیر خواهد بود،، و این بهای سنگینی‌ دارد کـه هنوز مردم تصمـیم بـه آن نگرفتند،،، متن جالبی‌ از یکی‌ از دوستان خوندم، کـه مردم به منظور مقابله با شرایط حاضر راهی‌ به منظور کنار آمدن با آن مـیجوین.

    مراد شیخی:

    آرزو عزیز، درون کامنت بالا به منظور جناب پدرام هم توضیح دادم کـه شرایط سیـاسی به منظور براندازی حکومت بدلیل اینکه این رژیم از دل یک انقلاب بر آمده هست کار خیلی ساده اي نیست. اما آنچه کـه باعث تغیر هر حکومتی مـی گردد خواست اکثریت آن جامعه است. کـه این واقعیت درون ایران جریـان دارد. حکومت دیکتاتوری درون ایران منفور ملت است. و در آینده نـه چندان دور چنین نفرت اکثریتی درون اجتماع باعث تغیر خواهد گردید. این مسئله نظر شخصی من نیست و بلکه چیزی هست که درون تجربه تاریخ کشور های دارای سیستم دیکتاتوری بـه اثبات رسیده است. دیر یـا زود جمـهوری اسلامـی نیز سرنگون خواهد شد. همـین الان هم سیستم بر اساس چماق هست که سرپا نگه داشته شده هست ونـه با رای و یـا اعتقاد ملت بـه نظام. و همچنین اینکه از دیدگاه اکثریت مردم کـه خواست تغیر دارند، حکومت هیچگونـه وجود حقیقی درون زندگی شان ندارد. مردم از صبح که تا شب بد و بیراه و فحش نثار سران وکلیت رژیم مـیکنند.

    Shohreh Irani:

     ضحکان قرن بیستم ، نظام جمـهوری اسلامـی .. نـه یک کمله کمتر نـه یک کلمـه بیشتر

    Pedram Parsa :

     جناب مراد.این رژیم درون سه نسل گذشته از دل یک انقلاب بودجودا امده و سه نسل گذشت و تحولی صورت نگرفت من یـادم هست که 6 ماه بعد از انقلاب هم از هرکه مـیپرسیدی مـیگفتند« اینـها رفتنی هستند که تا 6 ماه دیگر» اما همـه یک نکته ای را فراموش مـید…اینـهای وجود نداشت.!!!!! .همـه مستقیم یـا غیر مستقیم کمک د..ملیونـها ادمـی کـه در خیـابان بودند و به ندای فرمان مفت خوری خمـینی جواب دادند کـه نفت برق اب مجانی دریـافت خواهند کرد و انقلاب کلید خورد.حکومت دیگتاتوری درون ایران منفور نیست درون هر خانواده سیستم تربیتی هر واحد کوچک بر اساس انحصار طلبی و دیکتاتوری حرکت مـیکند..شاید درون خیـابان همـه یک صدا فریـاد مـیزنند مرگ بر دیکتاتور اما درون خانواده ها هم واقعا این چنین است.؟ اگر این چنین مـیبود اولین حرکت اجتماعی مـیبایست علیـه پدر مادرها باشد. شما چناب مردا شیخی امـیدوارید و منم خیلی خوشحالم کـه اینگونـه مثبت اندیش و امـیدوار هستید.. اما روش تحول و تعغیر این نیست کـه ما تصور کنیم کـه این مردم مثلا خواستار دمکراتی هستند چون دمکراتی با فرهنگ مردم سبک معاشرتی این مردم و حتی با اعتقادات مذهبی انـها هم جور نیست. جمـهوری اسلامـی بـه چند دلیل سرنگون نمـیشـه..اولین دلیل ان کـه از طریق این دلیل قدرت عظیمش را گرفته این هست که مخالفان این رژیم هیچ سازماندهای..اتحاد و برنامـه مشترک ندارند… دلیل دوم کـه جمـهوری اسلامـی سر نگون نمـیشود این هست که : مردم ایران درون شرایطی زندگی مـیکنند کـه ترس دارند..مشکل اقتصادی دارند مشکل اعتیـاد دارند و مشکل فروپاشی اخلاقیـات دارند….دلیل سوم: کـه جمـهوری اسلامـی سقوط نمـیکند نبودن نیروی جایگزین و مسول است.هیچ نیروی درون حال حاضر نـه درون خارج کشور و نـه درون داخل کشور اماده پذیزفتن مسولیت است..و اگری بگوید مردم بیـایید بـه بیرون و نرید خانـه هایتان همـه اعتراض مـیکنند اگر خون از دماغ این ملت بیـاد کـه مسولیتش را مـیپذیرد؟ دلیل چهارم: کـه جمـهوری اسلامـی سقوط نمـیکند چون رگ ملت را شناخته مردم ناسپاس و بیتفاوت.و سود جو درون قحطی کـه الان اتفاق افتاده به منظور مردم تهیـه گوشت یـا پسته اهمـیت بیشتری دارد کـه حاضر باشند علیـه اخوندها بجنگند و بهتر بگویم این مرذم سعی مـیکنند کـه خود را بیشتر درون استخدام اخونـها بگذارند کـه مایحتاجی نسیبشان بشود..شما مـیفرماید دیر یـا زود رژیم سقوط مـیکند…دیر شاید…………………..اما زود نـه ……………چناب مراد شیخی… با احترام از اینکه وقت گذاشتید و مطالب من را مطالعه فرمودید.

    کانون همبستگی:

    فرض کنیم قرار هست بروند چه وانی آماده تحویل گرفتن مملکت هستند ؟ کو آنـهایکه متحد شدند و نظام گذشته بـه زیر کشیدند و دو دستی تحویل خمـینی و آخوند ها دادند چه شده هست که امروز نمـی توانند زیر یک سقف به منظور حتی کوتاه مدت هم قول و هم فعل شوند . مشکل از نظام نیست مشکل از مخالفین بظاهر نظام هست که بـه قوام و دوام آن کمک مـی کنند .

    Zohre Mehrjuo Zm:

    «ضحاک خون آشام قرن بیستم» چطور هست مراد عزیز؟..

    مراد شیخی:

    درود بر تو پدرام عزیز کـه به نکاتی خوبی اشاره کردید. و ببخشید کـه دیشب نرسیدم کـه جواب بنویسم و ضمن اینکه بعد نوشتن این چند خط هم حتما بروم و تا شب برمـیگردم. اینکه تاکید دارم کـه اینـها رفتینی هستند درون کامنت های بالا بـه روشنی توضیح دادم. نارضایتی اجتماعی درون سطح وسیع درون نـهایت باعث تغیر خواهد شد. به منظور حکومت جمـهوری اسلامـی کـه از روز اول بـه قدرت رسیدن دستش بـه خون مخالفین اغشته شده هست هیچ چاره اي بـه غیر از سرنگونی نخواهد داشت. آزادیخواهان ایرانی درون هر نوع تفکر سیـاسی از همان ابتدا بـه مبارزه پرداختند. تاوانش را هم چند ده هزار نفری دادند. اینکه نتوانستند درون همان دوره بعد انقلاب کـه متوجه دروغگوي و شخصیت وحشی جنایتکارانـه خمـینی شده بودند، حکومت را نابود کنند دلایل زیـادی داشت کـه انجام چنین امری را غیر ممکن مـی ساخت. مـهمترین مسئله کـه باعث دوام رژیم شد آغاز جنگ مـیان ایران و عراق بود. و ادامـه جنگ بعد فتح خرمشـهر مـیان دو دیکتاتور یکی بنام صدام و دیگری خمـینی و اوباشان چماقدار. ( منظورم سران هست و نـه نیروهای فریب خورده کـه دسته دسته بـه جبهه ها مـی رفتند و جانشان را از دست مـی دادند و در حالیکه اصلن نـه سواد درست و حسابی داشتند و نـه درک درستی از سخنان امثال خمـینی مبنی بر ادامـه جنگ). خمـینی مـیگفت کـه این جنگ بـه نفع ماست! درون واقع این جنگ بـه نفع باند خمـینی بود کـه در داخل کشور بتوانند اسلام سیـاسی و خواست ها تحمـیلی شان را بر نیروهای همکار انقلابی خودی هایشان و تا غیره تحمـیل کنند. ادامـه جنگ بـه شخص خمـینی و جمـهوری اسلامـی اجازه مـی داد کـه به خواست هایشان برسند. ( درون کامنت بعدی جواب سوآل بعدی را مـی نویسم).

    مراد شیخی:

     پدرام عزیز، اینکه مـیگوي مردم ایران بـه مفت خوری عادت کرده اند و توان زندگی درون حکومتی دمکراتیک را ندارند یک دیدگاه درستی نیست. همـه مردم دنیـا خواهن یک زندگی بهتر و انسانی تر هستند. بـه غیر از اقلیتی مفت خور بنام آخوند و دیگر مبلغان دینی کـه البته آنـها از این طریق دکانداری دینی بهترین زندگی مادی را به منظور خود و خانواده هایشان فراهم مـی کنند. و یـا اگر بـه کشورهای مسلمان عربی هم اشاره کنیم چنین منطقی درست است. آنـها زندگی بر اساس قوانین وسنت های اسلام را پذیرفته اند. و این مسئله بخشی جدا نشدنی از زندگی روزمره شان است. اما که تا جاي کـه به ایرانی ها بر مـیگردد این مردم هرگز مسلمان نبوده اند. اسلام و قوانینش را بدرستی نپذیرفتند. همـیشـه مـیان قوانین اسلام و هویت ایرانی بودنشان درون تضاد هستند. و نـه این طرفی کامل و نـه آن طرفی کامل و سعی داشتند کـه یک تعادلی این وسط برقرار کنند. کشور ایران هرگز اسلامـی نبوده هست و بلکه کشوری اسلام زده است. و آنچه کـه امروز مـیتواند به منظور همـیشـه تاریخ تکلیف مردم با تضاد تاریخی شان را مشخص کند آگاهی پیدا از شخصیت های دینی همچون روح الله، آیت الله… خمـینی… است. که تا قبل از انقلاب سال 57 مردم از یک نگاه معنوی بـه این جماعت مـی نگریستند. بـه همـین دلیل بود کـه مثلن عخمـینی را درون ماه مـیبینند. ( فقط بـه یک نمونـه اشاره کردم). و با همان دیدگاه معنوی کـه از کل روحانیت داشتند. مردم بدنبال آخوند مرتجعی بـه اسم خمـینی رفتند بدون اینکه شناخت واقعی از تفکر سیـاه او داشته باشند و از او یک شخصیت درون حد بت بزرگ و خداي مـی سازند کـه وقتی درون سخنرانی هایش دستش را مـیبرد بالا مردم گریـه و زاری سر مـی دهند! شروع بـه حرف زدن مـی کند… باز هم همـین داستان ادامـه دارد! و انقلاب ایران نـه از سر آگاهی توده ها بود و بلکه بدلیل وابستگی بـه سنت های اسلامـی عقب مانده تاریخی کـه روحانیت درون ذهن مردم ساخته بود و جریـانات روشنفکری از چپ و راست نیز فریب آن را خورده بودند و پشت سر تفکر سنتی اسلامـیون سیـاسی مـی زدند، شکل گرفت. انقلابیونی کـه مـیخواستند بعد انقلاب سر سفره شان فلان مقدار پول نفت و… بیـاید. خوب معلوم هست که درون نـهایت چنین برداشتی از خواست تغیر یک حکومت بـه شکست مـی انجامد. انقلابیونی کـه تا مرگ بر شاه را مـی دانستند وا ما هیچ برنامـه اي به منظور گذار بـه بعد انقلاب نداشتند! و تنـها یک نفر این مـیان بـه اسم خمـینی بود کـه مـی دانست چه مـی گوید، چه مـی خواهد، و چرا حتما شاه برود واو بـه قدرت سیـاسی دست پیدا کند! خمـینی کتاب حکومت اسلامـی اش را درون فرانسه بـه پایـان رسانده بود و قبلن نیز بار ها درون ایران بـه روحانیت تاکید داشت کـه شما حتما در قدرت سیـاسی باشید. او بدنبال اه سیـاسی و در قدرت نشاندن عقب مانده ترین سنت های اسلامـی بود. کـه به اهش نیز بـه دلیل جهل مردم ایران رسید. اما امروز دیگر شرایط کاملن تغیر کرده است. جوانان ایرانی بشدت متفر از هر چه شعایر مذهبی و دخالت قوانین استبداد دینی درون زندگی شان هستند. زنان ایرانی حاضر بـه تن بـه روسری اجباری نیستند.خواست های برابری طلبانـه دارند. پسران نیز همـینطور. تفکر مردم امروز ایران با اون چند دهه قبل تفاوت زیـادی دارند. آگاهی شان به منظور زندگی بدون دخالت دین درون سیـاست بالا رفته است. اسلام سیـاسی درون ایران بکلی شکست خورده است. مردم بدنبال یک حکومت دمکراتیک هستند. تجربه درون حکومت های مردمـی هست که مشکلات اقتصادی بدست متخصصین امور حل مـیشود. داشتن اجتماعی کـه همـه مردم فرای باور های دینی دست درون دست همدیگر بـه چیزی غیر از سازندگی کشور فکر مـیکنند، باعث ان خواهد گردید کـه انسان دوستی واخلاقیـات نیز تقویت گردد. همـه اینـها نیـاز بـه زمان دارد و قدرتمندانـه حتما در این راه گام برداشت. مردم ایران تاریخن تجربه زندگی درون چنین حکومت های مبتنی بر مردم سالاری قانونی فرای از دخالتگری شاه و شیخ را نداشتند. و منطقن درون ابتدای راه بـه مشکلاتی بر خواهیم خورد اما بـه مرور زمان همـه چیز بـه شکل خوب ادامـه خواهد یـافت. دقیقن عین اتفاقاتی کـه بعد انقلاب فرهنگی رنسانس درون کشورهای غربی افتاد کـه در نـهایت دست کلیسا و پدر روحانیون( مفت خور ها، انگل، سربار های جامعه) و همچنین پادشاهان مستبد از دخالتگری درون زندگی مردم کوتاه شد. ما نیز بـه سهم خود بـه عنوان یک ایرانی متعهد و آزادیخواه وظیفه تاریخی داریم کـه برای ساختن و ایجاد چنین آینده اي تلاش کنیم.

    مراد شیخی:

    الان وقت ندارم. بعدن جواب بیشتر مـینویسم. روز خوش

    Pedram Parsa:

     هر وقت وقت داشتین فقط یک سوال را بـه من جواب دهید….شما اشارهای با ارزو ها..امـیدها..و تاریخ ایران کردید…اما یکبار یک نمونـه نشان نداید بعد کجا هستند این ملت فراموش شده..که شما ازانـها نام مـیبرید..حرکت انـها.کو؟ کجاست؟ خردجمعی کجاست؟ بعد چرا خبری نیست؟ گرانی بیداد مـیکنـه این ملت باز درون حال دوام تحمل و چپاول یک دیگره….جناب شیخی….فرضا همـه گفتارشما درست………………………………………پس چرا این ملت هزینـه نمـیدند..برایـازادی دمکراتی و حقوق مدنی وفردی…من جوابش را دادم و مـیدونم…………………….وفت داشتید نظر بدهید

    جناب شیخی همـه از تاریخ مطلع هستیم چیزه تازهای دیگرنیست ..من کـه رفت امد مـیکنم بـه ایران..این مردم درون بازارچه و دانشگاه فرسنگها دور از دیدگاه شما حرکت مـیکنند…اما یک چیز را مـیدانم کـه نمـیخواهند ..دمکراتی. یـا دمکراسی.. با قوانین مردمـی کـه مالیـات بدهند ..و و ظیفه درون مقابل دولت داشته باشند و سود بانکی 20 درصدی نتوانند بگیرنذ..و اگه نشـه معامله روی زمـین خانـه طبق قوانین باشـه……………نمـیخوان..تعجب نکنید این ملت مـیگه دمکراسی فقط خوبه کـه من زن و یکی دیگرو بدون حجاب ببینم ولی زن خودم……………………………….زیر چادر سیـاه باشند..ایران یک طنز شده..این مردم…سرویس مـیخوان..خوبم مـیخوان…اما بدون هزینـه………..مفت…مجانی..صلواتی..تمام ان سبز ویران شد چون احمدی نژاد همک رگ مردم را مـیشناخت و با یـارانـه طبع مفت خوری مردم را بـه اشتها دارود…بعد نکته عظیم جناب شیخی…حدا اقل طبق امار خودشود ده ملیون جوان معتاد داریم.روزی ده کامـیون مواد مخدر فقط درون تهران پخش مـیشـه . این ده ملیون اگر یک خانواده 4 نفری داشته باشند یعنی 40 ملیون اسیر شخص معتاد خانواده هستند..معتاد..نفس نداره بدون مواد بلند بشـه و این رژیم داره بهش سرویس مواد مـیده………………توجه کنید این رژیم متاسفانـه….مواد را بـه این معتاد خیلی خیلی ارزان مـیرساند….. درون اخر خوشحالم از گفتگو با شما

    نسترن ایرانی:

     درسته کـه جمـهوری اسلامـی باعث سردر گمـی و بدبختی مردم ایران شده هست اما همـین هم دلیلی هست که آنـها نمـی توانند مردم را با خودشان همراه کنند و به این سیـاست رو اورده اند. اما مردم ایران دنبال زندگی بعد جمـهوری اسلامـی هستند. حکومت جمـهوری اسلامـی درون هر شکلش شکست خورده هست و اکثر مردم ایران را دشمن حقیقی خودش مـی داند. واین دشمنان کـه بیشتر ملت ایران هستند بالاخره کار خودشان را خواهند کرد. و برای رها شدن از دست این حکومت قرار نیست مردم کوچه و بازار و یـاانی کـه بشدت فقیر هستند نیـازمند نان شب کار روشنگری کنند. انـها بدنبال شعار های زود گذر و پول یـارانـه راه مـی افتند. اما انـها هم دشمن خودشان را جمـهوری اسلامـی مـیدانند و دوست دارند کـه زندگی خوبتری داشته باشند. درون ایران همـه دیگر فهمـیدند کـه تمام مسئولین جمـهوری اسلامـی دزدند و به فکر آینده مردم، و ایران ها نیستند. و برای حذف جمـهوری اسلامـیانی کـه مـی دانند جلو قرار مـیگیرند و بعدن دیگران هم پشت سر انـها راه مـی افتند.و مردم حکومتی را مـی خواهند کـه به حقوق انـها احترام بگذارد. حالا چه تاریخی باشد هیچ نمـی داند. اما جمـهوری اسلامـی دوام زیـادی نخواهد داشت.

    مراد شیخی:

     جناب پدرام این ملت بـه وقتش هزینـه خواهند داد. یک مرتبه با احساسات غیر منطقی انقلاب شد و نتیجه اش را دیدیدم کـه مرتجعی خود را صاحب آن کرد. الان دیگر مردم حواسشان هست که بـه هر جریـان سیـاسی و شخصیت های شعار گونـه بدون داشتن برنامـه اعتماد نداشته باشند. و اینکه الان درون سکوت هستند دلیلی بر ناتوانی و رضایتشان از وضعیت موجود نیست و بلکه عین اتش زیر خاکستر هستند کـه هر جرقه و حادثه و یـا اتفاقات اجتماعی باعث شعله ور شدن خواهد نمود. آن چند مـیلیونی کـه بعد کودتای انتخاباتی با شعار های سرنگونی طلبانـه بـه مـیدان آمده بودند، هم اکنون طرفدار حکومت نشدند! و بلکه منتظر فرصت دیگری به منظور اعتراضات هستند. و از گذشته نیز درس خوبی درون مبارزه و رویـاروي با سرکوبگران نظام گرفتند. از همـین شکل اعتراضات هست که بـه مرور تبدیل بـه یک اعتراض دامنـه دار مـیشود کـه بعدن گماشتگان جمـهوری اسلامـی توان سرکوب آن را نخواهند داشت. نکته آخر اینکه سران حکومت افشا د کـه این مرتبه شورش گرسنگان درون پیش هست و از شـهرستان ها نیز شروع مـیشود… اگر حتی این اتفاق هم نیفتد دشمنی آشکار مردم ایران باعث بزیر کشیدن نظام خواهد گردید. و تجربه تاریخ دنیـا اثبات کرده هست که کشور و حکومتی، اگر درگیر جنگ با دشمن خارجی باشد امـید بـه پیروزی اش است، و در نـهایت زمان نیز پیروز مـیشود، اما استبداد همـیشـه از دشمنان داخلی اش شکست خورد.

    مراد شیخی:

    کانون همبستگی گرامـی، اینکه مخالفین نظام درون خارج کشور نمـی توانند بـه یک توافق منشترک برسند، جای تاسف فراوان دارد. اما درون حقیقت داخل کشوری ها هستند کـه تعئین کننده تغیر اوضاع سیـاسی اند. درست عین بعد اتفاقات کودتای 22 خرداد 1388 کـه دیدیم اکثریت مخالفین جمـهوری اسلامـی بـه صف معترضین پیوستند.

    مراد شیخی:

    زهره جان، «ضحاک خون آشام قرن بیستم» تعریف درستی از شخصیت خمـینی را مـی رساند. با این حال کلمـه کم آورده ام!

    ************************************************************************************

    آيا شما قبول داريد کـه خمينی پديده تازه يی درون تاريخ بود، و رذالتهايش، بـه نسبت خونريزان گذشته تازگی داشت؟ آيا قبول داريد کـه چنگيز وقتی مردم شـهری را قتل عام مـی کرد، نمـی گفت: اين فريضه الهی هست که دشمنان اسلام را از بين برداريم؟ ؛ و هيتلر هم، وقتی آدمـها را درکورهٴ آدم سوزی مـی انداخت، ادعا نمـی کرد که: خودشان خودشان را درکوره مـی اندازند!

    شاگردان خمينی هم پديده های عجيبی هستند. مثلاً آيا درون تاريخ پيدا مـی کنيم حاکمـی مثل خامنـه ای، کـه با توطئه، حرم امام رضا را منفجر کند، و يکساعت بعد اعلام کند کار منافقين بوده! و بعد عاملش را هم بگيرد و به تلويزيون بياورد! آيا موردی درون گذشته پيدا مـی کنيد کـه کشيشان مسيحی را تکه تکه کنند و در يخچال بگذارند و بعدی را با شکنجه وادار کنند کـه بگويد من از منافقينم و اينـها را ما کشتيم!

    همين طور درون تاريخ پيدا نمـی کنيمـی درون کمال دريدگی، درون روزگاری کـه گرانی مردم را بيچاره کرده رودر روی مردم بگويد مشکل ما ارزانی است!

    اگر بگرديد مثل اين چيزهای شگفت خيلی پيدا مـی کنيد. رفتار حکومت بـه جا مانده از خمينی هم شگفت است: چگونـه درون حکومت مستضعفان، سالی صد ميليارد دلار درآمد نفت دارند، اما هيجده ماه آزگار! مزد کارگران را نمـی دهند و باز هم توی تلويزيون بـه هيأت روحانی مـی نشينند و مـی گويند: عدالت اسلامـی!

    چگونـه ستّارها را درون زندانـها مـی کشند، بعد مـی گويند خودش مرد! و در همان حال، مجرمترين افراد درون رأس قوه قضاييه، کهريزک ها را اداره مـی کنند!.

    چگونـه دو جوان را بـه خاطر دزدی چيزی نزديک بـه 20 دلار درون ملأعام بدار مـی کشند و بر سرقتهای سه هزار ميليارد دلاری چشم مـی پوشند!…

    …ادامـه مطلب را حذف کردم کـه هیچ ربطی بـه موضوع بحث ما ندارد.

    به قلم محمد قرائی


    چهار اپیزود از انتخابات ریـاست جمـهوری درون ایران

     Sohrab Nikofar 
    1.

    انتخابات ریـاست جمـهوری همواره درون طول تاریخ جمـهوری اسلامـی ایران از حساسیت بالایی برخوردار بوده هست ، بالاخص درون ماههای پایـانی بـه انتخابات ،شور و هیجان انتخاباتی درون کل کشور ایجاد مـی شود. امری کـه باید بـه آن توجه نماییم آن هست که انتخابات ریـاست جمـهوری بـه عنوان مظهر جمـهوریت نظام ایران مـی باشد و حال بخواهد این انتخابات مـهندسی شده باشد و یـا غیر مـهندسی شده ، درون واقع انتخابات ریـاست جمـهوری اسمـی و رسمـی ، جمـهوریت نظام کنونی درون ایران را بر عهده دارد. از سوی دیگر نـهاد رهبری و شخص رهبر و سازمان هایی کـه مستقیم از سوی ایشان انتخاب مـی شوند ؛ نماینده وجه اسلامـی نظام هستند. مسئله جالب و غیر قابل اغماضی  کـه در طول این تاریخ سی و اندی سال جمـهوری اسلامـی ایران رخ داده هست درگیری و تنش همواره بین این دو نـهاد و این دو وجه نظام بوده است، یک نگاه کلی بـه روسای جمـهور ایران و رابطه آنـها با رهبری ، شاهد این ادعا مـی باشد.تنش رابطه بین آقای بنی صدر بـه عنوان رییس جمـهور  و  امام خمـینی  بعنوان رهبر کشور کـه منجر بـه عزل و خروج ایشان از مـیدان سیـاسی ایران شد، رابطه تنش زا بین آقای بعنوان رییس جمـهور و امام خمـینی درون موارد بسیـاری کـه از جمله مـی توان بـه انتخاب نخست وزیری مـیرحسین علیرغم مخالفت ریس جمـهور توسط رهبر اشاره کرد. رابطه درگیرانـه و خصومت آمـیزی کـه در دوره ریـاست جمـهوری آقای هاشمـی رفسنجانی بـه عنوان رییس جمـهور با آقای بـه عنوان رهبر وجود داشت و ادامـه همـین روابط مخاصمت آمـیز و پر تنش درون زمان ریـاست جمـهوری سید محمد خاتمـی و این امر تکرار شد که تا رسید بـه ریـاست جمـهوری محمود احمدی نژاد ، کـه شخص رهبر به منظور انتخاب یـا انتصاب ایشان سنگ تمام گذاشت ولی باز ما شاهد درگیری و تنش بین این دو نـهاد ریـاست جمـهوری و نـهاد رهبری بودیم ،با آنکه بنظر مـی رسید انتخاب احمدی نژاد حتما این تنش را بـه حداقل خود کاهش بدهد. همانگونـه کـه مشاهده کردیم بین این دو نـهاد همواره درون طول تاریخ نظام جمـهوری اسلامـی ایران تنش و درگیری وجود داشته هست . دلایل بیشماری را مـی توان به منظور این امر برشمرد از جمله آنکه ؛ وجود این دونـهاد درون کنار هم درون یک کشور بـه معنای حکومت همزمان دو رییس جمـهور یـا دو حاکم مـی باشد کـه یکی اعتبار و قدرت خویش را از مردم بـه عاریـه گرفته هست و دیگری مدعی هست قدرت و اعتبار خود را از خدا و دین و پیغمبر بـه عاریـه گرفته است.بنابراین ما درون این ساختار با دو نـهاد مواجه هستیم یک نـهاد انتصابی (نـهاد رهبری) و دوم نـهاد انتخابی (نـهاد ریـاست جمـهوری) . حال آنکه چه مقدار هریک از این نـهاد ها بـه الگوی واقعی خویش نزدیکتر هست بحث دیگریست کـه در این مقال نمـی گنجد ؛بدان معنا کـه فعلا کار نداریم کـه این نـهاد انتخاباتی درون ایران واقعی هست و فقط اسمـی هست . مـهم وجود این نـهاد انتخاباتی حتی درون حداقل وجودی خودش یعنی وجود اسمـی درون نظام جمـهوری اسلامـی ایران است. بعد تا کنون بـه دو مسئله اشاره داشته ایم و جود دو نـهاد موازی حاکم درون کشور و تنش همـیشگی کـه بنظر جزء لاینفک این دو مـی باشد. به منظور پیش برد دموکراسی درون کشور خواه ناخواه ما حتما در هر صورت درون پشتیبانی و حمایت نـهاد انتخاباتی گام برداریم هرچند کـه نمایندگی آن نـهاد را شخص یـا افرادی بر عهده داشته باشند کـه مورد وثوق و اعتماد ما نباشند و یـا حتی بـه صورت های غیر قانونی بر این مسند تکیـه زده باشند. درون مثال درون تنش های اخیر مابین این دونـهاد ، از لحاظ منطقی و استراتژیک ، حکم عقل آن هست که از نـهاد انتخاباتی حمایت نماییم ، چونکه این نـهاد نماینده مردم محسوب و معرفی مـی شود و این نکته بسیـار مـهمـی هست که گاه بعضی دوستان آن را فراموش مـی کنند. بـه زبان دیگر اگر فرض بگیریم ، دقت فرمایید مـی گویم فرض بگیریم ، درون بین دعوی احمدی نژاد و آقای کدام محق هستند بی شک حق طرف نـهاد انتخاباتی هست ؛ چون از لحاظ فلسفه وجودی نـهاد رهبری کـه نـهاد انتصابی مـی باشد ، وجودش تحکیم دهنده و ثبات بخش دیکتاتوری و استبدادی درون کشور هست و نـهاد ریـاست جمـهوری برعوجودش تحکیم کننده و ثبات دهند دمکراسی خواهی و حاکمـیت سرنوشت مردم بر خود مردم است.

    این امر فارغ از مصداق رهبری و رئیس جمـهور مـی باشد یعنی آنکه فلسفه وجود و عملکرد و جایگاه هر یک از این دو نـهاد سبب بـه وجود آمدن دیکتاتوری و دموکراسی درون یک کشور مـی شود و بی شک درون این ساختار سوژه انسانی تحت تاثیر ساختار و نقشی کـه آن ساختار دارد قرار مـی گیرد حال بخواهد مصدق رهبر این کشور باشد و آقای رئیس جمـهور همزمان درون این کشور باز بین این دو نـهاد اختلاف و تنش بـه وجود مـی آید و در آنصورت هم باز حق طرف رئیس جمـهور و نماینده نـهاد انتخاباتی مـی باشد.

    اگر نگاهی دقیق تر بـه ساختار هریک از این دو نـهاد یم درون مـی یـابیم کـه تشکیلات و سازمان های مشابه ی درون هر دو نـهاد وجود دارد. مثلا درون مقابل وزیر امور خارجه ما مشاهده مـی کنیم نماینده رهبری درون امور کشورهای خارجی وجود دارد کـه آقای ولایتی نماینده آن هستند یـا درون موازی با وزارت اطلاعات ما انواع و اقسام سازمان های اطلاعاتی کـه زیر نظر مستقیم رهبری مـی باشند را مشاهده مـی کنیم .در مقابل وزارت دادگستری کـه (طنز دستگاه اجرایی ما محسوب مـی شود) ما شاهد دستگاه طویل و عریض قضاییـه هستیم. درون مقابل وزارت دارایی و اقتصاد شاهد انواع و اقسام بنگاههای اقتصادی همچون بنیـاد مستضعفان و … مـی باشیم و قس علی هذا … خوب وجود ساختار های یکسان و مشابهه و عملکرد همزمان آنـها درون موازات هم و … از دیگر نقاط تنش زایست کـه همواره بین این دو نـهاد وجود دارد.

    آقای هم بهتر از همـه بـه این مسئله واقف هستند و برای همـین نکته هم بود کـه ایشان چندی پیش گفتند کـه نظام با بن بست مواجهه نمـی شود و مـی شود سیستم اجرایی را بـه سیستم پارلمانی تغییر داد، این بـه معنای برداشتن یک کاسه نـهاد انتخاباتی از ایران و یکدست شدن ساختار زیر نظر نـهاد انتصابی یـا همان نـهاد رهبری است.

    2.

    غیر انسانی ترین و وحشیـانـه ترین راه حلی کـه بعضی از افراد اپوزیسیون به منظور حل مشکل ایران درون پی آن هستند همـین یک کاسه حاکمـیت مـی باشد اکثر تئوری پردازان این تئوری احمقانـه و غیر انسانی یـا اپوزیسیون های خارج نشین هستند آن هم بیشتر از نوع و جنس متمول و سلطنت طلب ، یـا طبقه فاسد آریستوکرات(طبقه متمول و اشرافی) با صبغه عقیده درباری درون ایران مـی باشند. من مطمئن هستم هیچ کدام از این دو گروه نگرش و دیدگاه سیـاسی درستی ندارند و گاه کـه پای صحبت هایشان مـی نشینید همـه صحبت از گوشت کیلوی دو زار و پیکان دو هزار تومن درون زمان شاه فقید را مـی کنند. این گروه کـه دارای عقبه فکری درون ایران نیز هستند ، تئوری شان این هست که حتما به این حکومت کمک کنیم که تا یکدست تر شود و کمک کنیم که تا این حکومت هر چه بیشتر بـه سمت دیکتاتوری پیش برود ، که تا همـه یکدست شوند این افراد همانانی بودند کـه در انتخابات ریـاست جمـهوری به منظور رسیدن بـه این هدف حتی پای صندوق رای حاضر شدند و به احمدی نژاد رای دادند . آنـها معتقدند با یک دست شدن حکومت ، تکلیف مشخص هست ، حال معلوم نیست تکلیف چی مشخص است؟ آنـها امـید دارند کـه شرایط بـه حداکثر سیـاهی برسد کـه مردم دست بـه قیـام و انقلاب بزنند و حکومت را ساقط کرده و بعد دودستی حکومت را تقدیم این وارثان بلامنازع متمول نشین قدرت نمایند ،تا آنـها را از سیـاهی و گمراهی نجات دهند و یـا معتقدند بگذارید آنقدر وضعیت اسفناک شود و حکومت یک دست شود که تا سربازان آمریکایی از بلندای هواپیماها و توپ و تانکشان سعادت و دموکراسی را به منظور این مردم بـه ارمغان بیـاورند.

    در ادبیـات این گروه فکری ،مردم ایران اکثرا یک مشت احمق و بی سواد و شارلاتان و تنبل و بی لیـاقت هستند کـه هر بلایی سرشان بیـاورند حقشان است. آنـها دیگر کار ندارند کـه مردم از گرانی و بدبختی و بی چارگی به منظور امرار معاش خود درون زیر این همـه فشار مـی مـیرند یـا کلیـه مـی فروشند یـا تن مـی فروشند یـا…آنـهاانی هستند کـه خرج یک شب سگشان درون آمریکا یـا ایران مصادف با خرج یکسال یک خانواده کارمند و کارگر درون ایران است.

    آنـها آرزو دارند کـه به زودی انتخابات ریـاست جمـهوری درون ایران لغو شود، گوشت و مرغ قیمت اش هزاران برابرشود و هر روز هم گشت ارشاد ان و پسران این مرز و بوم را تازیـانـه بزنند و اوضاع هرچه بیشتر بـه سیـاهی برود… آنـها درون انتخابات ریـاست جمـهوری بـه سمتی قدم بر مـی دارند کـه سبب وخیم تر شدن اوضاع است.

    اما گروه دوم ، گروهی هستند کـه از اول تاریخ جمـهوری اسلامـی ایران انتخابات را تحریم کرده اند و معروف بـه تحریمـیون مـی باشند ، این گروه تحریم را مـهمترین ابزار مبارزه درون مقابل حکومت ایران مـی دانند و معتقدند کـه نباید درون هیچ یک از انتخابات درون این نظام شرکت کرد و همـه انتخابات را تحریم کرد . هدف ایشان از تحریم انتخابات ، کاهش و تنزل مشروعیت نظام هست .

    این گروه افراد کـه در طول سالیـان دراز مدت، همـه انتخابات را تحریم کرده اند معتقدند انتخابات واقعی درون ایران که تا کنون صورت نگرفته هست و همـه من جمله فرمایشی هست و درون ایران دیکتاتوری مطلق وجود دارد. و تا انتخابات آزاد با نظارت سازمان های بین المللی و آنـهم با موضوع رفراندم تغییر رژیم برگزار نشود نباید درون هیچ انتخاباتی شرکت کرد.اما اینکه آنـها چه هدفی را دنبال مـی کنند تقریبا گنگ ونا معلوم هست و بعضی اوقات خودشان هم رویشان نمـی شود کـه بگویند مـی خواهیم انتخابات تحریم شود که تا مشرعیت نظام بـه حداقل خود کاهش پیدا کند که تا هواپیماهای آمریکایی انتخابات واقعی را برایمان بـه ارمغان بیـاورند؟؟!!

    جالب تر آنجاست گروه هایی کـه معتقد بـه تحریم این انتخابات فرمایشی هستند اصلا بـه انتخابات اعتقادی ندارند دو گروه عمده آنـها یـا سلطنت طلبان افراطی هستند یـا گروه مجاهدین خلق کـه رهبرش انتصابی تر از آقای هست و رئیس جمـهورش انتصابی تر از رهبر اش هست ؟؟!! خوب تکلیفمان با این گروه و دارو دسته هم معلوم هست ، هر دو گروهی کـه برشمردیم درون بالا ، از گروه ها و اقشار فاسد هر جامعه ای محسوب مـی شوند کـه در تخیلاتی غیر انسانی غوطه ورند و هریک دیکتاتور تر و خونخوارتر از حاکمان کنونی ایرانند ، باور نمـی کنید کافیست نگاهی بـه ادبیـات و هتاکی ها و و یـا آرمان هایشان به منظور ایران ید.

    3.

    بعد از انتخابات ریـاست جمـهوری 88 و حبس و حصر رهبران سبز ایران انتخابات این دوره ریـاست جمـهوری از ویژگی ها و پیچیدگی های خاص خود برخوردار است. درون بررسی  این دوره از انتخابات ریـاست جمـهوری  نباید با احساسات با مسئله مواجهه شد.

    چهار تقسیم بندی عمده مـی توان درون این انتخابات داشت. گروه اول کـه همان اصول گرایـان هستند کـه که بعد از خارج شدن احمدی نژاد از دل آقای دوباره درون آستانـه ایشان نشسته اند و چرب زبانی مـی کنند. این طیف شامل تمام اصولگرایـانی مـی شود کـه در رقابت هستند به منظور نشان ارادت بیشتر بـه حضرت آقای شان ، درون بین آنـها این اسامـی بعنوان کاندیداتور ریـاست جمـهوری بـه چشم مـی خورد: لنکرانی (وزیر بهداشت پیشین) ، جلیلی(نماینده ایران درون مسئله هسته ای) ، حداد عادل، لاریجانی (ریسس مجلس)محسن رضایی ، محمد باقر قالیباف ، باهنر ، فلاحیـان ،ولایتی و….بین تمام این افراد اصولگرا تنـها و تنـها محمد باقر قالیباف بـه دلیل عملکرد خوبش درون شـهرداری مـی تواند جایگاهی به منظور مانور اصوگرایـان داشته باشد و مابقی افراد یک شکل با عقیده و طرز فکر مشابهه و عملکردهای نامطلوب وضعیف و گاه فاسد مـی باشند

    گروه دوم ، نامزد انتخاباتی دولت درون ریـاست جمـهوری مـی باشد کـه در حال حاضر اسفندیـار رحیم مشایی و هاشمـی ثمره جزو کاندیداهای مطرح دولت مـی باشند… این گروه چون برگزاری انتخابات ریـاست جمـهوری یـازدهم را برعهده دارند بسیـار امـیدوار بـه تایید صلاحیت نامزد خویش و ریـاست جمـهور ایشان هستند.

    گروه سوم اصلاحطلبان مـی باشند ، آنـها امـیدوارند بتوانند درون این دوره از انتخابات ریـاست جمـهوری سید محمد خاتمـی را بـه عنوان کاندیداتور انتخابات معرفی و بعد از تایید صلاحیت بـه ریـاست جمـهوری برسانند البته افراد دیگری نیز درون این گروه مطرح هستند همچون عارف ، اطاعت، کواکبیـان و.. اما امـید همـه آنـها بـه سید محمد خاتمـی دوخته شده است، آنـها نیز نیک مـی دانند تنـهای کـه ظرفیت بسیج ایرانی ها به منظور رای را دارد همان اوست وگرنـه بجز ایشان هردیگر کـه بیـاید درون این شرایط دوباره رسوایی همچون معین نصیب اش خواهد شد.

    اما گروه چهارم سبز ایران هست ، آنـها کـه هنوز نامزد انتخابات ریـاست جمـهوریشان درون حصر بسر مـی برد هیچ واکنش مشخصی نسبت بـه انتخابات نشان نداده اند ، گاه درون بین آنـها سخن از تحریم انتخابات هست تا آزادی رهبران و گاه صدا ها و نداهایی چون حمایت از کاندیدای اصلاحطلبان سید محمد خاتمـی درون مـیان است.

    باید بـه انتخابات بـه دیگاه یک فرصت نگاه کرد که تا بتوان حداکثر استفاده را از آن برد، آنـهایی کـه بی مقدمـه مـی گویند ما تحریم مـی کنیم و هیچ حق ندارد شرکت کند بالاخص خاتمـی ، بیشتر از روی احساسات صحبت مـی کنند ، صحبت اصلی شان این هست که خون داده هست و رهبرانش درون حصرند و اعضایش درون حبس، بعد برای چه شرکت کنیم؟ خوب فرض بگیرید شرکت نکردیم ، گام بعدی شما چیست؟ راهکارهای بعدی شما کدام است؟ درون جایی کـه نمـی توانید نـه حزب داشته باشید نـه تشکیلات و نـه حتی مکانی به منظور برگزاری جلسات ، گیرم تحریم کردید ، فکر مـی کنید حکومت هم جا مـی خورد مـی گوید نـه بـه خدا شرکت کن این هم آزادی مـیرحسین و مـهدی و زندان های سیـاسی؟ نـه حکومت با خیـال راحت تر انتخابات را برگزار مـی کند و محکمتر از گذشته بـه حکومتداری خویش ادامـه مـی دهد این نوبت هم یک چیزی درون حدود 75 درصد مردم هم مـی گویند شرکت د… حالا هی شما تحریم کن!

    تحریم که تا زمانی کـه تریبون نداشته باشد و نتواند سخن بگوید و نتواند جریـان بساز همان آب درون هاون کوبیدنی هست که تحریمـیون خارج کشور ساده دلانـه، سی و اندی سال دارند انجام مـی دهند  و دور همـی و خوش هم هستند.بنابراین تحریم نیز به منظور خودش آداب و رسوم و مناسک و اه و استراتژی دارد.

    بنظر مـی رسد این دوره انتخابات ریـاست جمـهوری اگر بتوانیم از شرایط و وضعیت موجود درک و قرائت درستی داشته باشیم شاهد اتفاقات خاصی درون آن باشیم.در حال حاضر یک نیروی سومـی درون بین نظام و سبز ایجاد شده هست و آنـهم نیروی دولتیون یـا احمدی نژادیون است. آنـها  فاکتورهای زیـادی به منظور برگرداندن بازی بـه نفع خویش دارند.

    شخصیت احمدی نژاد و عملکرد او نشان داده هست انسانی ماجرا جو و جسور است. و اگر مـی گوید بگم بگم ،واقعا مـی گوید .این بچه چموش ،اکنون بـه ذخایر بی پایـان اطلاعاتی و اقتصادی نظام دسترسی دارد و خود نیک مـی داند کـه اگر بخواهد بـه همـین سادگی ریـاست جمـهوری را واگذار کند روز بعد از انتخابات، خودش و دارو دسته اش همـه ،من جمله درون زندان اوین اطراق خواهند کرد. بی شک آنـها برنامـه مدون و جامعی به منظور دست یـابی بـه ریـاست جمـهوری دارند و همانگونـه هم کـه مشاهده مـی کنیم کار و تحرکاتشان از سه چهار ماه پیش بر این امر متمرکز شده است.

    نظام و در راس آن آقای دیگر حاضر بـه ادامـه قدرت این پسر چموش نیستند و تمام عزم خود را جزم کرده اند کـه او را به منظور یکبار و برای همـیشـه از صحنـه خارج کنند … درون بهترین حالت آن هست که یک نفر از کاندیداهای خودشان مثل جلیل یـا لنکرانی یـا ولایتی و یـا حداد عادل بر کرسی ریـاست جمـهوری بنشیند . اما آنـها خوب مـی دانند کـه دولت بـه همـین سادگی ها دست بردار نیست و دودستی کابینـه و دولت را تحویل آنـها نمـی دهد کـه تا بعدش بخواهند تازه بازرسی و بازجویی و پاسخگویی فضاحت های این دوره خود باشند.

    دولتی ها چند امتیـاز بزرگ درون دست دارند

    اول آنکه خود احمدی نژاد هست ؛او بگوید انتخابات را برگزار نمـی کنم واقعا برگزار نمـی کند و این را نشان داده هست بنابراین با این حربه راحت مـی تواند به منظور کاندیدای خود کـه به احتمال زیـاد مشایی باشد درون صورت رد صلاحیت از شورای نگهبان ، حکم حکومتی از رهبر دریـافت کند

    دوم آنکه آنـها بـه منابع مالی و اقتصادی بی شمار دولتی دسترسی دارند و بی حساب و کتاب مـی توانند خرج انتخابات کنندو مثل همـیشـه هم پاسخگوی هیچ نباشند

    سوم زاویـه پیدا احمدی نژاد با و صحبت های مشایی درباره ایران و کوروش و پایـان دوره اسلامـی و مکتب ایرانی توانسته هست در بین طبقات متوسط، طرفدارانی دست و پا کند.

    چهارم پرونده های فساد اقتصادی اجتماعی و… کـه احمدی نژاد درون همان چند روز تعصدی گری بر وزارت اطلاعات از اشخاص و افراد این نظام پیدا کرده هست نظام را درون حالتی آچمز قرار داده هست و آنـها نیز نیک مـی دانند کـه احمدی نژاد اگر مجبور بشود حتی پرونده آقا مجتبی را هم رو مـی کند و نگه داشتن سعید مرتضوی هم گواه بر این ادعاست.

    پنجم آقای گفتند درون این انتخابات امکان ندارد تقلب شود آنـهم درون سطح 20 مـیلیون ، خوب راست گفته اند فرض بگیرد مشایی با 32 مـیلیون بشود رئیس جمـهور و باز محسن رضایی 600 هزارتا رای داشته باشد ؟؟!! آنـها بـه نحوه احسن از این ماجرا درون این انتخابات سود خواهند برد با توجه بـه آنکه از هم اکنون نیز دارند کار مـی کنند.(و مطمئنا هیچ هم نخواهد توانست بگوید تقلب شده است؟؟؟؟!!!  )

    خوب درون چنین شرایطی حکومت بـه راحتی نمـی تواند خلاص شود و یـا با کاندیداهای بی خاصیت و گاه منفوری کـه دارد بتواند امـیدی درون این انتخابات داشته باشد. بعد نیم چشمـی بـه هاشمـی و اصلاحطلبان دارد. بالاخره به منظور هم بهتر هست دوران ذلت بار خاتمـی برایش تکرار شود که تا دوران نکبت بار احمدی نژاد و حتی حاضر هست دوران خفت بار هاشمـی نیز تکرار شود که تا از دست این موجود چموش کـه وجودش را تهدید مـی کند خلاص شود.

    خوب درون این شرایط بسیـار سادگیست کـه بخواهیم از یک کنشگر فعال سیـاسی بـه یک ناظر پسیو وغیر فعال سیـاسی تبدیل شویم. درون اینجا حتما از تمام راهکارها و ظرفیت ها و امکانات و موجودی های استفاده کرد که تا بتوانیم قدرت و نظام را وادار کنیم سر مـیز مذاکره بنشیند و بتوانیم خواستها یمان را بر او حتی بـه اجبار اعمال نماییم. درون صورت بازی درست ، حتی اگر زمانی هم تحریم کنیم آنگاه تحریم مان زبان و سخنگو دارد و مـی تواند جریـان ساز باشد.اما بدون بررسی همـه جانبه انتخابات و تنـها صادر چند شعار احساسی فقط بـه نفع حکومت بـه ضرر سبز اقدام کرده ایم. و همچنین نباید از یـاد بریم کـه مردم درون تنگنا هستند و اگر انتخابات و نفر بعدی بتواند حتی یک مقدار از وضعیت اسفناک آنـها کم کند حتما برای بهبود وضعیت تلاش کرد .

    بالاخره اینبار هم تقابل بین نـهاد انتخاباتی و نـهاد انتصاباتی هست اگر نـهاد انتصابی نخواهد با خواست مردم باز هم کنار بیـاید مـی توان پشت نـهاد انتخاباتی را گرفت که تا به اه مان نزدیکتر بشویم.

    4.

    تظاهرات و اعتراضات بعد از انتخابات 1388 بالفعل شدن نارضایتی مردم از وضعیت موجود بود. درون واقع یک نارضایتی عمومـی کـه سالهای سال درون بطن جامعه انباشت شده بود ، و این نارضایتی بالقوه درون جامعه سالهای متمادی وجود داشت و در ادبیـات عامـیانـه سیـاست ورزی هنگام کـه گفته مـی شد خاتمـی سوپاپ اطمـینان  حکومت هست اشاره بـه همـین نارضایتی دارد. اما  دو امر بسیـار مـهم درون بررسی این نارضایتی وجود دارد؛ اول آنکه این نارضایتی را مـی شود یکی از خصیصه های همـیشگی مردم ایران از وضعیت شان دانست و این بدان معناست کـه همواره بین حاکمـیت و مردم درون ایران شکاف و گسست وجود دارد و گاه این نارضایتی همچون هیجانات مختلف اجتماعی درون مناسبات گوناگون بالفعل مـی شود و کنترل و هدایت آن بسیـار مشکل و سخت مـی باشد. اما نکته ای قابل اهمـیت فضای موجود درون زمان انتخابات ریـاست جمـهوری به منظور بالفعل شدن این نارضایتی بود. حال آنکه یک گروه غایت اندیش کـه همواره درون یک توهمات دور دست سیر مـی کنند، انتخابات را امری مبتذل سیـاسی و بی فایده مـی پنداشتند و هنگام کـه این موج نارضایتی مردم را بعد از انتخابات مشاهده د که تا حدودی بـه اندیشـه خام خویش پی بردند، بنابراین تصمـیم گیری و تصمـیم سازی درون مـیدان سیـاست بـه نحوی تابع شرایط موجود و امکانات و رصد صحیح ظرفیت های سیـاسی و اجتماعی حکومت و مردم است. اما نکته دوم بر مـی گردد بـه جامعه شناسی مردم ایران، این یکی از مـهمترین شاخصه های مـهم درون علوم انسانی محسوب مـی شود کـه متاسفانـه که تا کنون هیچگونـه مطالعه و تحقیق و بررسی روی آن انجام نشده است، متاسفانـه علوم انسانی درون کشور ما و بالخص علوم اجتماعی درون یک دور باطل بـه بازتولید مفاهیم مجرد و انتزاعی ،تنـها درون سطوح آکادمـیک بسنده کرده هست و یـا حداکثر مجموعه ای از اوراق و آمارهای بی خاصیت از پروژه های پوزیتویستی هست که هیچ منبع موثقی را به منظور تبیین رفتار اجتماعی مردم ایران بدست نمـی دهد. و در جای دیگر چندان با مفاهیم فلسفی مجرد گره خورده هست که خاتمـه آن تنـها یکسری دعوا های زرگری و ژارگون گونـه بین یکسری شبه روشنفکر و شبه فیلسوف و شبه جامعه شناس درون ایران هست و درون انتها ، تنـها چیزی کـه باقی مـی ماند فرضیـه های غافلگیر کننده از ذهن های شاعر گونـه  بعضی از این فیلسوف جامعه شناسان شبه روشنفکر است.

    بدلیل همـین فقدان ، مطالعه رفتار جمعی ایرانی ها از جمله کارهای بسیـار دشوار مـی باشد و هیچ گاه چه حاکمان چه اندیشمندان و چه کارشناسان ساسی  نتوانسته اند پیشبینی صحیحی از رفتار جمعی ایرانی ها بدست بیـاورند. بر همـین اساس هست که گاه مـهندسی هایی کـه از پیش به منظور استخراج نتیجه مطلوب خود انجام مـی دهند درون شرایطی کـه هیچ فکر نمـی کند کـه نتیجه مـهندسی مخدوش شود حضور غافل گیرکننده مردم سبب رقم خوردن شکل و صورتی دیگر از موضوع و مسئله مـی شود .

    فرض های بسیـاری مـی توان دلیل این پیشبینی ناپذیر بودن رفتار مردم ایران دانست کـه نیـاز بـه مطالعات گسترده اجتماعی است.

    از جمله مـی توان گپ و گسست زیـادی کـه بین رفتار اولیـه و رفتار ثانویـه مردم ایران وجود دارد را یکی از این فرض ها دانست و این شکاف را مـی توان درون فرض های تاریخی خود درون حکومت های استبدادی و دیکتاتوری مسلط  برا ایران جستجو کرد  و….

    غرض از گفتن این مطلب آن بود کـه هرگونـه حکم قطعی درون باره انتخابات درون حال حاضر بدون درون نظر گرفتن شرایط ، ظرفیتها ، پیشبینی ها و … تنـها و تنـها یکسری واگویـه های احساسی هست که فاقد ارزش به منظور زمان موعود است، مانند آنکه از هم اکنون بگویم همـه حتما شرکت یـا همـه حتما تحریم کنیم … بدلیل همان پیشبینی ناپذیر بودن مردم ایران حتما ما فاصله نظر و عمل مان را بـه حداقل کاهش بدهیم کـه دچار کمترین آسیب بشویم این تنـها راه حلی هست که مـی توان اکنون درون دستور کار خود قرار داد .

    مطالعه شرایط موجود ، درون نظر گرفتن امکانات موجود ، ظرفیت سازی به منظور بیشینـه استفاده از وقایع سیـاسی اجتماعی و به حداقل رساندن فاصله نظریـه و عمگرایی مان و …

    بنابراین از اکنون صحبت از تحریم انتخابات و مخالفت های صدرصدی با حضور امثال سید محمد خاتمـی و یـا هر شکل دیگر انتخابات ، خام اندیشی هست و تجربه نشان داده هست که همواره ماه آخر نزدیک بـه انتخابات فضا بـه گونـه ای دیگر هست و تلاش ها و هدف ها و سمت و سو ها شکل های جدیدی یـافته است… ما حتما حداکثر استفاده را از تجربه انتخابات پیشین و بالاخص انتخابات 1388 ببریم و این یک توصیـه برایـانی هست که خود را کنش گر سیـاسی و یـا فعال سیـاسی مـی دانند ، آنانی کـه مـی گویند سیـاست بی پدرو مادر و کثیف و حرامزاده هست و ما کلا بـه سیـاست کار نداریم حسابشان جداست. به منظور تحریم هیچگاه دیر نیست اگر هم مـی خواهید تحریمـی باشید به منظور تحریمتان تریبون و صدا بسازید و گرنـه تحریمـی کـه در نطفه خفه شده هست ،همدستی بیشتر با حاکمـیت و نـهاد انتصابی است  که تا کمک و حمایت به  نـهاد انتخابی و دموکراسی درون ایران.

                                                                                                                                     سهراب نیکوفر

    شنبه, مارس 30, 2013 – 17:43

    https://www.facebook.com/abolfazl.rahimishad?sk=notes

     ‎ابوالفضل رحیمـی شاد‎

    با افزایش عمومـی سطح سواد و تحصیلات عالی درون کشور و آشنایی مردم با وضعیت ملل توسعه یـافته ایجاد یک نظام سیـاسی دموکراتیک بـه یکی از مطالبات سیـاسی بسیـاری از اقشار مختلف جامعه ما تبدیل شده است.

    این عده داروی شفابخش بیماریـهای عدیده موجود درون بخشـهای مختلف کشور را درون استقرار یک نظام سیـاسی دموکراتیک مـیدانند و بر این باورند کـه تا چنین نظامـی درون جامعه مستقر نگردد بیماریـهای اقتصادی،فرهنگی،اجتماعی و ….. ما  درمان نخواهد شد.

    با نگاهی بـه وضعیت کنونی کشورهای توسعه یـافته بنظر مـیرسد این سخن بیراه نیست و تجویز این دارو جهت درمان تجویزیست بجا و مورد تایید عقل اما بایستی دید بعد چرا با وجود گذشت بیش از یکصد سال از تجویز این نسخه و حداقل تلاشی هفتاد ساله (تلاش سیـاسیون از زمان روی کار آمدن محمد رضا پهلوی که تا امروز) این دارو آنچنان کـه باید نتیجه بخش نبوده و پس از یک دوره کوتاه تجربه دولتهای دموکراتیک یـا لااقل شبهه دموکراتیک استبداد با شدت و قدرت بیشتری بـه عرصه حکومت بازگشته و مردم نیز یـا مع آن بوده اند و یـا لااقل دفاعی از خود درون برابر آن نشان نداده اند؟

    همـه ما با پاسخهای گوناگونی کـه تا کنون بـه این سوال داده شده و عللی کـه در آنـها بیـان شده هست آشناییم.اقتصاد دولتی،دولت رانتیر(نفتی)،استبداد شرقی،کمبود آب و هنجارهای نظام آبیـاری،فرهنگ پدرسالاری،فرهنگ آمریت و تابعیت،مطلقگرایی ایدئولوژیک،آمـیختن دین با سیـاست،ضعف جامعه مدنی،قانونگریزی ایرانیـان و ….. همگی از جمله عواملی هستند کـه بعنوان موانع استقرار یک نظام سیـاسی دموکراسی درون ایران معرفی شده اند.

    در اینجا بی آنکه قصد داوری درباره تقدم و تاخر این عوامل یـا نحوه اثر گذاری و تعیین کنندگی این علل (تک عاملی یـا چند عاملی بودن،خطی یـا ترکیبی بودن علل) را داشته باشم مـیپذیرم کـه این عوامل درون تولید و بازتولید و استمرار یک نظام غیردموکراتیک کاملا اثرگذارند.

    حال اگر بپذیریم کـه عوامل یـاد شده درون نظام اقتصادی-فرهنگی-اجتماعی ما همچنان وجود دارند و وجود آنـها درون تولید،نگهداری و تقویت یک نظام استبدادی نقش تعیین کننده ای دارد،

     -آیـا با فرض توان تشکیل چنین حکومتی توان نگهداری و تدوام  بخشی بـه آنرا داریم؟

    -آیـا یک نظام دموکراتیک درون شرایط اقتصادی کنونی کشور توان پاسخگویی دموکراتیک و غیر سرکوبگرانـه درون برابر اعتراضات خیل عظیم گروههای محروم مانده از مزایـا بویژه مزیت ثروت را دارد؟

    -آیـا درون شرایط کنونی(عدم وجود احزاب فراگیر و عدم استقبال لازم مردم از تحزب) امکان تدوین قوانین براساس خرد جمعی و خواست عمومـی بـه شیوه ای دموکراتیک  وجود دارد و گروههای بنیـاد گرای مذهبی مخالف با چنین قوانینی درون برابر یک حکومت دموکراتیک و بدون سرکوبگری مستبدانـه از توسل بـه خشونت پرهیز خواهند کرد؟

    -آیـا گروههای طرفدار دموکراسی کـه در سی و سه سال گذشته  با وجود اشتراکشان درون مخالفت با حکومت ایران و همـینطور با وجود زندگی درون فرهنگ دموکراتیک اروپایی و آمریکایی توانسته اند تجربه موفق ولو خیلی کوچک درون زمـینـه تعامل دموکراتیک با یکدیگر داشته باشند؟این درحالیست کـه در سی و سه سال گذشته هیچ مزیتی و منافعی به منظور جنگ و رقابت درمـیان آنـها وجود نداشته است.علاوه براین ضعف با توجه بـه کینـه های قوی موجود درون مـیان گروههای مختلف سیـاسی و اجتماعی آیـا تعامل قانونمند و دموکراتیک بین این گروهها و اقشار مختلف جامعه درون حال حاضر ممکن هست و  یـا اینکه اینـها نمـیتوانند درون رقابت دموکراتیک حضور داشته باشند؟

    -آیـا اصلا درون شرایطی کـه هیچ موسسه و نـهاد سنجش گر واقعی و هیچ رسانـه و حزب فراگیری به منظور دریـافت نظرات واقعی مردم سراسر ایران دوباره تاکید مـیکنم مردم سراسر ایران و نـه فقط تهران و چند کلان شـهر دیگر وجود ندارد مـیتوان ادعا کرد کـه نظام دموکراتیک خواست اکثریت قاطع مردم ایران است؟ و یـا این بار نیز دموکراسی خواهان ما از سر دلسوزی و خیرخواهی (شبیـه حاکمان فعلی) بدنبال ایجاد نظام سیـاسی ای هستند کـه به نظر آنـها مشکل مردم را رفع خواهد کرد و به نفع مردم خواهد بود؟آیـا چنین نگاهی نگاه قیم مابانـه و از بالا مغایر ارزشـهای دموکراتیک نیست؟

    سوالات فراوانی از این دست مـیتوان طرح کرد کـه اینجا قصد طرح و پرداختن بـه آنـها را ندارم.اما بـه گمان من پاسخ بـه این سوالات و سوالاتی مشابه متاسفانـه بازگو کننده این واقعیت هست که درون شرایط کنونی تشکیل یک نظام دموکراتیک نـه تنـها ممکن نیست بلکه بـه علت ضعفهای متعدد از سطح فردی گرفته که تا سطوح ساختاری نـه محتملا کـه یقینا بـه بازتولید یک نظام استبدادی و حداکثر با نام و نشانی دیگر منتهی خواهد شد.

    البته این سخن بـه هیچ وجه بـه معنای پذیرش وضع موجود و انفعال و بی عملی درون برابر آن نیست و فقط گویـای آن هست که هدف غایی و پس فردای خود را نبایستی نزدیک و در دسترس فرض کنیم و تصور کنیم کـه برفرض تغییر رژیم سیـاسی کنونی فردای آن امکان تشکیل یک نظام دموکراتیک وجود دارد.چرا کـه در اینصورت وقتی با صرف هزینـه های گزاف و تحمل سختی های گوناگون بعد از مدت کوتاهی دوباره شاهد بازگشت استبداد باشیم از امکان تغییر مطلوب مایوس و ناامـید مـیشویم و باعث تاخیر بیشتر درون تحقق این وضعیت مطلوب نیز خواهیم شد.

    در نوشتار بعدی سعی مـیکنم بـه پیش نیـازها و مراحل ضروری گذار بـه وضعیت دموکراتیک با توجه بـه شرایط کشور بپردازم.

    Onderkant formulier

    روش  تحقق پیش نیـازهای ضروری جهت ورود بـه «وضعیت دموکراتیکر «-1

    ‎ابوالفضل رحیمـی شاد‎

    در دو نوشتار پیشین دموکراسی به منظور پس فردا و پیش نیـازهای ضروری جهت ورود بـه وضعیت دموکراتیک عنوان گردید کـه جامعه ما درون وضعیت کنونی بـه علل پاره ای ضعفها توان لازم جهت برخورداری از یک حکومت کاملا دموکراتیک را ندارد و به این منظور بایستی با فراهم ساختن مقدمات ضروری امکان ورود بـه «وضعیت دموکراتیک» را فراهم آورد.

    در این نوشتار بـه بررسی چگونگی امکان دستیـابی بـه این مقدمات پرداخته شده است.اما پیش از شروع سخن اصلی ذکراین نکته و دقت درون آن را ضروری مـیدانم کـه ما بایستی درون نظر داشته باشیم هدف نـهایی از انجام تغییر و تحولات درون عرصه های مختلف اجتماعی دستیـابی بـه توسعه پایدار هست و رسیدن بـه این هدف ممکن نیست مگر با وجود توسعه متوازن درون همـه ابعاد اجتماعی.از اینرو تاکید  بر ضرورت توانمندسازی اقشار مختلف جامعه و مساعدسازی زمـینـه های مختلف اقتصادی،فرهنگی و اجتماعی  و افزایش سطح مطالبه گری پیش از بنای یک حکومت کاملا دموکراتیک بـه منظور انجام حرکتی بی بازگشت و قطع چرخه بازتولید ساختارهای معیوب کنونی هست و الا شاید تشکیل نوعی دموکراسی حتی حداکثری اما متزلزل و کم توان درون شرایط کنونی نیز دور از تصور نباشد.

    سخن اصلی

    بمنظور روشنتر شدن مطلب و کاهش ابهامات این نوشتار و نوشتارهای مشابه این را از این بعد در قالب پرسش و پاسخ خدمت دوستان عرضه مـیدارم.

    سوال اول:آیـا انجام مراحل توانمند سازی و زمـینـه سازی توسط مردم و بدون ایفای نقش دولت امکان پذیر است؟

    پاسخ:شاید بتوان گفت کـه درکشورهای پیشگام درون مسیر توسعه مردم نقش اصلی و مقدماتی درون راه ایجاد توسعه همـه جانبه از جمله توسعه سیـاسی یـا همان دموکراتیزاسیون ایفا د،اما امروز با توجه بـه وجود الگوهای توسعه برخلاف شرایط کشورهای پیشگام و مـیزان عقب ماندگی کشورهای توسعه نیـافته نسبت بـه آنـها و همچنین قرار داشتن بیشتر منابع مادی و غیر مادی مانند منابع اقتصادی،آموزشی،رسانـه و …. درون اختیـار دولت و ضعف و ناتوانی غیرقابل انکار نـهادهای غیردولتی،تصور توانمند سازی جامعه درون زمـینـه های مختلف و ایجاد تغییرات لازم درون ساختارها بدون نقش آفرینی دولت تصوری نادرست است.البته این سخن بـه معنای درون نظر نگرفتن نقش مردم و انجام یک توسعه آمرانـه و دستوری نیست،زیرا همانطور کـه امروز نمـیشود بـه علت امکانات وسیع و غیرقابل جایگزین کـه در اختیـار دولت هست از نقش آن چشم پوشی کرد از نقش مردم بویژه افراد و گروههای آگاه،فعال،تاثیر گذار کـه از یکسو تمایل فراوان بـه مشارکت سیـاسی و اجتماعی دارند و از سوی دیگر بعنوان افراد و گروههای مرجع مـیتوانند با همسویی یـا عدم همسویی با برنامـه های توسعه (در اینجا دموکراتیزاسیون) درون پیشبرد یـا ممانعت از اجرای این برنامـه ها نقش آفرینی کنند نیز نمـیتوان چشم پوشی کرد.

    سوال دوم:دولتی کـه قادر بـه انجام توانمند سازی مردم و جامعه و ایجاد زمـینـه مناسب جهت ورود بـه «وضعیت دموکرتیک» هست از چه ویژگیـهایی برخوردار است؟

    برای اینکه بدانیم این دولت بایستی چه ویژگیـهایی داشته باشد نخست لازم هست مسائل و مشکلاتی کـه با آن روبرو هست را درون نظر بگیریم.

    همانطور کـه در نوشته های پیشین آمد این دولت مـیبایست درون جهت توانمندسازی اقتصادی مردم،ایجاد شناخت ضروری به منظور زندگی دموکراتیک و گسترش این آگاهی و شناخت درون تمامـی جامعه،درونی سازی ارزشـهای دموکراتیک بویژه همزیستی مسالمت آمـیز(مدارا)، فراهم سازی زمـینـه گسترش نـهادهای مردمـی درون عرصه های مختلف اقتصادی،اجتماعی، فرهنگی و سیـاسی و در نـهایت ایجاد مطالبه و خواست «وضعیت دموکراتیک» از سوی مردم تلاش نماید.

    حال اگر بپذیریم کـه امروز جامعه بیش از آنچه از نظم دموکراتیک و خود کنترلی مبتنی بر درونی شدن قانونگرایی برخوردار باشد از نظم غیردموکراتیک،آمرانـه و دگرکنترلی برخوردار هست و از سوی دیگر مطالبات انباشته شده گروههای کم برخوردار از آزادیـهای سیـاسی،اجتماعی،فرهنگی و اقتصادی و همچنین گروههای ناراضی از تحولات آتی (گروههایی کـه بواسطه وضعیت کنونی از مزایـای گوناگون اجتماعی و یـا از ارزشـها و ایدئولوژی ضد دموکراتیک برخوردارند)مـیتواند درون شرایط باز بـه ظهور اعتراضات پی درون پی بیـانجامد آنگاه خواهیم پذیرفت کـه توان حفظ نظم و برقراری تعادل درون جامعه با شرط درون نغلتیدن بـه استبداد مـهمترین ویژگی این دولت است.به عبارت دیگر این دولت بایستی

    توسعه گرا،دموکراسی خواه* (نـه دموکراتیک) و مقتدر**(نـه اقتدارگرا) باشد.

    *مقصود از دولت دموکراسی خواه دولتی هست که ضمن اعتقاد بـه تمامـی قواعد دموکراتیک و تلاش به منظور نزدیکتر جامعه بـه این وضعیت اما بنا بـه اضطرار شرایط چون مجبور بـه ایجاد و پیشبرد گام بـه گام مقدمات و زمـینـه لازم به منظور تحقق دموکراسی هست ناچار هست که که تا آماده نشدن شرایط لازم درون صورت ضرورت که تا حدودی غیردموکراتیک عمل نماید.

    **مقصود از دولت مقتدر اما غیر اقتدار گرا دولتی هست که بنابه اضطرار شرایط مجبور بـه وضع قوانینی هست که چه درون جهت سلب و چه درون جهت ایجاب درون شرایط دموکراتیک بـه خواست و اراده مردم و نـهادهای غیردولتی واگذار مـیگردد.بعبارت دیگر دولتی هست که بدون دخالت حداکثری درون زندگی مردم درون دوران گذار بـه «وضعیت دموکراتیک» درون صورت لزوم بمنظور برهم نخوردن نظم جامعه و امکان ادامـه اجرای برنامـه های زمـینـه سازی و توانمند سازی اجازه قانونی و همچنین توان لازم به منظور کاربرد زور و اجبار درون مقابل مخالفان دموکراسی را داشته باشد.

    سوال سوم:آیـا درون رژیم سیـاسی کنونی (با درون نظر گرفتن ساختار حقیقی و حقوقی سیـاست) مـیتوانیم از چنین دولتی برخوردار باشیم؟

    پاسخ این سوال و ادامـه این پرسش و پاسخ درون روزهای بعد خدمت دوستان تقدیم خواهم شد که تا کوچک بودن نوشتار فرصت کافی به منظور خواندن نوشتار و بحث و نقد و نظر بیشتر را فراهم آورد.

    • ·Onderkant formulier

     


    روش تحقق پیش نیـازهای ضروری جهت ورود به «وضعیت دموکراتیک«-2

    ‎ابوالفضل رحیمـی شاد‎

    در نوشتار پیشین  نتیجه پرسش و پاسخها بـه اینجا ختم گردید کـه توانمند سازی و زمـینـه سازی لازم جهت ورود بـه » وضعیت دموکراتیک» تنـها با حضور مردم و بدون ایفای نقش و دخالت دولت بدلیل ابزارها و امکاناتی کـه در اختیـار آن هست ممکن نیست.البته این دولت بایستی از سه ویژگی توسعه گرایی، دموکراسی خواهی و اقتدار برخوردار باشد.در این نوشتار ادامـه پرسش و پاسخها را پی مـیگیریم.

    پرسش سوم:آیـا امکان تشکیل و پیـاده سازی برنامـه ها و اه دولت توسعه گرای دموکراسی خواه مقتدر کـه بتواند کشور را به منظور ورود بـه «وضعیت دموکراتیک» آماده سازد درون رژیم سیـاسی کنونی امکان پذیر است؟

    پاسخ:برای پاسخ بـه این پرسش لازم هست که ویژگیـهای رژیم سیـاسی کنونی درون هر دو سطح حقیقی و حقوقیبطور جداگانـه درون نظر گرفته شده و آنگاه امکان تشکیل و مـهمتر از آن امکان پیـاده سازی برنامـه ها و دستیـابی دولت بـه اه مورد نظر را درون آن بررسی کنیم.

    الف)رژیم سیـاسی حقوقی: مـهمترین بخش رژیم سیـاسی حقوقی همان قانون اساسیست.اگر قانون اساسی کنونی را مطالعه و بررسی کرده باشید خواهید پذیرفت کـه برخی از اصول آن که تا حد زیـادی با اصول دموکراسی همخوان و همنواست (اصول6،7،8،9،20و…)اما درون کنار آن اصول دیگریست کـه اثر این قوانین را خنثی کرده(1،4،5،57،93،96،107،115و…) و یـا اینکه درون داخل همان اصول شروطیست کـه وجه دموکراتیک آنرا کاهش داده و یـا حتی از بین مـیبرد(24،27،و…).با توجه بـه ماهیت ایدئولوژیک این اصول کـه ضرورت وجود آن درون خود قانون هم تاکید شده هست «اصل4:کلیـه قوانین و مقررات…. حتما براساس موازین اسلامـی باشد.این اصل براطلاق یـا عموم همـه اصول قانون اساسی و قوانین دیگر حاکم هست و تشخیص آن بر عهده فقهای شورای نگهبان است» بخش عمده ای از افراد و گروهها از امکان فعالیت سیـاسی،اجتماعی و فرهنگی مانند کاندیداتوری ریـاست جمـهوری،قرار گرفتن درون پست وزارت و … داشتن رسانـه آزاد،حق تاسیس حزب و گروه،حق تبلیغ و جذب آزادانـه پیرو و… محروم مـیباشند.«علاوه بر اینـها محرومـیتهایی نیز وجود دارد کـه بطور مستقیم درون قانون اساسی بـه آن تصریح نشده اما درون قوانین و آیین نامـه های حکومتی بـه فراوانی دیده مـیشود.»این افراد و گروهها عبارتند از:

    *اقلیتهای مذهبی کـه حدود 20 درصد جمعیت کشور را تشکیل مـیدهند.

    *افراد و گروههایی کـه قائل بـه اصل ولایت فقیـه نیستند.

    *افراد یـا گروههای کـه در عین باور وپایبندی بـه دین اسلام و مذهب شیعه قائل بـه تفکیک نـهاد دین و دولت هستند.

    *فعالان قومـی (کردها،آذریـها، بلوچها،ترکمنـها و اعراب) کـه به فدرالیسم (نـه جدایی طلبی) قائل هستند.

    *بخشی از اپوزیسیون خارج نشین بویژه نسل جوان آن کـه هیچ نقشی نـه درون پیش از انقلاب و نـه درون ماجراهای بعد از انقلاب داشته اند.

    بنابراین رژیم سیـاسی حقوقی کنونی باعث حذف خیل عظیمـی از متخصصان و توانمندان از مشاغل و مناصب مدیریتی و اجرایی و حتی آموزشی،در حوزه های مختلف اجتماعی، فرهنگی و سیـاسی و حتی صنعتی و اقتصادی درون سطوح کلان خواهد گردید و این موضوع علاوه بر تضاد ذاتی با دموکراسی با وجه توسعه گرای دولت مورد نظر نیز مغایرت کامل دارد.زیرا توسعه بدون حضور فعال وخودخواسته تمامـی آحاد جامعه بخصوص متخصصان و توانمندان آن امکان پذیر نمـیباشد.همچنین با توجه بـه اینکه براساس قانون اساسی مدیریت و سرپرستی صدا و سیما و فرماندهی کل نیروهای مسلح بعنوان مـهمترین ابزار عمومـی و همگانی توانمندی سازی شناختی و همچنین ابزار اقتدار درون اختیـار دولت و سایر بخشـهای انتخابی حاکمـیت قرار ندارد،با فرض امکان تشکیل چنین دولتی تحقق برنامـه ها و اه آن درون ذیل قانون اساسی کنونی بـه هیچ وجه امکان پذیر نمـیباشد.

    ب)رژیم سیـاسی حقیقی: این سطح از رژیم سیـاسی شامل نقشـها و نـهادهایی هست که درون دنیـای واقعی و بیرونی از نفوذ،قدرت و سلطه برخوردار مـیباشند.از اینرو چون درون اینجا با افراد و گروهها بطور مستقیم مواجه هستیم بایستی بسراغ منافع و مزایـایی کـه افراد و گروهها از آن برخوردارند برویم و ببینیم کـه آیـا ایجاد دولت توسعه گرای دموکراسی خواه مقتدر با منافع و مزایـایی کـه در اختیـار اینـهاست منافات و تزاحمـی دارد یـا خیر و از سوی دیگر بدلیل وجه دینی یـا ایدئولوژیک رژیم سیـاسی کنونی بایستی نسبت این دولت با این مقوله نیز سنجیده شود.

    اگر بار دیگربه برنامـه ها و اه دولت مورد نظر کـه در نوشتار دوم http://www.facebook.com/note.php?saved&&note_id=288217244569429

    (پیش نیـازهای ورود بـه «وضعیت دموکراتیک») آمده هست دقت کنیم این دولت با توانمند سازی اقتصادی،شناختی و نـهادی قصد دارد تا

    *از مـیزان تصدی گری دولت بر نـهادهای اقتصادی بکاهد.

    *علم گرایی،عقل گرایی و تخصص گرایی را جایگزین ایدئولوژی گرایی و سنت گرایی و در نتیجه شایسته سالاری را جایگزین وفادار سالاری کند.

    *بر مـیزان آزادیـهای اجتماعی،فرهنگی و سیـاسی بیفزاید.

    *امکان زیستن مسالمت آمـیز مردم با تمامـی گرایشات مختلف را درون کنار هم فراهم آورد.

    *تمایل مردم بـه مشارکت خودخواسته درون کلیـه امور اجتماعی را افزایش داده و مشارکت مردم را از شکل غیر مسنجم و توده ای بـه شکل منسجم و نـهادی تبدیل نماید.

    *بر سهم مردم از مزایـای اجتماعی بویژه قدرت بیفزاید.

    *امکان برخورداری بیشتر گروههای کم برخوردار یـا درون حال حاضر ممنوع الورود(زنان،اقلیتهای مذهبی بویژه اهل تسنن،فعالان قومـی،مذاهب و مکاتب ممنوعه و حداقل بخشی از اپوزیسیون کـه در سطور قبل نیز بـه آن اشاره شد) بـه عرصه های مختلف را از حقوق اجتماعی فراهم نماید.

    *با رشد قانونگرایی درون مردم و توسعه نـهادهای مردمـی نظارت مردم بر دولت و در نتیجه امکان قانون گریزی حاکمان،نـهادهای دولتی و شبه دولتی را کاهش دهد.

    *از توان سلطه و سرکوب فراقانونی حاکمـیت کاسته و نظم نـهادی و سازمان یـافته را جایگزین نظم دستوری و پادگانی گرداند.

    *با رشد روحیـه تخصص گرایی درون مردم نـهادهای مختلف را بسمت تفکیک تخصصی سوق داده و مانع دخالت و عملکرد غیر تخصصی آنـها درون امور دیگر نـهادها گردد.

    و ……

    اگر برنامـه های دولت توسعه گرای دموکراسی خواه مقتدر جاری شود و پیـامدهای قید شده این برنامـه ها محقق گردد آنگاه منافع و مزایـای این افراد،نقشـها و نـهادها بخطر مـیافتد و قاعدتاٌ درون مقابل تشکیل و فعالیت چنین دولتی مقاومت مـیکنند.

    *افراد،نقشـها و نـهادهایی (رهبر،نـهاد رهبری و مدیران و مسئولین موسسات تابعه) کـه سالهاست فارغ از نظارت مردمـی و دولتی با آسودگی خاطر از امکانات فراوانی کـه در اختیـار آنـها بوده بـه هر صورتی کـه تمایل داشتند استفاده مـیکرده اند.بعلاوه این جایگاه و نقش مجبور بـه دفاع ایدئولوژیک از وضع موجود نیز هست و دربرابر مدارای لازم به منظور وضعیت دموکراتیک و حضور دگراندیشان درون عرصه های مختلف اجتماعی بویژه فرهنگ و سیـاست از خود واکنش نشان خواهد داد.

    *سپاه پاسداران(البته درون رده های مدیریتی و مقامات ارشد) کـه در شرایط کنونی بر تمامـی ارکان و نـهادهای دولتی و امور اقتصادی،فرهنگی و سیـاسی اعم از سیـاست داخلی و خارجی سلطه داشته و در صورت تحقق اه فوق الذکر تمامـی این مزایـایی کـه برای این نـهاد ضرورت کارکردی ندارد را از دست مـیدهد.این نـهاد همچنین وظیفه ذاتی خود را از آغاز دفاع از انقلاب اسلامـی (ونـه ضرورتاٌ مردم) تعریف کرده است.از اینرو مقامات ارشد درون کنار دفاع از منافع و مزایـای شخصی و نـهادی با تحریک ایدئولوژیک بدنـه و همچنین بیم از شرایط بعد از تغییر مـیتوانند که تا حد زیـادی بدنـه را نیز درون مقابل تشکیل و عملکرد دولت دموکراسی خواه بسیج نمایند.

    *تمامـی افراد غیر متخصص کـه با ابراز وفاداری درون نقشـهای تخصصی تکیـه زده و برخوردار از مزایـای فراوان ثروت و قدرت مـیباشند و تصور مـیکنند کـه در صورت ایجاد تغییرات دموکراتیک ممکن هست همـه و یـا بخشی از این مزایـا را از دست دهند.

    *تمامـی صاحب منصبان سیـاسی،نظامـی و امنیتی کـه در شرایط کنونی از قدرت،نفوذ،ثروت و منزلت بالایی برخوردار بوده و در وضعیت دموکراتیک علاوه بر کاهش یـا قطع این مزایـا مجبور بـه پاسخگویی درون قبال ارتکاب رفتارهای غیرقانونی و تعرض آشکار بـه حقوق دیگران شده اند.

    *بخش اعظمـی از روحانیت کـه یـا بـه دلیل برخورداری از مزیت ثروت و قدرت و یـا نگرش ایدئولوژیک و تمایل بـه دین سالاری،دموکراسی را مغایر تفسیری کـه از دین دارند مـیدانند.این بخش با درون اختیـار داشتن منابر و مساجد و تولیتها علاوه بر ثروت از قدرت نسبتا بالای بسیج توده ها(سنت گراها) نیز برخوردارند.

    *اقشار سنتگرا کـه غالبا ساکن روستاها،شـهرهای کوچک یـا طبقات پایین شـهرهای بزرگ بوده و در شرایط عدم برخورداری از رسانـه و نـهاد آموزش امکان برقراری ارتباط لازم با آنـها جهت توانند سازی شناختی ایجاد نخواهد شد و حاکمـیت مـیتواند با تحریک عاطفی-ایدئولوژیک آنـها را علیـه دولت مورد نظر(برفرض تشکیل) تحریک نماید و مانع فعالیت دولت گردد.در صورتیکه به منظور این بخش از جامعه وضعیت دموکراتیک و منافع مترتب بـه آن بخوبی و به زبان ساده و روان تبیین و تفسیر نگردد بدلیل تفاوت این وضعیت با عادات مالوف و سنتهای مقدس و لایتغیر انگاشته شده از نظر روانی نوعی اضطراب ناشی از عدم آشنایی با وضعیت فردا این جمعیت عظیم را فراگرفته و به همـین علت دربرابر تغییرات ضروری از خود مقاومت نشان خواهند داد و در شرایطی مانند شرایط حاضر براحتی بـه بازوی سرکوب حاکمـیت تبدیل خواهند شد.

    نتیجه:با توجه بـه توضیحات فوق بنظر مـیرسد کـه رژیم سیـاسی کنونی بـه هیچ وجه اجازه تشکیل چنین دولتی را نخواهد داد و بر فرض تشکیل چنین دولتی با همـه امکانات حقوقی و حقیقی جلوی آن خواهد ایستاد.بنابراین تصور امکان ایجاد تغییرات لازم به منظور ورود بـه «وضعیت دموکراتیک» درون داخل رژیم سیـاسی کنونی اعم از رژیم حقیقی و حقوقی ظاهرا تصوریست نادرست.

    پس به منظور ایجاد تغیرات چه حتما کرد؟؟؟

    ادامـه مطلب با طرح همـین پرسش درون نوشتار بعدی دنبال خواهد شد.

    تذکر:دوستان توجه دارند کـه با جلو رفتن بحث موضوع حساستر شده هست و درون نوشتارهای بعدی نیز بر مـیزان این حساسیت افزوده مـیشود از اینرو از دوستان درخواست مـیشود کـه با دقت و تامل بیشتر و بدور از هیجانات سیـاسی و عاطفی برخاسته از شرایط کنونی و یـا هواداری و غیره مطلب را مورد نقد و بررسی قرار دهند.

    Bovenkant formulier

    ابوالفضل رحیمـی شاد‎

    در نوشتار پیشین

      نتیجه پرسش و پاسخها بـه اینجا ختم گردید کـه توانمند سازی و زمـینـه سازی لازم جهت ورود بـه » وضعیت دموکراتیک» تنـها با حضور مردم و بدون ایفای نقش و دخالت دولت بدلیل ابزارها و امکاناتی کـه در اختیـار آن هست ممکن نیست.البته این دولت بایستی از سه ویژگی توسعه گرایی، دموکراسی خواهی و اقتدار برخوردار باشد.در این نوشتار ادامـه پرسش و پاسخها را پی مـیگیریم.

    پرسش سوم:آیـا امکان تشکیل و پیـاده سازی برنامـه ها و اه دولت توسعه گرای دموکراسی خواه مقتدر کـه بتواند کشور را به منظور ورود بـه «وضعیت دموکراتیک» آماده سازد درون رژیم سیـاسی کنونی امکان پذیر است؟

    پاسخ:برای پاسخ بـه این پرسش لازم هست که ویژگیـهای رژیم سیـاسی کنونی درون هر دو سطح حقیقی و حقوقیبطور جداگانـه درون نظر گرفته شده و آنگاه امکان تشکیل و مـهمتر از آن امکان پیـاده سازی برنامـه ها و دستیـابی دولت بـه اه مورد نظر را درون آن بررسی کنیم.

    الف)رژیم سیـاسی حقوقی: مـهمترین بخش رژیم سیـاسی حقوقی همان قانون اساسیست.اگر قانون اساسی کنونی را مطالعه و بررسی کرده باشید خواهید پذیرفت کـه برخی از اصول آن که تا حد زیـادی با اصول دموکراسی همخوان و همنواست (اصول6،7،8،9،20و…)اما درون کنار آن اصول دیگریست کـه اثر این قوانین را خنثی کرده(1،4،5،57،93،96،107،115و…) و یـا اینکه درون داخل همان اصول شروطیست کـه وجه دموکراتیک آنرا کاهش داده و یـا حتی از بین مـیبرد(24،27،و…).با توجه بـه ماهیت ایدئولوژیک این اصول کـه ضرورت وجود آن درون خود قانون هم تاکید شده هست «اصل4:کلیـه قوانین و مقررات…. حتما براساس موازین اسلامـی باشد.این اصل براطلاق یـا عموم همـه اصول قانون اساسی و قوانین دیگر حاکم هست و تشخیص آن بر عهده فقهای شورای نگهبان است» بخش عمده ای از افراد و گروهها از امکان فعالیت سیـاسی،اجتماعی و فرهنگی مانند کاندیداتوری ریـاست جمـهوری،قرار گرفتن درون پست وزارت و … داشتن رسانـه آزاد،حق تاسیس حزب و گروه،حق تبلیغ و جذب آزادانـه پیرو و… محروم مـیباشند.«علاوه بر اینـها محرومـیتهایی نیز وجود دارد کـه بطور مستقیم درون قانون اساسی بـه آن تصریح نشده اما درون قوانین و آیین نامـه های حکومتی بـه فراوانی دیده مـیشود.»این افراد و گروهها عبارتند از:

    *اقلیتهای مذهبی کـه حدود 20 درصد جمعیت کشور را تشکیل مـیدهند.

    *افراد و گروههایی کـه قائل بـه اصل ولایت فقیـه نیستند.

    *افراد یـا گروههای کـه در عین باور وپایبندی بـه دین اسلام و مذهب شیعه قائل بـه تفکیک نـهاد دین و دولت هستند.

    *فعالان قومـی (کردها،آذریـها، بلوچها،ترکمنـها و اعراب) کـه به فدرالیسم (نـه جدایی طلبی) قائل هستند.

    *بخشی از اپوزیسیون خارج نشین بویژه نسل جوان آن کـه هیچ نقشی نـه درون پیش از انقلاب و نـه درون ماجراهای بعد از انقلاب داشته اند.

    بنابراین رژیم سیـاسی حقوقی کنونی باعث حذف خیل عظیمـی از متخصصان و توانمندان از مشاغل و مناصب مدیریتی و اجرایی و حتی آموزشی،در حوزه های مختلف اجتماعی، فرهنگی و سیـاسی و حتی صنعتی و اقتصادی درون سطوح کلان خواهد گردید و این موضوع علاوه بر تضاد ذاتی با دموکراسی با وجه توسعه گرای دولت مورد نظر نیز مغایرت کامل دارد.زیرا توسعه بدون حضور فعال وخودخواسته تمامـی آحاد جامعه بخصوص متخصصان و توانمندان آن امکان پذیر نمـیباشد.همچنین با توجه بـه اینکه براساس قانون اساسی مدیریت و سرپرستی صدا و سیما و فرماندهی کل نیروهای مسلح بعنوان مـهمترین ابزار عمومـی و همگانی توانمندی سازی شناختی و همچنین ابزار اقتدار درون اختیـار دولت و سایر بخشـهای انتخابی حاکمـیت قرار ندارد،با فرض امکان تشکیل چنین دولتی تحقق برنامـه ها و اه آن درون ذیل قانون اساسی کنونی بـه هیچ وجه امکان پذیر نمـیباشد.

    ب)رژیم سیـاسی حقیقی: این سطح از رژیم سیـاسی شامل نقشـها و نـهادهایی هست که درون دنیـای واقعی و بیرونی از نفوذ،قدرت و سلطه برخوردار مـیباشند.از اینرو چون درون اینجا با افراد و گروهها بطور مستقیم مواجه هستیم بایستی بسراغ منافع و مزایـایی کـه افراد و گروهها از آن برخوردارند برویم و ببینیم کـه آیـا ایجاد دولت توسعه گرای دموکراسی خواه مقتدر با منافع و مزایـایی کـه در اختیـار اینـهاست منافات و تزاحمـی دارد یـا خیر و از سوی دیگر بدلیل وجه دینی یـا ایدئولوژیک رژیم سیـاسی کنونی بایستی نسبت این دولت با این مقوله نیز سنجیده شود.

    اگر بار دیگربه برنامـه ها و اه دولت مورد نظر کـه در نوشتار دوم

    (پیش نیـازهای ورود بـه «وضعیت دموکراتیک») آمده هست دقت کنیم این دولت با توانمند سازی اقتصادی،شناختی و نـهادی قصد دارد تا

    *از مـیزان تصدی گری دولت بر نـهادهای اقتصادی بکاهد.

    *علم گرایی،عقل گرایی و تخصص گرایی را جایگزین ایدئولوژی گرایی و سنت گرایی و در نتیجه شایسته سالاری را جایگزین وفادار سالاری کند.

    *بر مـیزان آزادیـهای اجتماعی،فرهنگی و سیـاسی بیفزاید.

    *امکان زیستن مسالمت آمـیز مردم با تمامـی گرایشات مختلف را درون کنار هم فراهم آورد.

    *تمایل مردم بـه مشارکت خودخواسته درون کلیـه امور اجتماعی را افزایش داده و مشارکت مردم را از شکل غیر مسنجم و توده ای بـه شکل منسجم و نـهادی تبدیل نماید.

    *بر سهم مردم از مزایـای اجتماعی بویژه قدرت بیفزاید.

    *امکان برخورداری بیشتر گروههای کم برخوردار یـا درون حال حاضر ممنوع الورود(زنان،اقلیتهای مذهبی بویژه اهل تسنن،فعالان قومـی،مذاهب و مکاتب ممنوعه و حداقل بخشی از اپوزیسیون کـه در سطور قبل نیز بـه آن اشاره شد) بـه عرصه های مختلف را از حقوق اجتماعی فراهم نماید.

    *با رشد قانونگرایی درون مردم و توسعه نـهادهای مردمـی نظارت مردم بر دولت و در نتیجه امکان قانون گریزی حاکمان،نـهادهای دولتی و شبه دولتی را کاهش دهد.

    *از توان سلطه و سرکوب فراقانونی حاکمـیت کاسته و نظم نـهادی و سازمان یـافته را جایگزین نظم دستوری و پادگانی گرداند.

    *با رشد روحیـه تخصص گرایی درون مردم نـهادهای مختلف را بسمت تفکیک تخصصی سوق داده و مانع دخالت و عملکرد غیر تخصصی آنـها درون امور دیگر نـهادها گردد.

    و ……

    اگر برنامـه های دولت توسعه گرای دموکراسی خواه مقتدر جاری شود و پیـامدهای قید شده این برنامـه ها محقق گردد آنگاه منافع و مزایـای این افراد،نقشـها و نـهادها بخطر مـیافتد و قاعدتاٌ درون مقابل تشکیل و فعالیت چنین دولتی مقاومت مـیکنند.

    *افراد،نقشـها و نـهادهایی (رهبر،نـهاد رهبری و مدیران و مسئولین موسسات تابعه) کـه سالهاست فارغ از نظارت مردمـی و دولتی با آسودگی خاطر از امکانات فراوانی کـه در اختیـار آنـها بوده بـه هر صورتی کـه تمایل داشتند استفاده مـیکرده اند.بعلاوه این جایگاه و نقش مجبور بـه دفاع ایدئولوژیک از وضع موجود نیز هست و دربرابر مدارای لازم به منظور وضعیت دموکراتیک و حضور دگراندیشان درون عرصه های مختلف اجتماعی بویژه فرهنگ و سیـاست از خود واکنش نشان خواهد داد.

    *سپاه پاسداران(البته درون رده های مدیریتی و مقامات ارشد) کـه در شرایط کنونی بر تمامـی ارکان و نـهادهای دولتی و امور اقتصادی،فرهنگی و سیـاسی اعم از سیـاست داخلی و خارجی سلطه داشته و در صورت تحقق اه فوق الذکر تمامـی این مزایـایی کـه برای این نـهاد ضرورت کارکردی ندارد را از دست مـیدهد.این نـهاد همچنین وظیفه ذاتی خود را از آغاز دفاع از انقلاب اسلامـی (ونـه ضرورتاٌ مردم) تعریف کرده است.از اینرو مقامات ارشد درون کنار دفاع از منافع و مزایـای شخصی و نـهادی با تحریک ایدئولوژیک بدنـه و همچنین بیم از شرایط بعد از تغییر مـیتوانند که تا حد زیـادی بدنـه را نیز درون مقابل تشکیل و عملکرد دولت دموکراسی خواه بسیج نمایند.

    *تمامـی افراد غیر متخصص کـه با ابراز وفاداری درون نقشـهای تخصصی تکیـه زده و برخوردار از مزایـای فراوان ثروت و قدرت مـیباشند و تصور مـیکنند کـه در صورت ایجاد تغییرات دموکراتیک ممکن هست همـه و یـا بخشی از این مزایـا را از دست دهند.

    *تمامـی صاحب منصبان سیـاسی،نظامـی و امنیتی کـه در شرایط کنونی از قدرت،نفوذ،ثروت و منزلت بالایی برخوردار بوده و در وضعیت دموکراتیک علاوه بر کاهش یـا قطع این مزایـا مجبور بـه پاسخگویی درون قبال ارتکاب رفتارهای غیرقانونی و تعرض آشکار بـه حقوق دیگران شده اند.

    *بخش اعظمـی از روحانیت کـه یـا بـه دلیل برخورداری از مزیت ثروت و قدرت و یـا نگرش ایدئولوژیک و تمایل بـه دین سالاری،دموکراسی را مغایر تفسیری کـه از دین دارند مـیدانند.این بخش با درون اختیـار داشتن منابر و مساجد و تولیتها علاوه بر ثروت از قدرت نسبتا بالای بسیج توده ها(سنت گراها) نیز برخوردارند.

    *اقشار سنتگرا کـه غالبا ساکن روستاها،شـهرهای کوچک یـا طبقات پایین شـهرهای بزرگ بوده و در شرایط عدم برخورداری از رسانـه و نـهاد آموزش امکان برقراری ارتباط لازم با آنـها جهت توانند سازی شناختی ایجاد نخواهد شد و حاکمـیت مـیتواند با تحریک عاطفی-ایدئولوژیک آنـها را علیـه دولت مورد نظر(برفرض تشکیل) تحریک نماید و مانع فعالیت دولت گردد.در صورتیکه به منظور این بخش از جامعه وضعیت دموکراتیک و منافع مترتب بـه آن بخوبی و به زبان ساده و روان تبیین و تفسیر نگردد بدلیل تفاوت این وضعیت با عادات مالوف و سنتهای مقدس و لایتغیر انگاشته شده از نظر روانی نوعی اضطراب ناشی از عدم آشنایی با وضعیت فردا این جمعیت عظیم را فراگرفته و به همـین علت دربرابر تغییرات ضروری از خود مقاومت نشان خواهند داد و در شرایطی مانند شرایط حاضر براحتی بـه بازوی سرکوب حاکمـیت تبدیل خواهند شد.

    نتیجه:با توجه بـه توضیحات فوق بنظر مـیرسد کـه رژیم سیـاسی کنونی بـه هیچ وجه اجازه تشکیل چنین دولتی را نخواهد داد و بر فرض تشکیل چنین دولتی با همـه امکانات حقوقی و حقیقی جلوی آن خواهد ایستاد.بنابراین تصور امکان ایجاد تغییرات لازم به منظور ورود بـه «وضعیت دموکراتیک» درون داخل رژیم سیـاسی کنونی اعم از رژیم حقیقی و حقوقی ظاهرا تصوریست نادرست.

    پس به منظور ایجاد تغیرات چه حتما کرد؟؟؟

    ادامـه مطلب با طرح همـین پرسش درون نوشتار بعدی دنبال خواهد شد.

    تذکر:دوستان توجه دارند کـه با جلو رفتن بحث موضوع حساستر شده هست و درون نوشتارهای بعدی نیز بر مـیزان این حساسیت افزوده مـیشود از اینرو از دوستان درخواست مـیشود کـه با دقت و تامل بیشتر و بدور از هیجانات سیـاسی و عاطفی برخاسته از شرایط کنونی و یـا هواداری و غیره مطلب را مورد نقد و بررسی قرار دهند.


    ملاقات سری نماینده خمـینی (خامنـه ای و ) با ژرژ بوش، نامزد معاونت ریـاست جمـهوری امریکا

     Arman IranParasst

    هیأت امریکائی را ﮊرﮊ بوش، نامزد معاونت ریـاست جمـهوری امریکا و هیأت ایرانی را مـهدی سرپرستی مـی د.

    دیدار سری خویشاوند با سه عضو ستاد انتخاباتی ریگان و بوش، درون هتل لانفان پلازا به منظور معامله بر سر گروگانـها:

    بر اساس مقاله  ؛ روبرت پاری: نوشته   درون 17 فوریـه 2013 .

     

    بنا بر خاطرات مک فارلین، کمـیچیی هست که حامل پیـام ایران گیتی ها (و هاشمـی رفسنجانی و…) بـه مک فارلین بوده است: هرگاه امریکا از دولتی کـه ما درون اختیـار مـی گیریم حمایت کند، ما حاضریم حتی خمـینی را نیز بکشیم. و خواننده ایرانی مـی حتما تمام اهمـیت را بـه این نوشته بدهد. زیرا رابطه ارگانیک و همسانی رفتارهای قدرتمداران امریکائ جانبدار ریگانیسم را با رفتارهای خمـینی و دستیـاران او، بـه روشنی، نشان مـی دهد. بـه سخن دیگر، همکاری درون گروگانگیری و معامله های پنـهانی مـیان جمـهوریخواهان و خمـینی و فرزندش احمد و سران حزب جمـهوری اسلامـی، فرآورده رابطه ارگانیک مـیان این دو جماعت بوده است.

    و درس تاریخ را حتما آویزه گوش کرد: طرفهای معامله های پنـهانی با امریکا حاضر بوده اند درون ازای حمایت امریکا از خود، خمـینی را بکشند، همچنان بر سر کار هستند و ایران را گرفتار بحران اتمـی کرده اند و از زبان خامنـه ای، مـی گویند با امریکا گفتگو نمـی کنیم مگر بـه شرطها و شروطها! هیأتی کـه به آلماآتا، پایتخت قزاقستان، فرستاد با هیأتهای کشورهای 5+1 گفتگو کرد. باوجود اظهار خوشبینی، بـه کنگره امریکا، طرح جدید به منظور مجازات ایران و حمایت امریکا از حمله نظامـی اسرائیل بـه ایران، اظهار شد

    دیدار سری خویشاوند با سه عضو ستاد انتخاباتی ریگان و بوش، درون هتل لانفان پلازا به منظور معامله بر سر گروگانـها:

    این مقاله را نیز روبرت پاری نوشته و در 17 فوریـه 2013 انتشار داده است. چرا دوباره بـه دیدار اسرار آمـیز درون هتل لانفان پلازا پرداخته است؟ پاسخ او بـه این پرسش اینست کـه برای درک علت ناکامـی سیـاست امریکا درون خاورمـیانـه، مـی حتما به سال 1980 بازگشت و دید چگونـه جمـهوریخواه ها با سازش پنـهانی بر سر 52 گروگان امریکائی درون ایران، امـید کارتر و حکومت او را بـه آزاد آنـها، برباد دادند:

    ● برای این کـه بدانیم آیـا ستاد تبلیغاتی ریگان و بوش مانع از موفقیت تلاش کارتر به منظور رها گروگانـها شدند یـا خیر، مـی حتما از دیدار محرمانـه دو تن با فرستاده «ایران» درون هتل لافان پلازا درون واشنگتن شروع کنیم کـه هر دو مشاور امنیتی ریگان، بعد از انتخاب او بـه ریـاست جمـهوری شدند. ریچارد آلن و روبرت مک فارلین. این یکی، درون تحویل اسلحه بـه ایران نقشی مـهم پیدا کرد. درون 20 ﮊانویـه 1981، ایرانیـها، بـه هواپیمای حامل گروگانـها، درون همان لحظه اجازه پرواز دادند کـه ریگان ادای سوگند را بـه پایـان برد. آلن مشاور امنیتی ریگان شد. بعد از او، مک فارلین مشاور امنیتی او شد و او اسرائیل را بـه فروش اسلحه بـه ایران برانگیخت.

    ● بنا بر اسناد بایگانی شده شورای امنیت ملی کـه به تازگی انتشار یـافته اند، ﮊرﮊ آلن، بـه اسرائیل چراغ سبز داده هست برای فروش اسلحه بـه ایران و بعد از او، مک فارلین، بی آنکه دیگر مقامات حکومت ریگان بوئی ببرند، شتابان مشغول شد همکاری محرمانـه ای را با حکومت اسرائیل درون باره ایران، بوجود آورد.

    ● برای یـافتن علت کاری کـه مک فارلین کرده است، مـی حتما به سراغ دیدار محرمانـه، درون هتل لانفان پلازا، پیش از انتخابات ریـاست جمـهوری امریکا درون نوامبر 1980، رفت. این دیدار، حدود یک ماه پیش از آن انتخابات انجام گرفته است. اسناد جدیداً منتشره تأمل درون این دیدار را ایجاب مـی کنند. درون این دیدار، امریکائی سومـی نیز حضور داشته هست و او لورانس سیبرمن، کارشناس سیـاست خارجی محافظه کاران جدید بوده است. او بعداً، قاضی دادگاه تجدید نظر درون واشنگتن شد.

    دیدار درون هتل لانفان پلازا انجام گرفته هست بدین خاطر کـه این سه پذیرفته اند با یک فرستاده «ایران» دیدار کرده اند کـه به آنـها پیشنـهاد کرده است، آزادی گروگانـها که تا بعد از انتخابات ریـاست جمـهوری امریکا بـه تأخیر انداخته شود که تا که کارتر شکست بخورد و ریگان پیروز شود. اما هر سه ادعا مـی کنند اسم او و حتی ملیت او را بـه یـاد نمـی آورند.

    اما شرحی کـه هریک از این سه تن درون باره این دیدار مـی دهند، با شرحی کـه دیگری مـی دهد، متفاوت است. محققانی هم کـه برای کمـیته تحقیق درون باره اکتبر سورپرایز تحقیق مـی کرده اند کوششی بعمل نیـاورده اند به منظور اینکه این سه را بـه گفتن حقیقت وادارند و دست کم بدانند چرا شرحی کـه هریک مـی دهد، با شرح دیگری اختلاف دارد.

    ● در مصاحبه با من (روبرت پاری)، درون 1990، آلن گفت کـه دیدار درون هتل لانفان پلازا بعد از آن انجام گرفت کـه روبرت مک فارلین، چند نوبت، بـه من تلفن کرد و از من خواست بای درون باره مسئله ایران، دیدار کنم. من بدیده سوءظن درون چنین دیداری مـی نگریستم. زیرا من نگران آن بودم کـه همان اتهامـی بـه ما وارد شود کـه در 1968به نیکسون وارد شد. او متهم شد کـه موجب شکست گفتگوها پیرامون صلح درون ویتنام شده هست برای این کـه خود بـه ریـاست جمـهوری برسد. باتوجه بـه این امر کـه آن زمان همکار نیکسون بودم، نسبت بـه این دیدار، بدبین بودم. اما مک فارلین به منظور سناتور جون تاور کار مـی کرد. او بسیـار اصرار کرد کـه این دیدار انجام بگیرد. من از سیرمن کـه وکیل دادگستری بود و در ستاد انتخابات ریگان و بوش همکاری مـی کرد، خواستم درون این دیدار شرکت کند. من مـی خواستم شاهدی باشد. زیرا نمـی خواستم کـه این دیدار برضد ما بکار رود. این شد کـه لورانس سیبرمن و من بـه هتل لانفان پلازا رفتیم. من مک فارلین را دیدم و افراد بسیـاری نیز بودند. درون یک هال، ما بر گرد مـیزی نشستیم. حدود ظهر، آن فرستاده آمد و من بـه او معرفی شدم. اسم او را هم بیـاد نمـی آورم. آن شخص، کـه مصری و یـا ایرانی و یـا یک ایرانی بود کـه در مصر زندگی مـی کرد، فکر خود را با ما درون مـیان گذاشت: ما مـی توانیم گروگانـها را بـه آدمـهای ریگان تحویل دهیم. ریگان نامزد ریـاست جمـهوری بود و تحویل گروگانـها بـه آدمـهای او بی معنی بود. یـا من گفتم و یـا سیرمن کـه «ما درون یک زمان، بیش از یک رئیس جمـهوری نداریم».

    در این هنگام، آن فرستاده گفت: مقصود بـه تأخیر انداختن آزادی گروگانـها که تا بعد از انتخابات ریـاست جمـهوری امریکا است. من از سادگی مک فارلین درون شگفت شدم. او ما را بـه دیداری آورده هست که فاقد هرگونـه اعتبار است. این دیدار 20 یـا 25 دقیقه بـه طول انجامـید. همـین. دیگر نیـاز نبود بـه دیدار ادامـه مـی دادیم. من و سیرمن از هتل خارج شدیم. یـادم مـی آید کـه سیرمن گفت: «پسر، خوب هست تو یک گزارشی درون این باره تهیـه کنی… و سخت از مک فارلین ناراحت شدیم بخاطر این کـه ما را بـه دیدار این شخص آورده بود.

    آلن فرستاده را «سیـاه چرده و کوتاه قد» توصیف مـی کرد. او شبیـه مردمان مدیترانـه ای بود. آلن گفت: این مصری یـا ایرانی، مـی حتما اسمـی مـی داشت و مـی حتما اسمش را گفته باشد اما من بـه یـاد نمـی آورم. و من، پیش از دیدار، هیچ کاری به منظور اینکه هویت او را شناسائی کنم، بـه عمل نیـاوردم. از او پرسیدم: آیـا شما از مک فارلین پرسیدید او کیست؟ آلن پاسخ داد من بـه یـاد نمـی آورم از او پرسیده باشم. من اصرار ورزیدم: من نمـی فهمم چرا شما حاضر نیستید بگوئید با چهی ملاقات کرده اید؟ آلن پاسخ داد: متأسفم کـه نمـی فهمـید. واقعاً متأسفم از این کـه شما نمـی فهمـید. اما این مسئله شما هست و نـه من. و من پرسیدم: آیـا شما از خود نپرسیدید با چهی دیدار مـی کنید و چرا؟ آلن پاسخ داد: نـه بـه ضرورت. مک فارلین مـی خواست من با شخصی صحبت کنم و در باره گروگانـها صحبت کنم. من با بسیـاری اشخاص دیدار کرده بودم کـه مـی خواستند درباره گروگانـها با من گفتگو کنند… او فرقی با دیگران نداشت.

    و من بـه او گفتم: اما این شخص با اشخاص دیگری کـه شما ملاقات کرده اید، سخت متفاوت بود. آلن پاسخ داد: بله، معلوم شد متفاوت است. زیرا مدرک اثبات توطئه شده است. باز من بـه او گفتم: آیـا عده زیـادی بـه دیدار شما آمدند و گفتند ما مـی خواهیم گروگانـها را تحویل رونالد ریگان بدهیم؟ آلن پاسخ داد: قبول کـه این یکی با دیگران متفاوت بود اما من پیش از دیدار با او نمـی دانستم او چه پیشنـهادی مـی خواهد بدهد. پرسیدم: آیـا از مک فارلین نپرسیدید کـه این آدم چه مـی خواهد پیشنـهاد کند؟ آلن پاسخ داد: فکر نمـی کنم از مک فارلین چنین پرسشی را کرده باشد.

    ● با آنکه آلن پذیرفت این شخص با دیگران و این دیدار با دیدارهای دیگر فرق داشت و او و سیرمن بر این نظر شدند کـه دیدار و موضوع آن حساس است، اما لازم ندیدند، پی گیر شوند. دست کم گزارشی تهیـه کنند با اسم و رسم پیشنـهاد کننده و موضوع پیشنـهاد. البته مشاوران ریگان درون سیـاست خارجی نیز ضرور ندیدند با حکومت کارتر تماس بگیرند و از دیدار و پیشنـهاد و هویت فرستاده، آگاهش کنند. وقتی فرستاده از کشور دشمن است، اقتضای عمل بـه قانون، اطلاع بـه حکومت است. این سه تن، این کار را نیز ند.

    ● باوجود این، یـادداشتی بـه تاریخ 10 سپتامبر 1980، تکذیب صریح گفته های پیشین آلن و سیبرمن و مک فارلین است. بنا بر یـادداشت، ملاقات را مایک باتلر، دستیـار سناتور تاور، ترتیب داده است. مک فارلین دیرتر بـه جمع پیوسته است. دیدار با آقای محمد، اهل مالزی و با حضور باتلر، انجام گرفته است. محل کار محمد سنگاپور بوده است.

    آلن درون گزارش خود مـی نویسد: امروز بعد از ظهر، درون پی موافقت با باتلر و مک فارلین، ما سه نفر بعلاوه لورانس سیبرمن کـه من از او خواسته بودم درون دیدار شرکت کند، هتل لانفان پلازا، با آقای محمد دیدار کردیم. من و لاری گفتیم خوشحال مـی شویم پیشنـهاد آقای محمد را بشنویم. پیشنـهاد او این بود کـه گروگانـها وقتی آزاد شوند کـه ریگان بـه ریـاست جمـهوری رسیده باشد و گروگانـها تحویل او شوند. دیگر طرف گفتگو، یک ایرانی و یـا یک مصری ایرانی تبار کـه معلوم نبود کیست، نیست و برای گفتگو نیـامده است، بلکه یک تاجر مالزیـائی هست و قرار مـی شود کـه از آن پس، تماس ها از مجرای مطمئن، ادامـه پیدا کنند. بنا بر گزارش، دیدار انجام گرفته، یکسره با آنچه آلن مـی گفت، متفاوت بوده است. بدین قرار، تماس ها با فرستاده های ایرانی ادامـه یـافته اند. دیدار درون هتل لانفان پلازا، سرآغاز یک رشته دیدارها بوده است. درون 1992، توسط تحقیق کنندگان پیرامون اکتبر سورپرایز، از آلن و سیبرمن، قول پیشین را رها د و قولی را کـه در گزارش آمده، گفتند و گفتند ا.ا. محمد را نمـی شناسند. سیبرمن هرگونـه گفتگو درون باره بن مایـه مسئله را با این فرستنده اسرار آمـیز، انکار کرد. دیدار انجام گرفت ولی ما از ورود بـه جزئیـات امر، خودداری کردیم. مک فارلین نیز اصرار ورزید کـه از هویت فرستاده ایران هیچ بخاطرش نمانده است.

    ● اگر چهار جمـهوریخواه (ارشد کـه دو تن از آنـها مشاور امنیتی رئیس جمـهوری امریکا شدند، با یک فرستنده دیدار مـی کنند و نمـی دانند با چهی دیدار کرده اند و با او درون امری گفتگو مـی کنند کـه تعیین کننده سرنوشت انتخابات ریـاست جمـهوری امریکا بوده هست ا.ا) بـه یـاد نمـی آورند با چهی درون هتل لانفان پلازا دیدار کرده اند و سخنان ضد و نقیض مـی گویند، دو تن دیگر، بـه یـاد مـی آورند: هوشنگ لاوی تاجر اسلحه کـه اسرائیلی ایرانی تبار هست و آری بن مناش کـه افسر اطلاعاتی اسرائیل بوده و ایرانی تبار است. این دو مـی گویند: جمـهوریخواه ها تظاهر بـه فراموش مـی کنند زیرا نمـی خواهند حقیقت را بگویند. نمـی خواهند حقیقت را بگویند کـه دیدار درون هتل لانفان پلازا، بخشی از رشته ارتباطها و دیدارها مـیان جمـهوریخواه ها و «ایران» بوده است.

    لاوی کـه دلال اسلحه بوده و واسطه شاه به منظور خرید هواپیماهای اف – 14 بـه مبلغ 2 مـیلیـارد دلار بوده است، بـه من (روبرت پاری) گفت: من دیدار را نـه توسط مک فارلین کـه توسط سیرمن ترتیب دادم. سیرمن مـی خواست من بـه واشنگتن بروم و در باره وضعیت گروگانـهای امریکائی صحبت کنم. لاوی مـی گوید دیدار درون 2 اکتبر 1980 انجام گرفت. به منظور این کـه ادعای خود را مستند کند، قطعه کاغدی را نشان داد کـه برآن نوشته شده بود: 2 اکتبر 80 ، رفت و آمد ادامـه دارد. دیدار درون هتل لانفان پلازا. به منظور پاسخ بـه … سیرمن، آلن، بوب مک فارلین. اف – 14 … اما هیچ وسیله ای نبود که تا با کمک آن بتوان دانست آیـا لاوی، این یـادداشت را بعد از دیدار درون هتل لانفان پلازا، نوشته است. او گفت: من منتظر آمدن سیرمن بودم. او آمد اما با دو تن دیگر همراه بود. یکی از آنـها مک فارلین بود اما بـه یـاد نمـی آورم دیگری آلن بود یـا خیر. بنظرم سیرمن بود کـه به من گفت: آقای لاوی ما یک حکومت بیشتر نداریم. من فکر کردم او نمـی خواهد خود را وارد ماجرا کند. اما اشتباه کرده بودم. بعد دانستم اینطور نبود. ستاد تبلیغاتی ریگان و بوش توافقی را با ایرانی ها، بـه کمک اسرائیل، بعمل آوردند برسر بـه تأخیر انداختن آزادی گروگانـها و در ازای آن، فروش اسلحه توسط اسرائیل بـه ایران.

    ● من با وکیل لاوی، مـیچل رگوین Mitchell Rogovin ، کـه وکیل سابق سیـا بود، مصاحبه کردم. او گفت درون جریـان دیدار او با سیبرمن و مک فارلین و آلن نبوده است. اما تقویم آن سال را آورد و در آن قید شده بود کـه در 2 اکتبر 1980، لاوی با یک مقام سیـا ملاقات مـی کند. و گزارشی از سیـا کـه از قید «سری است» خارج شده است، تصدیق مـی کند کـه لاوی ساعت 10 و 30 دقیقه صبح آن روز، با مقام سیـا، دیدار کرده و این دیدار 55 دقیقه بطول انجامـیده است. صحبت درون باره پرداخت 8 که تا 10 مـیلیون دلار به منظور خرید قطعات یدکی هواپیماهای اف – 14، درون رابطه با آزادی 52 گروگان امریکائی، بوده است.

    ● گزارش سیـا تأیید مـی کند کـه لاشنـهادی بـه مقام سیـا داده کـه شبیـه همان پیشنـهادی هست که او مدعی هست به سه تن عضو ستاد تبلیغات ریگان و بوش ارائه کرده است. گروه تحقیق کمـیته تحقیق درون باره اکتبر سورپرایز، یـادداشتهای رگوین را بدست آورد. از جمله یـادداشت 29 سپتامبر 1980 را. درون این یـادداشت، قید شده هست که رگوین بـه جون مک ماهون، مقام ارشد سیـا تلفن کرده و در باره پیشنـهاد لاوی با او صحبت کرده و قرار ملاقاتی درون تاریخ 2 اکتبر گذاشته است. درون یـادداشتهای رگوین، باز، آمده است: «لاری سیرمن – بازهم بسیـار عصبانی / توصیـه خواهد شد… برضد ما این پ.م من گفتم 250000 دلار.»

    وقتی من بـه رگوین تلفن کردم و از او درون باره معنی این یـادداشت پرسیدم، ستاد تبلیغاتی آندرسون درون صدد گرفتن وامـی از بانک ملی بود و کروکر سیرمن مشاور حقوقی این بانک بود. قرار بود سیبرمن بـه مأموران بانک اطلاع بدهد. او بخاطر وام گرفتن از بانک عصبانی بود. او گفت کـه سیبرمن درون حکومت جرالد فورد (جمـهوریخواه) کار مـی کرد و من وکیل سیـا بودم. از آن زمان دوستی داریم. بدین ترتیب، درون آن زمان، لاوی موکل رگوین مـی شود و این احتمال وجود دارد کـه او و سیرمن بـه پیشنـهاد لاوی علاقمند شده باشند. بخصوص کـه سیرمن یکی ازانی بوده هست که ریگان مأمورشان کرده بود چشم از تقلاهای کارتر به منظور رها گروگانـها برندارند.

    بعد از این کـه ریگان بـه ریـاست جمـهوری رسید، سیرمن قاضی دادگاه تجدید نظر واشنگتن گشت و ساکن خانـه ای شد درون کنار خانـه رگوین. دوستی شان صمـیمانـه تر شد و به اشتراک، یک کشتی خد. بسا بدین خاطر بود کـه در 1990، بهنگام پاسخ گفتن بـه گروه تحقیق، ارتباط لاوی با سیبرمن را بی اهمـیت جلوه داد.

    ● بن مناش شرح دیگری از ملاقات درون هتل لانفان پلازا ارائه مـی کند: لاوی، یـهودی ایرانی ساکن امریکا بود کـه با حکومت اسرائیل کار مـی کرد. او ترتیب دهنده دیدار بود اما، درون این کار، همکار بود با من (بن مناش) و ایرانی دیگری بـه اسم احمد قمشـه ای (این شخص از منسوبان هست و ربطی بـه مـهدی الهی قمشـه ها اهل دانش و اندیشـه ندارد ا.ا). پیـامـی کـه به این سه جمـهوریخواه (آلن و مک فارلین و سیبرمن) داده شد این بود کـه حکومت مناخیم بگین (نخست وزیر اسرائیل) اینک مایل بـه حل فوری و قطعی بحران گروگانـهای امریکائی درون ایران هست و این بخاطر بروز جنگ مـیان ایران با عراق. ایران تحت فشار قوای عراق هست و هرگاه گروگانـها همـین ماه آزاد شوند، اسرائیل مـی تواند بـه ایران اسلحه تحویل دهد. اما آزاد شدن بلافاصله گروگانـها به منظور ریگان و بوش، زیـانمند بود. زیرا آزادی گروگانـها پیش از انتخابات ریـاست جمـهوری درون ماه نوامبر 1980، «اکتبر سورپرایز»ی بسود کارتر مـی گشت و او باردیگر بـه ریـاست جمـهوری انتخاب مـی شد.

    بنا بر قول بن مناش، درون دیدار، درون هتل لانفان پلازا، بیشتر، احمد قمشـه ای صحبت کرد. او بـه آلن و سیبرمن و مک فارلین گفت: گروگانـها بـه ریگان تحویل داده خواهند شد. درون کراچی، تحویل یک هواپیمای نیروی هوائی امریکا داده خواهند شد. مک فارلین، از اطلاع خوشش آمد و گفت آن را بـه مافوق های خود اطلاع مـی دهم. باوجود این، چند روز بعد کـه بن مناش بـه اسرائیل بازمـی گردد، آزاد گروگانـها، بخاطر مخالفت جمـهوریخواه ها، بـه بعد از انتخابات ریـاست جمـهوری امریکا، موکول شده است. جمـهوریخواه ها خواهان آزادی گروگانـها بعد از 4 نوامبر، روز انتخابات، بودند. بن مناش، دیدار درون پاریس و معامله بر سر آزاد گروگانـها را بعد از انتخابات ریـاست جمـهوری را، با جزئیـاتش، تعریف مـی کند. هیأت امریکائی را ﮊرﮊ بوش، نامزد معاونت ریـاست جمـهوری امریکا و هیأت ایرانی را مـهدی سرپرستی مـی د. همکار نزدیک آیت الله خمـینی بود. او و دیگر شاهدان اکتبر سورپرایز، توضیح مـی دهند معامله پنـهانی چگونـه انجام گرفت و محتوای آن چه بود. اسرائیل برعهده گرفت بـه ایران درون حال جنگ با عراق، اسلحه بدهد.

    ● قول بن مناش و دیگر شـهود را بعدها، گزارشی کـه حکومت روسیـه، بـه درخواست کمـیته تحقیق درباره اکتبر سورپرایز تهیـه و ارسال کرده و شده بود، تصدیق مـی کند. افزون بر گزارش حکومت روسیـه، گزارشـهای دیگر نیز یـا شدند و یـا بهنگام تهیـه گزارش، توجهی بـه آنـها نشد. زیرا کمـیته مـی خواست بگوید «سندی بر وقوع معامله اکتبر سورپرایز» بدست کمـیته نرسید.

    ● در آنچه بـه دیدار درون هتل لانفان پلازا مربوط مـی شود، گروه تحقیق بـه قبول گزارش آلن درون باره دیدار با مرد مالزیـائی بسنده کرد. با وجود این، مـی حتما دلیلی به منظور پاداش گرفتن این سه تن، بعد از بـه ریـاست جمـهوری رسیدن ریگان، وجود مـی داشته است: سیبرمن، کـه از محافظه کاران جدید بود قاضی دادگاه تجدید نظر و آلن و مک فارلین، یکی بعد از دیگری مشاور امنیتی ریگان شدند. سیبرمن بر ضد رئیس سیـا گزارش تهیـه کرد. دست آویز، اداره تجزیـه و تحلیل سیـا بود. چراکه گزارش تهیـه کرده بود کـه اتحاد شوروی گرفتار ضعف روز افزون است. با آنکه زمان شـهادت داد کـه تحلیل این اداره صحیح بوده است، اما مورد پسند محافظه کاران جدید نشد. زیرا بـه بهانـه تسلیحات شوروی، خواستار بالا بردن بودجه نظامـی امریکا بودند. سیبرمن سیـا را بـه «شکست پر طنین» متهم کرد. بدین خاطر کـه تراکم اسلحه استراتژیک شوروی را و پروپاکاند رﮊیم شوروی را لحاظ نکرده است، درون مأموریت اصلی خود شکست خورده است. این شکست بدون سابقه، حاکی از فلج این دستگاه هست و فلج عللی جدی تر از بی کفایتی دارد. درون واقع، بنا بر گزارش سیبرمن، درون مقام مأمور تحویل حکومت از کارتر، افراد سیـا کـه از خط و ربط محافظه کاران جدید پیروی نمـی کرده اند، مأموران شوروی بوده اند. طرفداران ریگان، بقدرت رسیدن ریگان را، فرصتی به منظور در دست گرفتن مـهار امور، بخصوص سیـا، با روش خصمانـه مـی انگاشتند. روبرت گیت، درون خاطرات خود مـی نویسد: «واکنش درون داخل سیـا، نسبت بـه گزارش سیبرمن، آمـیخته ای از خشم و احساس بد و بدتر و ناامنی بود». شایع بود کـه گروه مأمور تحویل و تحول بنا بر تصفیـه صدها تحلیل گر و افسر ارشد را دارد و اینان نگران از دست کار خود بودند. بخصوصانی کـه مسئول تحلیل وضعیت شوروی سابق بودند. بنابر قول یکچند از منابع، سیبرمن گزارش را چنان و برای آن تهیـه کرده بود کـه خود رئیس سیـا بگردد و چون ریگان ویلیـام کیسی را بـه ریـاست سیـا گمارد، او خشمگین شد. کیسی نیز درون به انجام رساندن معامله اکتبر سورپرایز، نقش بسیـار مـهمـی بازی کرده بود.

    ● دیرتر، لورانس والش، قاضی مستقل پرونده ایران گیت، سیبرمن را درون شمارانی دانست کـه «گروه قدرتمندی از جمـهوریخواهان، بمثابه نیروی ذخیره مأمور معاف مسئولانی از حکومت ریگان از مجازات کـه در فروش غیر قانونی اسلحه بـه ایران دست داشته اند.

    ● اما آلن مشاور امنیتی ریگان شد و درآغاز سال 1982، بر اثر از پرده بیرون افتادن افتضاح، رشوه ستانی به منظور اعمال نفوذ، استعفاء کرد.

    ● و اما مک فارلین، جانشین آلن شد و در 1981، بـه اتفاق محافظه کاران جدید، درون کار منطبق سیـاست امریکا بر سیـاست اسرائیل درون فروش اسلحه بـه ایران، شد. بنا بر گزارش مورخ 1 سپتامبر 1981، کـه به تازگی، از بند «محرمانـه است» رها شده، وقتی این کوشش با مخالفت رئیس ستاد ارتش روبرو شد کـه خواستار پایـان یـافتن جنگ ایران و عراق از راه گفتگو بود، مک فارلین و متحد نزدیکش درون وزارت خارجه امریکا، یعنی پل ولفوویتز، از آلکساندر هیگ، وزیر خارجه، خواستند سیـاست امریکا درون مورد ایران را برعهده مک فارلین بگذارد. بنا بر این متن کـه برای وزیر خارجه تهیـه شده، از او خواسته مـی شود کـه سیـاست امریکا درون مورد ایران را، هم درون سطح وزارت خارجه و هم درون سطح نـهادهای حکومت، مک فارلین تهیـه کند. درون همان سال، دیرتر، مک فارلیت و ولفوویتز سیـاست امریکا درون باره ایران را، درون رابطه تنگاتنگ با منافع ایران، تهیـه د. بنا بر یـادداشتی بـه تاریخ 8 دسامبر 1981، مک فارلین بـه ولفوویتز، مـی نویسد: یک گردهمآئی با داوید کیمچی، درون 20 دسامبر، خواهیم داشت. کیمچی هم درون وزارت خارجه اسرائیل و هم درون سازمان اطلاعات این کشور صاحب مقام است. درون این دیدار، من دو موضوع جدید را درون دستور کار قرار خواهم داد. «از شما ممنون مـی شوم تحلیل های ضرور و نظرهای خود را بـه من اطلاع دهید». یکی از این دو موضوع، ایران بود. مک فارلین بـه ولفوویتز مـی نویسد کـه این موضوع، موضوعی نیست کـه شما با هر دایره درون مـیان بگذارید. ولفوویتز پیشنـهاد مـی کند کـه مک فارلین بـه کیمچی بگوید «من بی قرار شروع گفتگو با اسرائیل درون باره چگونگی تحت نفوذ درآوردن تحول رویدادها هستم… ما مـی حتما نخست تمامـی روشـهای تحت تأثیر قراردادن تحول درون درون ایران را، بررسی کنیم… بدیـهی هست برای این کـه این گفتگو بارور باشد، مـی حتما مـیان افراد سخت کم شماری، بعمل آید. بـه سخن دیگر، مک فارلین و ولفوویتز درون کار همتا و شریک اسرائیل درون تهیـه استراتژی ها به منظور جهت بـه تحول دولت ایران بوده اند. و عامل اصلی درون پیشبرد این استراتژی، فروش اسلحه توسط اسرائیل بـه ایران بوده است. مک فارلین و ولفوویتز، بنا داشته اند، بطور محرمانـه، باتفاق اسرائیل، سیـاست امریکا درون تمامـی خاورمـیانـه را تهیـه کنند و به اجرا بگذارند.

    ● روابط پنـهانی مک فارلین با اسرائیل بن مناش، افسر اطلاعاتی اسرائیل را بـه این نتیجه رساند کـه مک فارلین، مشاور امنیتی ریگان از 1983 که تا 1985، با سازمانـهای اطلاعاتی اسرائیل، از جمله، رفی ایتان، استاد جاسوسی، «روابط ویژه»، برقرار کرده بود. بن مناش مـی گوید: «آقای ایکه بـه جوناتان پولارد، جاسوس اسرائیل، درباره اسنادی کـه او حتما بدزدد، م داده هست مک فارلین است». پولارد درون سال 1985 دستگیر شد. بـه اتهام جاسوسی، محاکمـه و محکوم شد. اسرائیل هیچگاه امریکائیـانی کـه به او درون دزدیدن اسناد کمک کرده بودند را نشناساند.

    و با آنکه درون مورد ایران گیت، درون 1988، درون باره ارائه ن اطلاع بـه کنگره درون باره ماجرائی کـه افتضاح ایران گیت گشت، خود را مجرم خواند، هرگونـه جاسوسی به منظور دولت اسرائیل را قویـا تکذیب کرد. او از مجله Esquire بخاطر انتشار مقاله درون تأیید قول بن مناش، بـه دادگاه شکایت کرد. دادگاه شکایت او را وارد ندانست زیرا او نتوانست ثابت کند کـه این مجله وقعی بـه حقیقت نمـی نـهد.

    با آنکه درون مدارکی کـه اخیرا منتشر شده اند، دلیلی بر جاسوس اسرائیل بودن مک فارلین بدست نمـی دهند، اما حاکی از اینند کـه مک فارلین درکار برقرار رابطه غیر عادی با مقامات اسرائیل، از جمله کیمچی، افسر ارشد سابق موساد و همآهنگ سیـاست امریکا درون خاورمـیانـه با سیـاست اسرائیل بوده است

    Onderkant formulier


    بیـانیـه کانون فرهنگی- سیـاسی خلق تورکمن درون رابطه با رویدادهای اخیر بروکسل

    اخبار روز: یکشنبه  ۴ فروردين ۱٣۹۲ –  ۲۴ مارس ۲۰۱٣

    بیـانیـه کانون فرهنگی- سیـاسی خلق تورکمن درون رابطه با رویدادهای اخیر بروکسل همزیستی و تعامل یـا نفرت و کینـه نسبت بدیگر ملل؟!  درون آکسیون اعتراضی که   اخیرا درون بروکسل از طرف تعدادی از گروههای سیـاسی ملل تحت ستم ایران درون رابطه با محکومـیت اعدام های گسترده رژیم درون خوزستان برگزار شده بود، بعضا شعارهایی بیگانـه با مضمون و ماهیت مبارزه های ملی درون ایران نیز مطرح گردیده کـه بحق نگرانی هایی را درون مـیان نیروهای دمکرات و آزادیخواه، انسانگر و صلح طلب، بویژه درون مـیان نمایندگان سیـاسی پرسابقه‍ی های ملی- دمکراتیک ایران، منجمله کانون فرهنگی- سیـاسی خلق تورکمن رابرانگیخته است. ما امـیدواریم دوستانی کـه در مبارزه به منظور رهائی ملتهای خود از ستم دیرپای ملی و تبعیض نژادی درون ایران مصمم و صادق و بدنبال جایگزینی شوونیسم موجود با برتری طلبی اتنیکی دیگری نیستند، با اینگونـه شعارهای انحرافی کـه در ضدیت با ملتی دیگر از طرف افراطیون مطرح مـیشود کـه ناآگاهانـه آب بـه آسیـاب رژیم اسلامـی بعنوان دشمن مشترک تمامـی انسانـها و ملتها ریخته و در صفوف مبارزه مشترک مردم ایران علیـه آن خلل و شکاف وارد مـی آورند، مبارزه ای قاطع و مداومـی را بـه پیش ببرند.    اصولا ناسیونالیسم، خودآگاهی ملی نسبت بـه تعلق خود بـه یک ملت و احساس مسئولیت درون برابر سرنوشت و منافع ملی آن بوده و هیچ رابطه ای با نژاد باوری و برتری طلبی آمـیخته بـه نفرت و کینـه نسبت بدیگران ندارد. ناسیونالیسم یـا ملی گرائی اگر با گذار از مبارزه به منظور تأمـین خواست های ملی و برآورده شدن حقوق انسانی و طبیعی ملتی علیـه همبودهای انسانی دیگر، چه درون محدوده کشوری و چه درون عرصه خارج از آن بکار گرفته شود، نفرت انگیز، کریـه، ارتجاعی و ضدانسانی است. این «ناسیونالیسم» دیگر نـه منادی رهایی ملی یک ملت، بلکه پیـام آور نفرت، کینـه و خشونت بوده و بر جدائی ها، ازهم پاشیدگی ها، دشمنی ها و انتقامجوئی های کور دامن خواهد زد. امروزه همانگونـه کـه هیچ منطقی نمـی تواند ملت یـا همبودی انسانی را کـه با برخورداری از خصوصیـات مشترک و آگاهی ملی و وجدان جمعی خواهان حفظ هویت ملی و فرهنگی خود از طریق زندگی درون شرایط سیـاسی برابر با دیگران و یـا حق تشکیل یک کشور مستقل باشند و یـا حتی خواهان پیوستن بـه کشور مادر باشند را جدائی طلب، آشوبگر و برهم زننده‍ی وحدت ملی دیگران بشمار آورد، هیچ منطق و وجدان انسانی نیز نمـی تواند بپذیرد کـه نمایندگان سیـاسی ملتی درون مقابله با سیستم شوونیستی یـا فاشیستی، خود بـه مبلغین راسیسم و نژادپرستی مبدل شده و مبارزات رهایی بخش ملی و دمکراتیک را بـه جنگهای نژادی و پاکسازی قومـی و مللی تبدیل ند! طی تاریخ معاصر ایران، دولتهای خودکامـه‍ی مرکزی با اتکاء بـه تئوری های نژادپرستانـه باستان پرستان «آریـایی» با نادیده انگاشتن و نفی هویت و موجودیت دیگر ملتها درون این کشور با درکی جنون آمـیز از یک ایران یکپارچه و ناب کـه بنیـاد آن بر یک نژاد، یک زبان و یک فرهنگ، یک دین و مذهب و سرانجام درون مقام برآیند تمامـی آنـها، ساختاری متمرکز با تکیـه بر ارزشـهای تنـها یک ملت (فارس) درون کشوری کثیرالملله بدنبال انقلاب مشروطه بنیـان نـهادند. برهمـین اساس نیز درون ایران تابه امروز سیـاست همسان سازی همبودهای انسانی متفاوت و آسمـیلاسیون و پاکسازی «ایران آریـایی» آنـها از هر عنصر بیگانـه با خشونت و سرکوب و با مـیلیـاردها هزینـه بـه پیش مـیشود. این شوونیسم آشکار درون ایران، سیستمـی استکه هرچند بر بنیـان هویت و فرهنگ ملی یک ملت استوار شده است، اما چرخ و دنده‍ی آنرا حتی عناصری هویت باخته و مستحیل شده درون تنـها فرهنگ و زبان حاکم نیز بحرکت درون مـی آورند و یـا سوخت آنرا شیفتگان قدرت و ثروت درگاه شوونیسم از مـیان «روشنفکران» دیگر ملتها نیز فراهم مـی آورند. تحقیقات جامعه شناختی نشان مـی دهد کـه اغلب مدعیـان برتری نژادی بـه خود آن نژاد، تبار یـا ملت تعلق ندارند. مثلا صاحب بن عباد و جارالله زمخشری ایرانی مع پان عربیسم بودند و یـا علی بیک حسین زاده آذری و شکری سگ بان کرُد موسس پان ترکیسم ترکیـه بوده اند و یـا هوستون استوارت چمبرلن انگلیسی طراح پان ژرمنیسم و استالین گرجی مع تمام عیـار پان اسلاویسیم درون لباس کمونیسم روسی بوده اند. درون خود ایران نیز اردشیر ریپورتر انگلیسی، تقی زاده، ایرانشـهر، سید احمدروی، محمود افشار، سیدمـهدی فرخ خراسانی و … طراح و مع «نژاد پاک آریـایی» و پان فارسیسم درون لباس پان ایرانیسم بوده اند و امروزه نیز آخوند – تورک آذری تبار بعنوان رهبر خودکامـه‍ی رژیم اسلامـی، فرماندهی اعمال ستم ملی و «شوونیسم فارس» را علیـه ملت خود و دیگر ملتها درون ایران را برعهده دارد! بنابراین بقول ژنرال ژوکوف فرمانده کل ارتش شوروی درون جنگ جهانی دوم «کسانی کـه فرق ملت آلمان و با فاشیسم را نمـی دانند خود فاشیستهای آینده هستند!» وانی کـه در ایران فرق «شوونیسم فارس» با «ملت فارس» را درک نمـی کنند خود شوونیستهای آینده هستند! از این رو ما، بهیچ وجه حق نداریم مبارزه با شوونیسم فارس را کـه سیستمـی دولتی و فرهنگی براساس نژادپرستی جهت سوق دیگر ملتهای تشکیل دهنده‍ی ایران بـه پرتگاه نیستی ملی بنیـان گذاشته شده است، با مبارزه با خود ملت فارس کـه در طول تاریخ معاصر درون مقابله با استبداد و خودکامگی و برای رسیدن بـه عدالت،آزادی و دمکراسی قربانی هایی کمتر از دیگر نداده و امروزه نیز زندانـهای رژیم شوونیستی- مذهبی حاکم بر ایران انباشته از فرزندان این ملت هست و یـا درون زیر شکنجه ها و در مـیدانـهای اعدام بهمراه مبارزان دیگر ملتها جان مـی سپارند، یکسان تلقی یم، بلکه این ملت را حتما در مبارزه با خودکامگی، استبداد و دیکتارتوری بعنوان بخشی از مردم ایران، یـار و متحد طبیعی دیگر ملتها و هم سرنوشت با آنـها حتما بدانیم! کانون فرهنگی- سیـاسی خلق تورکمن، بعنوان سازمانی ملی- دمکراتیک و آشتی ناپذیر باهرگونـه مظاهر شوونیسم و ناسیونالیسم ارتجاعی، طرح شعارهایی درون جهت تفرقه و تشتت ملی درون صفوف مبازرات تمامـی ایرانیـان به منظور دمکراسی و آزادی و رهایی ملی از شوونیسم موجود را قویـا محکوم مـی کند. «کانون»، کل تمامـی مبارزان ایرانی را از هر ملتی و یـا با هر خواست و هدفی انسانی را بـه احترام متقابل، تقویت و تفاهم و همزیستی مسالمت آمـیز مـیان ملتهای تشکیل دهنده این کشور فرا مـی خواند. کانون فرهنگی- سیـاسی خلق تورکمن ایران بیست و سوم مارس ۲۰۱٣

    خدامراد فولادی حزب توده و پارادوِ « مارکسیسم اسلامـی » بخش ۱

    خدامراد فولادی

    حزب توده و پارادوِ « مارکسیسم اسلامـی »

    بخش ۱

    اگر توده ای درون روز روشن بگوید الان روز روشن هست ، حتما دید درون پس ِ بیـان ِ این واقعیت چه حقیقتی را مـی خواهد کتمان کند . ترکیب تردستانـه ی حقیقت و ضد حقیقت ، با هدف ِ لاپوشانی ِ تمام حقیقت ، هنر ِ توده ای هست .

    حزب توده از ۱۳۳۲ بـه این سو ، با افتادن روی شیب تند ِ راست روی ، هر زمان و هر کجا مصلحت اندیشی و سودای سازمانی اش اقتضا نموده ، مارو مارکسیسم را وجه المصالحه و وجه المطالبه ی منافع ِ سکتاریستی خود کرده هست . درون واقع ، این حزب درون طول موجودیت اش ، با نام واعتبار مار، با بورژوازی انواع دادوستدها را داشته هست .

    تجربه ی شوروی و حزب « کمونیست » اش بـه توده ای ها آموخت کـه مـی شود هم ادعای مارکسیست بودن داشت ، و هم بـه کلیسا رفت و پشت ِ سر ِ پاپ نماز گزارد !

    مـی شود هم خود را مارکسیست جا زد و ادعای طرفداری از طبقه ی کارگر را داشت ، و هم با بورژوازی علیـه منافع این طبقه متحد شد .

    حزب توده کـه خود شکل گرفته و بر آمده از درون ِ شرایط مساعد سال های ۳۲ـ۱۳۲٠ و فضای باز و آزادی های سیـاسی آن زمان درون ایران بود ، بعد از آن دوره ی کوتاه مدت و مـهاجرت بـه شوروی و اروپای شرقی ، بـه پیروی از سیـاست های اختناقی و سرکوبگرایـانـه ی آن کشورها ، با این بهانـه و توجیـه کـه دموکراسی و آزادی های سیـاسی و از جمله آزادی بیـان خواستی امپریـالیستی هست ، بـه دشمن هر نوع آزادی سیـاسی تبدیل گردید .

    این دشمنی ، بـه ویژه درون ۱۳۵۷ و قدرت گیری ج. ا. ا. ، چه درون نظر و چه درون عمل شدت وحدت یـافت و نتیجه آن شد کـه حزب توده خود را نـه تنـها متحد سیـاسی بلکه متحد ایدئولوژیک بورژوازی ِ تازه نفسی اعلام نمود کـه جایگزین بورژوازی از نفس افتاده ی پادشاهی شده و برای تار و مار مارکسیست ها و تشکل های کارگری شمشیر از رو بسته بود .

    با اینـهمـه ، تجربه ی همان چند سال اول بعد از انقلاب نشان داد کـه دو دوزه بازی ، یـا چپ آوازه انداختن و به راست رفتن ، یعنی درون حرف خود را مارکسیست قلمداد نمودن و در عمل موافق بورژوازی حاکم عمل ، سودی عاید حزب ننمود هیچ ، موجب شد کـه نـه تنـها از آنجا ( درگاه حاکمـیت ) ، بلکه از اردوگاه و درگاه اپوزیسیون چپ نیز بیش از پیش رانده شود . بـه قول مردم : نـه بالا بالاها راهش دادند ، نـه پائینی ها جایش دادند !

    چپ کـه ، از دهه ی ۳٠ بـه بعد با رها ِ خود از زیر قیمومت ِ توده ای ها – ضمن ِ ادای احترام بـه آموزگاران توده ای ِ ۳۲-۲٠ ، هیچگاه توده ای ها را خودی بـه حساب نیـاورد ، بورژوازی هم با تمام کرنشی کـه حزب همـیشـه درون مقابل اش داشته ، جز درون مقاطعی کـه منافع اش به منظور سرکوب ِ چپ ایجاب کرده بـه آن روی خوش نشان نداده هست .

    این هست که پرونده ی حزب توده بـه عنوان جریـان سیـاسی غیرقابل اعتمادی کـه جز بـه منافع فرقه ای ِ خود نمـی اندیشد ، هم به منظور چپ و هم به منظور راست ( سخنگویـان بورژوازی ) همـیشـه باز هست : چپ به منظور آن کـه به طبقه ی کارگر هشدار و آگاهی دهد کـه فریب چپ نمایی حزب توده را نخورد ، و سخنگویـان بورژوازی به منظور آن کـه با بـه نمایش گذاشتن این آمـیزه ی ناهمخوان ِ چپ و راست بـه عوام القا کنند کـه کمونیستها چنین موجودات ِ دوزیست – نـه این و نـه آن – هستند .

    گواه ِ آدم ِ صادق درون آستین باشد ! : نشریـه ی مـهرنامـه بـه سردبیری ِ محمد قوچانی درون تازه ترین شماره اش – زمانی کـه این مطلب نوشته مـی شد – بـه تاریخ بهمن ۱۳۹۱ مقاله ای دارد با عنوان ِ اصلی ِ چپ ، چپ تر ، چپ ترین ، و عنوان ِ فرعی ِ « پژوهشی درباره ی پارادومارکسیسم اسلامـی و بحران آزادی خواهی ِ روشنفکران معاصر » بـه قلم محمد قوچانی ، کـه به گفته ی نویسنده ، پژوهشی هست درباره ی تاریخچه ی « مارکسیسم اسلامـی » ، و این کـه این پارادواز چه زمانی و توسط چهی یـاانی اختراع گردید . پارادوکسی کـه در دفاعیـات ِ خسرو گلسرخی درون بیدادگاه رژیم شاه هم خودنمایی کرد . قوچانی درون پی جویی ِریشـه شناختی ِ « مارکسیسم اسلامـی » کـه به مناسبت سالگرد ِ اعدام خسرو گلسرخی نگاشته شده ، چند دهه بـه عقب بازمـی گردد که تا ببیند « فضل تقدم درون ساختن ِ این ترکیب [ ناساا ] از آن ِ کـه بود .» . درون سراسر ِ نوشته اش ، او آنچه را کـه « مارکسیسم ایرانی » مـی نامد ، معادل و همردیف با حزب توده و این دو را معادل مارکسیسم اسلامـی مـی داند . یـه بـه بیـان دیگر ، از نگاه او ، حزب توده دست کم که تا دهه ی ۱۳۶۰ نماینده و سخنگوی مارکسیسم ایرانی هست که معنای دیگر ِ آن « مارکسیسم اسلامـی » هست .

    حزب توده و « مارکسیسم اسلامـی » :

    در این پژوهش ترمـینولوژیک ، قوچانی ، مارکسیسم اسلامـی را همان مارکسیسم ِ حزب توده و بنیـانگذار ، یـا مروج آن را « یکی از پدرخوانده های حزب ، سلیمان مـیرزا اسکندری » معرفی مـی کند :

    « سلیمان مـیرزا اسکندری اگرچه همواره سوسیـالیست باقی ماند ، اما عقاید مذهبی و اسلامـی و شیعی هم داشت . آیت اله خمـینی ، بعدها کـه ناگزیر شد درباره ی حزب توده سخنی بگوید بـه خاطرات سفر حج خود اشاره کرد کـه با سلیمان مـیرزا اسکندری همسفر بود و حتا نمازگزاردن او را دیده بود . » .

    حزب توده ، اولین دبیر کل خود را چنین معرفی مـی کند : « یکی از مـهم ترین بنیـادگذاران حزب توده ایران شادروان سلیمان مـیرزا اسکندری از سوسیـالیست های با سابقه و مـیهن پرست کشور هست که اعتقادات ریشـه دارش بـه مذهب شیعه امری هست که بر همـه معلوم هست . » (مـهرنامـه . شماره ۲۸ – بهمن ۱۳۹۱ – برگرفته از : احسان طبری ، اسلام و سوسیـالیسم . دنیـا ، دوره ۳ . شـهریور و مـهر ۱۳۵۷ ) .

    « بر سرلوحه ی مقاله ی طبری ، آیـه ی چهارم از سوره ی قصص قرآن نقل شده بود : و نرید ان نمن الذین یستضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمـه و نجعلهم الوارثین . » ( همان جا ) .

    قوچانی ، بـه نقل از مقاله ی طبری مـی نویسد : « تعداد روحانیون مترقی کـه در حزب عضویت داشتند کم نبود . » .

    نقل قول های مستند قوچانی کـه همـه برگرفته از نشریـات حزب توده چه پیش از پیروزی انقلاب و قدرت گیری جمـهوری اسلامـی ، چه بعد از آن هست ، او را بـه این نتیجه مـی رساند کـه « این درون واقع تدبیری سیـاسی از جانب برادر بزرگتر اتحاد شوروی بود کـه در جملات احسان طبری [ سخنگو و نظریـه پرداز حزب ] بـه صراحت خود را نشان مـی داد . » .

    « حزب حتا بـه روایت ِ احسان طبری فعالیت خود را با نمادهای مذهبی و شیعی شروع کرد : سخن علی بن ابیطالب کن للظالم خصما و للمظلوم عونا – دشمن ستمگر و یـار ستمکش باشید بـه خط جلی درون تالار نخستین کنگره ی ما درون خیـابان فردوسی ِ شـهر تهران بـه صورت شعاری اعلام شده بود . حزب ما نخستین نیروی سیـاسی انقلابی هست که اهمـیت بزرگ معنوی مبارزه ی جانبدارانـه ی حسین بن علی و یـارانش را علیـه خلافت اشرافی و استبدادی یزید برجسته ساخت و محتوای اجتماعی این ایثار را توضیح داد و از نقش ِ بزرگ ِ تشیع درون تکامل و تبلور تاریخ کشور ما سخن گفت . » . ( نقل از احسان طبری . ما و روحانیت مترقی . دنیـا . خرداد ۱۳۵۷ ) .

    از ۱۳۵۷حزب « مارکسیست – لنینیست » توده وارد فاز نوین ِ بدعتگذاری درون مارکسیسم و همکاری با بورژوازی و پذیرفتن ایدئولوژی حاکم با توجیـه ضدامپریـالیست بودن رژیم مـی شود . « این دوره با ستایش از امام خمـینی و دکتر شریعتی آغاز مـی شود : [ بـه نقل از نشریـه ی دنیـا ] امام خمـینی درون اثر خود ، ولایت فقیـه تاکید مـی کند کـه مقدم بر همـه چیز حتما به انسان پرداخت . با انحطاط انسان زیبایی تمدن ها و حتا عظمت ستارگان از مـیان مـی رود . امام درون مبحثی تحت عنوان ِ عاشورایی بـه وجود آورید ، بـه نقطه ی اوج دعوت خویش به منظور مبارزه ی فعال مـی رسد . این دعوت امام بـه نحو بارزی موید نظر حزب ما مـی تواند باشد کـه بارها و بارها از ده ها سال پیش صلا درون داد کـه حماسه ی عاشورا حتما به پرچم مبارزه علیـه یزید زمان و طاغوت عصر مبدل گردد و نـه بـه یک وسیله ی ندبه و زاری . ( رحیم نامور . نگرشی نو از دیدگاه اسلام و تشیع . دنیـا ، دوره ۴ . ش ۱ ، مرداد ۱۳۵۸ ، ص. ۹ . ) . »

    قوچانی ، کـه خود از زمره ی « روشنفکران دینی » هست ، برداشت حزب توده از رساله ی « ولایت فقیـه » را مغلطه و نادرست ( فرصت طلبانـه ) مـی خواند : « توده ای ها البته مغلطه مـی د . از هیچ جای رساله ی ولایت فقیـه امام خمـینی رایحه ی اومانیسم بـه مشام نمـی رسید ، اما توده ای ها مـی خواستند با چسب اومانیسم دو ایدئولوژی متضاد ِ مارکسیسم و اسلام گرایی را بـه هم بچسبانند . »

    « ابراز ارادت توده ای ها [ بـه امام خمـینی ] فقط یک القای سیـاسی نبود ، القایی فکری هم بود ، [ بـه نقل از نشریـه ی دنیـا : ] ، چنین اعتقاد استواری بـه ارزش و کرامت و مقام والای انسان کـه معرف روح انسان دوستی ژرف امام خمـینی و دکتر شریعتی و دیگر رهبران مکتب توحید مـی باشد ، مـی تواند پایـه ی فکری و معنوی ِ جالبی به منظور تنظیم مشترک اصلاحات اجتماعی ، مبارزه به منظور تعمـیق و تحکیم انقلاب ، سرکوب ضد انقلاب ، ایجاد جامعه ی نوین مبتنی بر قسط و عدل ، دفاع از مستضعفین درون قبال مستکبرین و رفع تمایزات ناشی از بی عدالتی قرار گیرد . » ( همان مقاله . بـه نقل از رحیم نامور . دنیـا . ۱۳۵۸ ) .

    نتیجه گیری ِ قوچانی از این بـه گفته ی او « اظهار ارادت » و رهنمود ِ توده ای ها بـه حاکمـیت هم جالب و قابل تامل هست : « سرکوب خواهی ِ حزب توده درون این مقاله جالب توجه هست . سرکوب ِ ضد انقلاب آموزه و برچسبی هست که حزب توده درون طرح آن پیشتاز هست . » ( همان مقاله ) .

    راهبرد ِ قوچانی و « مـهر نامـه » اش کـه آن را کتمان هم نمـی کند ، لیبرالیسم دنباله روانـه از افکار و آرای لیبرال های آن زمان و به ویژه مـهدی بازرگان هست . همانان کـه حزب توده علیـه آنان و « چپ نماها » بـه دلیل ِ « سرسپردگی شان بـه امپریـالیسم » و « جاده صاف کنی » به منظور امپریـالیستها ، موضعگیری سفت و سخت داشت ، و در همـین راستا خود را درون برابر آنان ، درون اتحاد با خرده بورژوازی ِ انقلابی ِ ضد امپریـالیست بـه رهبری ِ امام خمـینی قرار مـی داد .

    به گفته ی قوچانی ، توده ای ها از دکتر علی شریعتی روشنفکر مسلمان سوسیـالیست نیز حمایت مـی د و نظریـه ی مذهب علیـه مذهب او را چنین تبیین مـی د : « درون تاریخ اسلام ، کفر و بی خدایی و عدم اعتقاد بـه مذهب نبود کـه قد علم کرد [ حزب توده درس ِ اسلام شناسی مـی دهد ] ، بلکه اعتقاد بـه یک نوع مذهب درون برابر این مذهب بود کـه جنگ ِ بنی امـیه و علی ، جنگ بنی عباس و خاندان پیغمبر را بـه وجود آورد . مذهب ِ شرک ، مذهبی هست در خدمت اشراف و طبقات جابر و صاحب امتیـاز . » ( مـهرنامـه . نقل از : دنیـا ، دوره ۴ . ش ۱ . ص ۸۱ ) .

    حزب توده کـه در سراشیب ِ تند همسویی با حاکمـیت ِ جدید و خط امام ترمز بریده مـی راند ، از زبان لیدرش – نورالدین کیـانوری – اینگونـه زمام اراده ی خود را درون بست درون اختیـار رهبری ِ امام قرار مـی دهد : « انقلابی ایران خیلی زود و خیلی درست این انتخاب خود را عملی ساخت و امام خمـینی را بـه رهبری خود برگزید ، یعنی همان شخصیت استثنایی روحانی را کـه بر پایـه ی خصوصیـات بزرگ انسانی ِ خویش همـیشـه از رنج ِ محرومان جامعه رنج مـی برد و در زندگی هدفی جز خدمت بـه این محرومان کـه همان طبقات زحمتکش استثمارشده و غارت شده ی جامعه ی ما هستند به منظور خود انتخاب نکرده بود . » ( مـهرنامـه . نقل از : نورالدین کیـانوری ، انقلاب بزرگ و شکوهمند مـیهن ما. دنیـا . دوره ۴ . ش ۵ . دی ماه ۱۳۵۸ . ) .

    قوچانی مـی گوید حزب توده به منظور تسویـه حساب با دیگر چپ ها و جریـان های مائوئیستی [ موسوم بـه خط ۳ ] درون ادوار مختلف فعالیت اش ، بارها از واژه ی ارتداد کـه مجازات اش درون فقه اسلامـی اعدام هست استفاده مـی نمود . بـه خصوص با روی کار آمدن جمـهوری اسلامـی آگاهانـه و به طور غیر مستقیم درخواست اعدام مخالفان اش را مـی کرد :

    « گروهی از عناصر تصادفی ، ترسو و یـاران نیمـه راه ، از حزب کناره گیری د ، راه ارتداد و سازش با دشمنان خلق را برگزیده ، مـی کوشند حزب را از راه درست انترناسیونالیستی یعنی دوستی با کارگری انقلاب جهانی منحرف سازند . » ( نقل از : کیـانوری . انقلاب بزرگ و شکوهمند مـیهن ما . دنیـا . ش ۵. دی ماه ۱۳۵۸ ) .

    حزب توده نمـی خواست شرایط ( جامعه ) را با مارکسیسم وفق ( آشتی ) دهد ، بلکه مارکسیسم را با شرایط – آن هم چه شرایطی ! – وفق ( آشتی ) مـی داد ، و در این راه که تا آنجا گذشت آشتی جویـانـه بـه خرج داد کـه جهان بینی فلسفی مارکسیستی ( ماتریـالیسم ) را نیز بـه نفع مذهب کنار گذاشت ، و به گفته ی قوچانی – بـه نقل از نشریـه ی دنیـا ضرورت ماتریـالیست بودن را به منظور اعضای خود منکر شد :

    « قبول برنامـه ی حزب ما به منظور یک توده ای بـه معنای قبول تمام اجزای بینش مارکسیست و از آن جمله ماتریـالیسم نیست ، و تازه ماتریـالیسم ، یعنی اعتقاد بـه آنکه ابتدا ماده بی جان وجود داشته و در اثر تکامل ِ آ ن تدریجا ماده ی جاندار و آنگاه شعور بـه وجود آمده و نـه بر ع، بـه معنای دست زدن بـه مخالفت با مذهب نیست و نباید باشد . » ( دنیـا . دوره ۴ . ش ۲ . ص ۱۹۲ . شـهریور ۱۳۵۸ ) .

    تاسف آور – به منظور توده ای ها و نـه مارکسیست ها ! – آن هست که قوچانی بـه عنوان ِ یک بورژوالیبرال ِ مسلمان ، با انگشت نـهادن بر ضعف ِ ایدئولوژیک – سیـاسی آنـها ، بـه آنان درس دموکراتیسم و انقلابی گری مـی دهد . آنجا کـه در پاسخ بـه این پرسش کـه : الگویی کـه توده ای ها از استقرار آن درون ایران دفاع مـی د چه بود و چه کشوری مصداق آن بود و در کجا قرار داشت ، نظر کیـانوری را نقل مـی کند کـه لیبی ِ معمر قذافی را الگوی انقلاب ایران مـیدانست : « مناسبات درون حال ِ گسترش ِ اقتصادی سیـاسی ، فرهنگی و نظامـی ِ اتحاد شوروی کـه یک کشور کلاسیک سوسیـالیستی هست با جمـهوری ِ عربی لیبی ، کشوری کـه در آن قدرت دولتی درون دستانی هست که بـه طوری کـه از احکام پیروی مـی کنند ، یکی از بهترین نمونـه های این همکاری ِ ثمربخش هست . » ( نقل از : دنیـا . شـهریور ۱۳۵۸ ) .

    قوچانی معتقد هست حزب توده درون پی لیبی ِ ایران و قذافی شدن رهبری ِ ایران بود و با همـین نگرش بود کـه آموزه های سیـاسی – امنیتی و حتا مذهبی خود را بـه حکومت تزریق مـیکرد .

    حزب ِ کاتولیک تر از پاپ !

    حزب ِ ترمز بریده ، درون سراشیب ِ سازش و همسویی ایدئولوژیک – راهبردی با حاکمـیت آنچنان سرعت گرفت کـه از خود ِ حاکمـیت درون اظهار مسلمانی سبقت گرفت ، بـه طوری کـه متفکران حکومتی را از آنـهمـه اظهار ارادت و تقید بـه اسلام شگفت زده کرد ! :

    « درون شرایطی کـه متفکرانی مانند مرحوم مرتضی مطهری بـه صراحت با تعبیر ِ اسلام انقلابی مخالفت مـی د و از انقلاب اسلامـی دفاع مـی د ، توده ای ها عبارت اسلام انقلابی را ترویج مـی د . [ نقل قول از احسان طبری : ] اسلام ِ نوین انقلابی درون وجود ِ امام خمـینی مظهریت مـی یـابد . نظر مفسران امروزی ِ اسلام انقلابی کـه بینش ِ توحیدی را بـه معنای ایجاد امت واحد انسانی درک مـی کنند با اندیشـه ی سوسیـالیستی قرابت مـی یـابد . » ( محمد قوچانی . مـهرنامـه . نقل قول ِ احسان طبری از : دنیـا . دوره ۴ .ش ۳ . آبان ۱۳۵۸ . ص ۱۲-۱٠ ) .

    ادامـه دارد …

    حزب توده و پارادو« مارکسيسم اسلامـی» بخش پايانی
    خدامراد فولادی

    ارادت ِ يک سويه ی توده ای ها بـه امام و خط ِ امام بـه اندازه ای بود کـه به گفته ی قوچانی ، چيزهايی را بـه امام نسبت مـی دادند بی آن کـه به نص صريحی از امام خمينی استناد کنند . بـه عنوان نمونـه درون اينجا : « حزب توده ايران خط امام خمينی را شناخت و پشتيبانی بی دريغ خود را از اين خط اعلام کرد . حزب ما درون خط امام ، پنج عنصر تعيين کننده ی سياسی – اجتماعی تشخيص داد و بر پايه اين پنج عنصر کـه بازتاب خواست های وسيع ترين قشرهای انقلابی ِ ميهن ما درون مرحله ی کنونی انقلاب ضد امپرياليستی دموکراتيک و خلقی مـی باشند ، سياست ِ همگانی و پشتيبانی خود را پی ريزی نمود . ١- سمت گيری ِ قاطع عليه امپرياليسم آمريکا . ٢- سمت گيری قاطع عليه رژيم سلطنتی . ٣- سمت گيری ِ قاطع به منظور تاٴمين تمامـی آزادی های سياسی و اجتماعی به منظور خلق و در درجه اول به منظور زحمت کشان (مستضعفين ) . ٤- سمت گيری ِ قاطع به منظور تغييرات بنيادی درون نظام اقتصادی . ٥- سمت گيری قاطع به منظور اتحاد همـه ی نيروهای راستين ِ خلق . » (نقل از : احسان طبری . دنيا . دوره ٤ . ش ٣ . آبان ١٣٥٨ )
    سردبير مـهرنامـه تعجب کرده هست که اين سمت گيری های قاطع را حزب توده از کدام نص صريح امام خمينی ( درون کدام نوشته ی مکتوب ايشان ) برداشت کرده هست .
    روند ِ همذات پنداری ِ خود با بخشی از حاکميت کـه در تحليل و تفسيرهای سياسی – ايدئولوژيک نويسندگان حزبی درون ارگان ِ رسمـی ِ حزب ( دنيا ) انعکاس مـی يافت ، بـه جايی رسيد کـه توده ای ها علنا˝ از همان بخش ِ خشونت طلب درخواست ِ سرکوب مخالفان را – کـه آنان را با القاب و عناوين تحقيرآميز نامگذاری مـی د – نمودند :
    « سالی ديگر همراه با خط ضدامپرياليستی و خلقی ِ امام گذشت . حزب توده ی ايران از همان آغاز درون ميان ِ جنجال گوش خراش ِ چپ نماها اعلام کرد کـه خط امام بر دو محور اساسی استوار هست ، مبارزه ضدامپرياليستی و اتکا بـه خلق . بـه راستی کـه تاريخ نشان داد خط ِ امام پيوسته بر اين دو محور استوار بوده هست . » ( نقل از : دنيا . دوره ٤ . ش ١١ . بهمن ١٣٥٩ ) .
    « جلوگيری از فعاليت ِ ضد انقلابيون و عمال استعمارگران خارجی از ضروريات هر انقلاب هست ، ولی سياست های پيشنـهادی زير لوای آزادی های ليبرال منشانـه [ يعنی طرحی کـه از سوی دولت موقت بازرگان ارائه شد ] مـی خواهد انقلاب ما را خلع سلاح کند و راه را برضد انقلاب و سازشکاران هموار سازد . » ( ب . کيا . دنيا . دوره ٤ . ش ٦ . شـهريور ١٣٥٩ ) .
    « توده ای ها با سعی درون اسلامـی نشان ِ ايده های خود مـی کوشيدند بـه حکومت اسلامـی يادآوری کنند کـه نبايد تجربه ی پيامبر گرامـی اسلام درون فتح مکه و عفو مخالفان را تکرار کنند که تا مبادا حکومت های اموی و عباسی از راه برسند . درون واقع توده ای ها حادثه ی عاشورا را نتيجه ی عفو پيامبر درون مکه مـی دانستند و معتقد بودند اگر پيامبر درون مکه بـه روش ِ استالين عمل مـی کرد و گولاک خلق مـی کرد ، حادثه ی عاشورا رخ نمـی داد ! » ( محمد قوچانی : همان جا . نقل از : ب . کيا . دنيا . دوره ٤ . ش ٦ . شـهريور ١٣٥٩ ) .
    قوچانی به منظور آن کـه بگويد عنوان ِ « مارکسيسم اسلامـی » را بی دليل بـه حزب توده نچسبانده ، رشته مقاله هايی را کـه در شماره های مختلف مجله ی دنيا درون شناخت ِ اسلام علوی ، يا بـه گفته ی توده ای ها اسلام راستين نگاشته بود ، ذکر مـی کند :
    « امام علی فروزان دست نيافتنی : دنيا . دوره ٤ . تير ١٣٥٩ » . « امام علی درون کانون گردبادهای بنياد کن : دنيا . مرداد ١٣٥٩ » . « امام علی ، نگاهی بـه ناکامـی ها و کاميابی ها : دنيا . ارديبهشت ٦٠ » . « نـهج البلاغه . بـه مناسبت هزاره ی نـهج البلاغه . دنيا . مـهر ١٣٥٩ » . « جان ِ گرانبهايی کـه حسين درون راه ِ خلق بر کف نـهاد : دنيا . آذر ماه ١٣٥٨ » .
    « توده ای ها کار را بـه جايی رساندند کـه پرچم اسلام شناسی برداشتند . درون خرداد ١٣٥٩ درون مقاله ای درون مجله ی دنيا نوشتند : درون اين مقاله مـی کوشيم خوانندگان را با سيمای اسلام راستين و احکام انسانی و انقلابی آن آشنا کنيم . » و ماررا نيز بـه پيروی از خود ، اسلام شناس معرفی مـی کنند : « ماربه حق ظهور پيامبر اسلام را انقلاب اسلامـی مـی نامد [ اين را مـی گويند از مارمايه گذاشتن ، يا از مارهزينـه به منظور مقاصد حزب ! ] » ( مـهرنامـه : نقل از : دنيا . دوره ٤ . خرداد ١٣٥٩ ) .
    با چنين رويکردی بـه حاکميت بود کـه حزب توده ، ليبرال ها و چپ ها – يا بـه گفته ی آنان چپ نماها را درون يک تراز قرار داده ، همگی را ضد انقلاب ناميده و از جمـهوری اسلامـی خواهان طرد آنان گرديد : « ليبرال ها و چپ گرايان و چپ نماها مـی کوشند اينطور وانمود سازند کـه گويا انقلاب ايران با شکست روبه رو شده هست . آن ها بـه رهنمود ِ حياتی ِ امام درباره اتحاد همـه ی نيروها عليه امپرياليسم آمريکا شيطان بزرگ اعتقاد ندارند . بايد که تا دير نشده هست مسئولين رژيم جمـهوری اسلامـی ايران خط فاصلی ميان نيروهای انقلاب و ضدانقلاب بکشند . » ( نورالدين کيانوری . دنيا . دوره ٤ . اسفند ١٣٥٨ ) .
    قوچانی ، درون ادامـه ی بررسی ِ رويکرد حزب توده و تلاش آن به منظور نزديکی بـه امام خمينی مـی نويسد : « مجله ی دنيا درون دوره ی چهارم دوبار درون سالگرد انقلاب عامام خمينی را بـه پوستر بزرگ کارکرد و هربار شعری از مولوی را بر روی آن پوستر درج کرد . درون يکی از پوسترها کـه توده ای ها خودسرانـه بر شعر مولوی نام ِ انقلاب نـهاده بودند و مخاطب آن ليبرال ها بود کـه به تعبير حزب توده مقابل ِ امام ايستاده بودند ،در توصيف اقدام های انقلابی امام چنين مـی خوانيم :
    آن يکی آمد زمين را مـی شکافت / ابلهی فرياد کرد و برنتافت / گفت ای ابله برو بر من مران / تو عمارت از خرابی بازدان / هر بنای کهنـه کابادان کنند / نـه کـه اول کهنـه را ويران کنند ؟ / ظاهرا˝ کار تو ويران مـی کنم / ليک خاری را گلستان مـی کنم . » ( مـهرنامـه . نقل از : دنيا . دوره ٤ . شماره ٥ . دی ماه ١٣٥٨ ) .
    ايجاد انشعاب درون کانون نويسندگان ايران ، عامل انشعاب توده ای ها :
    حزب ِ توده درون بزنگاه ِ انقلاب بـه دليل ِ پيشينـه ی فرهنگی اش ، دارای يک شبکه ی فکری و ايدئولوژيک ِ کارآمد و يا سمپات درون ميان اهل ِ کتاب و قلم ، بـه ويژه درون کانون ِ نويسندگان ايران بود .
    اين شبکه ، کـه غالبا هيچگونـه پيوند ِ سازمانی با حزب نداشتند و تنـها از آموزه های تئوريک ِ بـه جا مانده از دوران ِ فعاليت ِ علنی ِ دهه ی ٣٢-٢٠ تغذيه مـی د ، با سرنگونی ِ رژيم پهلوی و بازشدن فضای سياسی و فرهنگی فرصت ِ مناسبی به منظور تبليغ و ترويج ديدگاه های سياسی � ايدئولوژيک حزب پيدا د . ديدگاه هايی کـه عمدتا˝ لنينيستی و مائوئيستی و متناسب با شرايط ِ يک جامعه ی کم توسعه يافته و يا نيمـه فئودالی بود .
    با روی کار آمدن جمـهوری اسلامـی ، کانون نويسندگان ايران بـه جولانگاه « تفکر توده ای » تبديل گرديد ، اگرچه بسياری از کانونی ها مخالف مشی سياسی حزب بودند .
    اين اختلاف درون عمل و در برخورد با حاکميت تازه کار ، خود را بـه خوبی نشان داد . توده ای ها خواهان اطاعت و پيروی بی چون و چرا از حاکميت – دست کم از رهبر ِ کاريزماتيک آن – بودند درون حالی کـه غير توده ای ها با گذشت ِ زمان از آن فاصله مـی گرفتند و خواست های دموکراتيک خود را درون برابر ِ رژيم قرار مـی دادند . بـه گفته ی قوچانی : « درون آبان ِ ١٣٥٨ اعضای توده ای ِ کانون نويسندگان ،يعنی هوشنگ ابتهاج ، سياوشرايی ، فريدون تنکابنی ، و محمدتقی برومند ، درون هشداری بـه ديگر اعضای کانون ، آنان را بـه اقدام عليه انقلاب متهم د . ديگر اعضای کانون بـه اين هشدار واکنش نشان داده و نويسندگان ِ توده ای را تعليق د . تعليقی کـه سپس بـه اخراج آنان و انشعاب درون کانون منتهی شد .اکنون دو گروه درون برابر ِ هم ايستاده بودند و يکديگر را بـه انحراف متهم مـی د . توده ای ها ، کانونی ها را بـه چپ روی و کانونی ها توده ای ها را بـه راست روی . راست روی ِ توده ای ها گرايش آن ها بـه مارکسيسم اسلامـی بود ، و چپ روی کانونی ها حمايت آنـها از فهرست انتخاباتی فداييان و مجاهدين .
    نويسندگان عضو حزب توده بعد از جدايی از کانون نويسندگان ايران ، نـهاد ِ تازه ای بـه نام شورای نويسندگان و هنرمندان ايران ايجاد د . دبير اين شورا بـه آذين بود و افرادی چون امير هوشنگ ابتهاج و امير حسين آريان پور درون آن عضويت داشتند . » ( مـهرنامـه . همان مقاله . ص ٢١٧-٢١٦ ) .
    نويسندگان توده ای ، اختلاف خود با نويسندگان غير توده ای را ، همسو با حاکميت ، اختلاف عقيدتی قلمداد مـی د : « اختلاف ِ ما با هنرمندان و هنرورانی کـه به اشکال گوناگون از آنان جدا شده ايم تنـها يک اختلاف ساده درون بينش سياسی نسبت بـه انقلاب و رهبری ِ انقلاب و شرايط ِ بعد از انقلاب نيست ، بلکه اين اختلاف اختلافی هست ريشـه ای درون تلقی ِ متفاوت ما و آنان از هنر . اختلافی هست ريشـه ای درون تلقی ِ متفاوت ما و آنان درون مورد پايگاه اجتماعی هنر ، چگونگی ِ رابطه ی هنر با توده ها . بين ما و هنرمندان و هنرورانی کـه از آنان جدا شده ايم اختلاف نظر و تفاوت پايگاه اجتماعی وجود دارد . » ( مـهرنامـه . نقل از : فصلنامـه ی شورای نويسندگان و هنرمندان . دفتر اول . پاييز ١٣٥٩ . )
    سردبير مـهرنامـه معتقد هست نويسندگان توده ای ، با وارد ِ اصطلاحات فقهی بـه ادبيات نوشتاری خود ، مارکسيسم اسلامـی خود را بيش از پيش تعميق مـی بخشيدند :
    « درون واقع مارکسيسم اسلامـی ِ توده ای ها بـه کمک هنر اسلامـی آمده بود و حلال و حرام شرعی را وارد جامعه شناسی انقلاب کرده بود . توده ای ها بعد از استعمال حکم فقهی ارتداد ، اکنون فتوای حلال و حرام هم مـی دادند . » . و به عنوان مثال از نويسندگان ِ توده ای نقل مـی کند : « موسيقی سالنی و به اصطلاح سنتی و همچنين موسيقی وحشی و مدرن ِ غربی نمـی تواند موسيقی مردم و سازگار با دوران انقلاب باشد . درون دوران پرشور و انقلابی کنونی ، اين نوع موسيقی حتا اگر از نظر شرعی حرام نباشد بی ترديد از لحاظ ِ انقلابی حرام هست . » ( نقل از : فصلنامـه شورای نويسندگان و هنرمندان حزب توده . ش ١ . پاييز ١٣٥٩ ) .
    نويسنده ، درون ادامـه ی بررسی ، زير عنوان ِ « توده ای ها و طرح انقلاب فرهنگی و پاک سازی دانشگاه ها » چنين نقل مـی کند :
    « يکی از موضوعاتی کـه توده ای ها نگران آن بودند ، مساٴله ی دانشگاه ها بود . قبلا˝ احسان طبری درون مجله ی دنيا پيشنـهاد انقلاب فرهنگی داده و خواستار اصلاح نظام آموزشی کشور شده بود . طبری هدف ِ اين انقلاب فرهنگی را اينگونـه توضيح مـی دهد : تربيت سريع روشنفکران ِ خلقی درون آموزشگاه های ويژه و جبران ِ خرابکاری ِ امپرياليسم و ارتجاع درون اين زمينـه . [ پيشنـهادی کـه همان زمان عملی شد . ] » . ( نقل از : احسان طبری . دنيا . دوره ٤ . ش ٥ . مرداد ١٣٥٩ ) .
    مخالفت ِ توده ای ها با آزادی های سياسی و آزادی بيان :
    به گواهی ِ نشريات حزبی ، حزب توده و نويسندگان توده ای را مـی توان از پيشقراولان و موضعگيران عليه آزادی های سياسی و به خصوص آزادی ِ بيان ، و خط دهنده بـه راهپيمايی هايی دانست کـه به بهانـه ی مخالفت با ليبرال ها ، خواهان برچيدن و مقابله با اين آزادی های تازه بـه دست آمده بودند .
    توده ای ها بهانی کـه آنـها را ليبرال مـی ناميدند – حتا مارکسيست ها را درون صف ِ ليبرال ها قرار مـی دادند – اعتراض مـی د کـه چرا خواهان ِ آزادی های ليبرالی هستند . چرا اين همـه عليه شورای انقلاب ، کميته ها ، سپاه پاسداران ، و « بدتر از همـه ی اينـها عليه دادگاه های انقلاب و اعدام ها مـی نالند . » . با چنبن موضعگيری بود کـه نويسندگان توده ای خود را درون خط امام قرار داده و نوشتند : « نفس ِ آتشين امام درون کوره ی دل ها مـی دمد ، و بيان خدايی او بيان ِ درستی از توازن ِ نيروها درون جهان ِ امروز مـی نمايد . اين از بخت ِ ماست کـه چشمان تيزبين رهبر پير بيدار هست . عمرش افزون باد . » ( مـهرنامـه . نقل از : بـه آذين . سرمقاله ی شورای نويسندگان و هنرمندان . دفتر دوم . زمستان ١٣٥٩ ) .
    نويسنده ی توده ای ، درون شماره ی ديگری از نشريه ی شورای نويسندگان و هنرمندان ، درون محکوم ِ آزاديخواهی مـی نويسد : « درون چنين اوضاع و احوالی ، هرگونـه زياده روی يا بردباری نا بـه جا درون آنچه مربوط بـه حدود و حقوق ِ افراد و اجتماعات هست ، مـی تواند باعث شود کـه فرياد آزادی بـه صورت پرچم مبارزه ی بدخواهان با انقلاب درآيد . صحنـه های زشت و ننگين ِ روز چهاردهم اسفند درون دانشگاه تهران نبايد امکان تکرار داشته باشد . انقلاب از چنان مشروعيت و چنان نيرويی برخوردار هست که مـی تواند و بايد نظم قانونی ِ خود را از هر طرف کـه باشد برقرار سازد . » ، و در ادامـه ی همين نوشته ، نويسنده با نسبت هرگونـه آزادی خواهی بـه بورژوازی و امپرياليسم ، خواهان سرکوب ِ درخواست و درخواست کننده مـی شود :
    « آزادی درون معنا و در برد ِ سياسی اس سابقه ی ديرينـه ای درون تاريخ ندارد و به دوران سر برآوردن ِ بورژوازی بـه دعوی ِ حکومت بازمـی گردد. آزادی ِ انديشـه ، آزادی ِ گفتار ، آزادی ِ مطبوعات ، آزادی ِ اجتماعات ، همـه درست آن افزاری بود کـه بورژوازی به منظور تسلط بر وجدان و اراده ی توده ای لازم داشت . … درون محيط ِ انقلابی بـه ويژه هنگامـی کـه جنگ تحميلی درون جريان هست ، همـه چيز با معيار ، مصالح انقلاب و پيروزی درون جنگ سنجيده مـی شود . … درون چنين شرايطی نظم با اجبار [ سرکوب ] همراه هست . » ( همان . نقل از . م . الف . بـه آذين . شورای نويسندگان و هنرمندان . دفتر سوم . بهار ١٣٦٠ ) ( بـه تاريخ نوشته توجه شود ) .
    هنر توده ای درون خدمت ِ حاکميت :
    « درون بهار ِ ١٣٦٠ فصلنامـه ی شورای نويسندگان و هنرمندان ِ توده ای بر مدخل ِ دفتر پنجم فصلنامـه پوستری از امام خمينی چاپ کرده و در توضيح ِ رنگ های اين پرتره نوشت : رنگی کـه در رنگ آميزی ِ عمامـه و عبا و قبای امام بـه کار رفته ، يک سائيدگی و رنگ و رورفتهرا نشان مـی دهد و اين ، آنچنان کـه شنيده ايم با شيوه ی زندگی ِ فقيرانـه امام متناسب هست ، يعنی نقاشی درون اينجا با رنگی کـه برای البسه ی امام بـه کار گرفته هست ويژگی های زندگی ِ فقيرانـه و فروتنانـه امام را بيان مـی دارد ، و ما را بـه ياد ِ مردان بزرگ تاريخ سازی نظير علی ( ع ) ، گاندی ، هوشی مين و ديگران مـی اندازد . » ( نقل از : فصلنامـه شورای نويسندگان و هنرمندان ، شماره ٦ . بهار ١٣٦٠ ) .
    « درون ٢٤ ارديبهشت ١٣٦٠ هياٴت اجرايی شورا درون نامـه ای نوشت : ما از امام خمينی رهبر خردمند انقلاب ايران و نيز از دستگاه رهبری ی کشور مـی خواهيم کـه با رهنمودهای خود امکان ِ بهترين بهره گيری از نيروی ما را فراهم آورند . درون ١٥ آذر ١٣٥٩ درون پاسخ بـه دعوت ِ امام جمعه تهران ، اعلاميه ای صادر شد کـه در آن شورای ما [ شورای نويسندگان و هنرمندان توده ای ] به منظور همـه گونـه همکاری ِ قلمـی – هنری با مسئولان ذی ربط درون رسانـه های گروهی و ستاد تبليغات بسيج اظهار آمادگی کرد و خواستار آن شد کـه ترتيب ِ عملی ِ اين همکاری [ از سوی رژيم ] داده شود . ما وفاداری ِ بی دريغ خود را بـه انقلاب مردمـی و ضدامپرياليستی ايران بـه رهبری ِ امام خمينی و حمايت قاطع خود را از نـهادهای برخاسته از انقلاب اعلام مـی کنيم . » ( مـهرنامـه . نقل از : شورای نويسندگان و هنرمندان توده ای . دفتر چهارم . تابستان ١٣٦٠ ) .
    به نوشته ی قوچانی ، اوج ِ تلاش ِ شورای نويسندگان و هنرمندان به منظور نزديکی بـه جريان هنر اسلامـی ، – و در واقع بـه حاکميت – چهارنامـه پيرامون شعر و هنر ايران بود ، کـه در نامـه ی نخست آمده بود : « ما فعالانـه شعر مـی گوييم راجع بـه انقلاب ، راجع بـه امام ، راجع بـه جنگ . ما ديگرانديش هم کـه باشيم باز مسلمانيم ، زيرا اسلام ما [ توده ای ها ! ] يک دين ِ خشک و خالی نيست . مليت ماست ، فرهنگ ِ ماست . موتور ِ انقلاب ِ ماست و شما � هنرمندان و نويسندگان مسلمان – با تمام افکار و عقايدتان به منظور ما مثل يک برادر ، مثل ِ يک پدر ، مثل ِ يک هم رزم هستيد . » ( قوچانی . نقل از : نامـه نگاری ِ نويسنده ی توده ای ، غلامحسين متين با مشاور ِ فرهنگی ِ رئيس جمـهوری وقت ِ ج.ا.ا. درون فاصله ی ٩ دی ١٣٦٠ که تا ٢٦ بهمن همان سال .) .
    هنرمندان و نويسندگان توده ای که تا تبيين نظريه ی ولايت فقيه پيش رفتند : « درون نظام ِ مذهبی � سياسی ولايت فقيه ، وحدت ِ امت ستونی هست که بار تمامـی بنای مادی ومعنوی ِ جامعه بر آن نـهاده هست . درون چنين زمينـه ای هست که وصف قرآنی اشداء علی الکفار معنا و مفهوم مـی يابد . درون اين نظام راه ِ شرکت درون حکومت و اعمال قدرت بر همـه سازمان ها و گروه ها و افرادی کـه از دايره ی امت بيرون اند يا با وجود مسلمان بودن ، صفت ِ اسلامـی را درون معنای ولايت فقيه به منظور حکومت ضروری نمـی دانند بسته هست . گفتنی هست که تدبير انقلابی ِ امام خمينی گذشته از درک ِ روشن و دقيق مسائل و اه و امکانات ، همواره بر رشته دوگانـه فتوا و تقليد کـه در همـه احوال توده های شيعه را بـه مرجع دينی پيوند مـی دهد استوار هست . بـه سخن ديگر ، تقليد اهرم ِ حرکت توده هاست درون دست ِ مرجع بـه ويژه درون امر ِ انقلاب » ( همان ، نقل از : بـه آذين . شورای نويسندگان و هنرمندان توده ای . سرمقاله . دفتر پنجم . زمستان ١٣٦٠ ) .
    « درون پايان ِ سال ِ ١٣٦٠ [ کـه سازمان ها و کنشگران مارکسيست با همفکری و همکاری ِ توده ای ها تار و مار شده بودند ، و حاکميت ديگر نيازی بـه حزب توده نداشت ] همـه ی نشريات حزب توده از روزنامـه مردم که تا ماهنامـه ی دنيا و فصلنامـه شورای نويسندگان و هنرمندان نيز توقيف شد . کيانوری ، طبری ، بـه آذين ، ابتهاج و ديگر سياستمداران و روشنفکران توده ای بازداشت شدند … » ( قوچانی . مـهرنامـه . شماره ٢٨ . بهمن ١٣٩١ ) .
    نتيجه گيری :
    يکم : بدعت ِ ناساای حزب توده درون آنچه آن را مارکسيسم مـی نامد و آن را با اين نام رواج داده و هنوز مـی دهد ، بـه رغم تبليغ قوچانی و قوچانی ها ، نـه تنـها با هيچ يک از آموزه های مارهمخوانی و همسويی ندارد ، بلکه درست برخلاف ِ اين آموزه ها و در تضاد با انديشـه ی مونيست – ماترياليستی مار– انگلس هم هست .
    دوم : مطالعه ی مقاله ی مستند قوچانی درباره ی عملکرد ِ حذفی همسويانـه ی حاکميت و حزب توده درون قبال مارکسيست ها درون يک بازه ( برهه ) ی زمانی ، و سپس همان عملکرد ِ حاکميت درون برابر حزب ، يارآور ِ اين شعر ِ عبرت دهنده هست :
    ای کشته کـه را کشتی که تا کشته شدی زار / که تا باز کـه او را بکشد ، آنکه تو را کشت ؟!
    فراموش نکنيم : وقتی کشته های مان را درون نبرد با بورژوازی ِ متشکل ِ که تا دندان مسلح مـی شماريم ، بايد بخشی را هم بـه حساب حزبی گذاشت کـه خود را درون درون اسب تروای « مارکسيسم » جای داد و راه ِ ورود بـه قلعه ی کار را بـه روی قمـه کشان ِسرمايه گشود .
    نکته ی مـهم سوم اين کـه : ٦ دهه فعاليت سياسی حزب توده نشان داده از نظر اين حزب امپرياليسم شامل شوروی – و اکنون روسيه – نمـی شود ، و از اين رو ، ضد امپرياليست صرفا˝ بـه معنی دوست و جانبدار روسيه هست و لاغير .
    همچنان کـه هم اکنون همـه ی رژيمـهای دوست و هم پيمان روسيه ، از نظر توده ای ها ضد امپرياليست ، و دولت هايی کـه در کمپ دوستان نزديک روسيه – مخصوصا˝ درون يارگيری های سازمان ملل – نباشند ، دست نشاندگان و کارگزاران امپرياليسم اند . رويکرد ِ سياسی حزب ، کـه در تحليل های اش هم بـه خوبی پيداست ، از موضع منافع روسيه هست ، نـه منافع مردم و طبقه ی کارگر ايران . گويی وظيفه ی مردم و طبقه ی کارگر ، و مارکسيست های ايران هست که از منافع يک دولت امپرياليست درون برابر ديگر دولت های امپرياليست دفاع کنند و نـه از منافع خودشان !
    و نکته ی آخر : توده ای ها بـه مسائل مشخص مطرح شده درون اين بررسی پاسخ نمـی دهند . طبق ِ معمول ، « گذشته ی پر افتخار » حزبی کـه در دهه ی ٣٢-٢٠ همنام شان بود را بـه رخ ِ ما مـی کشند : ما آنيم کـه آنـها بدند توده ای ! و چون پاسخ قانع کننده ندارند ، يقه ی خدامراد را مـی چسبند ، و گمان مـی کنند با اين کار گريبان خود را از پاسخ بـه تاريخ و مردم ايران رها کرده اند !
    پايان

    11 فروردین 1392    18:17

    http://news.gooya.com/politics/archives/2013/02/155108.php

     

    سه چپِ سازش‌ناپذیر، شیدان وثیق

    چپ رهایی‌خواه درون زمان تاریخی کنونی حتما چون نیرویی اپوزیسیونی عمل کند. دخالت‌گری او نـه به منظور تصرف قدرت سیـاسی و حکومت بلکه به منظور زمـینـه‌سازی و یـاری رسانی بـه برآمدن ‌های اجتماعی رهایی‌خواهانـه است. این چپ تنـها مـی‌تواند دست بـه تدارک نظری و عملی چنین فرایندی زند کـه امری درازمدت است.

    به مناسبت پروژه شکل‌دهی «تشکل بزرگ چپ»

    پس از انتشار فراخوان بـه مشارکت درون روند شکل‌دهی تشکل بزرگ چپ‌(1)، مطالبی چند پیرامون پروژه‌ی «وحدت‌ چپ» انتشار یـافته‌اند(2). نگارنده نیز درون گذشته زیر عنوان «کدام چپ؟» ابراز نظری درون این باره کرده است(3). اکنون نیز، بـه سهم خود، به منظور همراهی با تلاشی کـه سرنوشت‌ آن وابسته بـه پیشرفت بحث‌هایی هست که بتوان درون چپ دامن زد، نکاتی را پیرامون سه «چپ» سازش‌ناپذیر درون گستره ملی‌- جهانی درون مـیان مـی‌گذارم.

    تقسیم‌بندی دیگری از «چپ»

    «چپ»، درون فرایند سِکانس‌های تاریخی‌‌اش، از انقلاب فرانسه کـه این واژه را درون پایـان سده هجده خلق کرد که تا امروز کـه دریـافت عامـیانـه‌ای از آن بـه دست داده مـی‌شود، همواره پدیداری چندگانـه بوده است. چپ‌ها درون طول زمان، با وجود این کـه «اتحاد» همواره تکیـه کلام‌ شان بوده است، کمتر متحد شده‌اند و بیشتر درون برابر هم قرار گرفته‌اند.

    ابتدا درون نخستین سکانس تاریخی، از مانیفست که تا کمون (پاریس)، نامـی از «چپ» درون مـیان نیست. درون دیسکور مارکسی اما از سوسیـالیسم‌‌های ارتجاعی، فئودالی، بورژوایی و خرده‌بورژوایی… که تا کمونیست‌ها چون «بخشی از احزاب کارگری» و «با عزم‌ترین آن‌ها»‌(4) صحبت مـی‌شود. درون سکانس تاریخی بعدی که تا آغاز سده بیستم نیز باز هم از «چپ» سخنی درون مـیان نیست. چه درون این هنگام، آلمانی‌‌ها واژه «سوسیـال‌ ‌دموکراسی» را درون کارگری و سوسیـالیستی اختراع و در ادبیـات سیـاسی جهانی وارد مـی‌کنند. سپس درون سکانس سوم، با شکل‌گیری «سوسیـالیسم‌ واقعاً موجود» درون روسیـه درون پی انقلاب اکتبر، باز هم خبری از «چپ» نیست. اما بـه وفور سخن از «بلشویک»، «منشویک»، «سوسیـالیست انقلابی»، «کمونیست» یـا «آنارشیست»… مـی‌رود. این بار انقلابیون روس هستند کـه به نوبه‌ی خود مفاهیمـی‌‌ چون «کمونبیسم چپ» و «چپ‌روی» را ابداع و در ادبیـات سیـاسی جهانی وارد مـی‌کنند.

    به واقع، واژه «چپ» درون برابر «راست» ابتدا درون کارزارهای انتخاباتی درون کشورهای دموکراتیک رایج و سپس جهان‌گیر مـی‌شود. بـه طور نمونـه درون فرانسه، درون زمان تشکیل جبهه‌ ‌خلقی درون سال‌های‌ 1936- 1938، ائتلافی از سه حزب سوسیـالیست، کمونیست و رادیکال بـه نام « اتحاد چپ» شکل مـی‌گیرد کـه دو سال نیز حکومت مـی‌کند. از این بعد در گفتمان سیـاسی، تقسیم‌ بر اساسی «چپ» و «راست» بیش از پیش بـه جای تقسیمات پیشین بر پایـه سیستم‌های نظری، فلسفی یـا ایدئولوژیکی مـی‌نشیند.

    اما امروزه چپ بـه نام چپ کمترین و عام‌ترین چیز را مـی‌گوید و به مردم انتقال مـی‌دهد. هر گرایشی، حتا از درون چپ، تعبیر و تفسیر ویژه‌ی خود را از این نام دارد. درون حقیقت مفهومـی منسجم بـه نام «چپ» چون بینش، جهان‌بینی، فلسفه یـا نظریـه‌ وجود ندارد. شاید بتوان، آن هم با احتیـاط، از چپ تنـها تصویری کلی بـه دست داد و چنین گفت: «چپ» جریـانی هست که درون زمـینـه‌ی مبارزه به منظور عدالت و برابری از «غیر چپ» متمایز مـی‌شود. اما اگر بخواهیم فرای این کلی‌گویی رفته معنا و مضمون آن عدالت و برابری را توضیح دهیم، حتما همان‌طور کـه در نخستین سکانس تاریخی انجام مـی‌گرفت وارد اختلاف‌ها و افتراق‌ها شده از آرمان‌ها، نظریـه‌ها، فلسفه‌ها، راه‌کارها و شیوه‌‌های مختلف و متضاد درون گونـه‌گونی‌شان سخن گفت.

    من درون این جا تقسیم‌بندی‌های که تا کنونی از جمله بـه سبک مارکسی یعنی بر مبنای تفکیک کمونیسم از سوسیـالیسم‌های مختلف را درون پیش نمـی‌گیرم. چه امروزه، این‌ها نیز حتما از سر بازبینی و تبیین شوند. درون پی ناکامـی دو سیستم تاریخی، یکی «سوسیـالیسم‌ واقعاً موجود» کـه سیستم استبدادی حزب‌-‌ دولت را ‌برقرار مـی‌کند و دیگری «سوسیـال‌دموکراسی»‌ کـه مدیریتِ اجتماعی سیستم سرمایـه‌داری را بر عهده مـی‌گیرد، سوسیـالیسم یـا کمونیسم امروز را حتما در شرایط نوین ملی- جهانی دوباره اندیشید و ابداع کرد. اگر «سوسیـالیسم»، درون نظریـه و عمل، سوای آن دو سیستم نامبرده‌ هست که هست، بعد باید تجدید بنا شود.

    با این همـه اما من، درون تعریف و تبیین چپ، دست بـه تقسیمـی‌ از نوع دیگر مـی‌. سه گونـه «چپ» را از هم تفکیک مـی‌کنم. یکی را چپی مـی‌خوانم کـه کمر بـه اداره‌ی «اجتماعی» سیستم سرمایـه‌داری بسته هست و درون نتیجه پاسدار وضع موجود است. آن را «چپِ سیستمـی» مـی‌نامم. دیگری «چپِ تمامـیت‌خواه» هست که درون راستای سلطه‌ی سیـاسی‌ و ایدئولوژیکی حزب- دولت‌ مـی‌اندیشد و در بنا بر آن عمل مـی‌کند. سومـی را «چپ‌رهایی‌خواه» درون گسست از بینش، فلسفه، سیـاست و عملکرد دو دیگر تعریف مـی‌کنم. معنای مبارزه‌ی‌ امروز و آینده این چپ را درون آزادی، برابری و رهایش Emancipation به‌ویژه درون رهایی از سلطه‌ی سه‌گانـه دولت، مالکیت و سرمایـه نشان مـی‌دهیم. کمونیسم ما، چون فرضیـه و شرطبندی، تنـها با این معنای رهایی‌خواهانـه‌ تبیین مـی‌شود.

    بدین ترتیب، من درون این جا تقسیم چپ را بر پایـه حفظ یـا عدم حفظ سیستم سلطه درون اشکال مختلف و رهایی از آن‌ انجام مـی‌دهم. سه چپ از هم متمایر و تفکیک مـی‌شوند. چپی کـه نگهدار سیستم موجود است. چپی کـه سلطه‌ای دیگر را بر سلطه کنونی مـی‌نشاند و سرانجام چپ دیگری کـه آزادی و برابری درون رهایی از سلطه و انقیـاد را هدف زندگی و مبارزه‌‌ی امروز و آینده‌اش قرار مـی‌دهد.

    حضور و فعالیت سه چپ نام‌برده درون جدایی و سازش‌ناپذیری‌شان را ما درون همـه جا و از جمله درون ایران و اپوزیسیون آن مشاهده ‌کنیم. درون زیر و در خطوط کلی بـه توضیح هر یک مـی‌پردازیم.

    چپِ سیستمـی

    این چپِ رفرمـیسنی، درون نیمـه‌ی دوم سده نوزده، درون پیوند کارگری آلمان با فکری سوسیـالیستی‌ درون جهت اصلاح نظم سرمایـه‌داری شکل مـی‌گیرد. آلمانی‌ها همان‌طور کـه دین و دولت را با رفرماسیون و پروتستانیسم درون شکل سکولاریزاسیون شریکِ یکدیگر د – درون حالی ‌که فرانسوی‌ها آن دو را درون شکل لائیسیته از هم جدا ساختند- با تجدید نظر درون مارکسیسم نیز، سوسیـالیسم و سرمایـه‌داری را درون شکل سوسیـال دموکراسی درون هم آمـیختند.

    امروزه با وجود ورشکستگی نظریـه گزار سوسیـالیستی از طریق رفرم درون سرمایـه‌داری، چپِ سیستمـی یـا سوسیـال‌‌دموکرات بـه حیـات خود نـه تنـها درون زادگاه اروپایی‌اش بلکه درون سراسر جهان و از جمله درون اپوزیسیون ایران ادامـه مـی‌دهد و از استقبالی نیز گه‌گاه برخوردار مـی شود.

    در غرب، بخش‌ گستردای از سوسیـالیست‌ها، بـه تدریج و گام بـه گام طی صد و پنجاه سال گذشته، بـه ضرورت حفظ نظام سرمایـه‌داری و اصلاح آن از درون ایمان آورده‌اند. اینان امروزه سرمایـه‌داری را درون اساس‌‌ آن یعنی درون وجود مالکیت، سرمایـه، کار مزدوری، بازار ملی و جهانی، بخش خصوصی و دولت، با کاهش بی‌عدالتی‌های نابهنجارش از طریق کنترل دولتی، تنظیم اقتصادی و کار‌کرد دموکراسی، چون تنـها نظام ممکن، عقلانی و عملی به منظور سازماندهی جوامع بشری درون مقیـاس ملی و جهانی بـه رسمـیت مـی‌شناسند. نزد اینان بَدیلی بر سیستم حاکم کنونی متصور نیست، به‌ویژه درون زمـینـه‌ی مناسبات اجتماعی مبتنی بر انقیـاد کار توسط سرمایـه و در حوزه‌ی دموکراسی نمایندگی کـه هر دو درون حفظ و بازتولید سیستم سرمایـه‌داری بـه نحو مؤثری عمل مـی‌کنند.

    عوامل مختلفی سبب شکل‌گیری چپ سیستمـی شده‌اند کـه به چهار مورد آن‌ها درون این جا اشاره مـی‌کنیم. ابتدا این تصور کـه مـی‌توان بـه دو هدف اصلی سوسیـالیستی یعنی عدالت و برابری از طریق اصلاح زیـاده‌روی‌های سرمایـه‌داری با حفظ اساس آن دست یـافت. تصوری باطل چون سرمایـه‌داری درون درازای حیـاتش و امروزه بیش از هر زمانی دیگر نشان داده و مـی‌دهد کـه بی‌‌عدالتی و نابرابری نـه تنـها با ساختارش ناسازگاری ندارند بلکه، هم‌زاد و هم‌بودِ آن، جزئی از ماهیت سیستم مـی‌باشند. عامل دیگر این هست که سوسیـالیست‌ها درون فرایند عملکرد دموکراسی پارلمانی تبدیل بـه نیروهایی «برای قدرت»، بـه احزابی حکومتی شده‌اند. نیـاز بهب اکثریت آرای مردم به منظور پیروزی درون انتخابات با هدف حکومت و در نتیجه ضرورت جلب نیروهای اجتماعی گسترده‌، از زحمتکشان که تا اقشار متوسط و بالای جامعه، آن‌ها را درون جهت تجدید نظر درون برنامـه‌های ضد‌سرمایـه‌داری پیشین خود و تدوین طرح‌های رفرمـیستی کـه اکثریت پذیر و رأی‌آور باشند سوق داده است. سومـین عامل را شکست تجربه «سوسیـالیسم واقعاً موجود» تشکیل مـی‌دهد کـه بسیـاری از سوسیـالیست‌ها را نسبت بـه اصل و ضرورت انقلاب اجتماعی، تغییرات بنیـادین و در یک کلام ایده‌ها و طرح‌های ساختارشکنانـه، آرمانی و ضد‌‌ سرمایـه‌داری نا امـید و بدگمان کرده است. سرانجام مسائل امروز انقلاب و سوسیـالیسم پرسش‌هایی نوین و بغرنج طرح مـی‌کنند کـه بدون پاسخ مانده‌اند و یـا پاسخی به منظور آن‌ها درون این برهه زمانی و تاریخی وجود ندارد. کار سوسیـالیست‌های ضد‌ سیستمـی امروزه بسی سخت‌تر از گذشته شده است. درون چنین شرایط پیچیده‌ای، گرایشات واقعیت‌گرا و رفرمـیست، درون چهارچوب تمکین بـه امکان‌پذیری‌ها، مـیدانی فراخ به منظور ابراز وجود و عمل پیدا کرده و مـی‌کنند.

    در ایران اما، افزون بر عوامل مشترک فوق، چپ سیستمـی دارای شاخص‌های ویژه‌ی خود است. این چپ درون دوران جمـهوری اسلامـی و در گسست از جپ سویتیک کـه در فاصله بعد از شـهریور 1320 با تشکیل حزب توده که تا فروپاشی نظام سلطنتی بر چپ ایران از جهت فکری و ایدئولوژیکی تسلط داشت، بـه تدریج شکل مـی‌گیرد. چپ سیستمـی ایران نیز مانند هم‌سان اروپایی و جهانی خود امر ضد‌سرمایـه‌داری را هم درون نظر و هم درون عمل بـه کنار گذارده است. درون توجیـه آن، این چپ بر شرایط ویژه‌ جامعه‌ی استبداد‌ زده ایران اتکا دارد کـه مبارزه به منظور استقرار دموکراسی را بر مبارزه ضد‌ سرمایـه‌داری‌ مقدم مـی‌کند. درون این نگاه، سد گذر‌ناپذیری این دو فاز دموکراتیک و ضد‌سرمایـه‌داری را از هم جدا مـی‌سازد (اگر البته مرحله ضد سرمایـه‌داری نزد اینان وجود داشته باشد کـه در حقیقت ندارد). اما اگر این مرحله‌بندی مبارزات دموکراتیک و ضد‌سرمایـه‌داری درون گذشته مـی‌توانست از حقانیتی برخوردار باشد، امروزه با جهانی‌شدن ‌سرمایـه و نفوذش درون هر گوشـه‌ی زمـین بیش از پیش معنای خود را از دست مـی‌دهد.

    اما خصلت سیستمـی این چپ ایرانی تنـها محدود بـه عدم تلفیق مبارزه دموکراتیکِ ضد ‌استبدادی با مبارزه ضد‌ ‌سرمایـه‌داری نمـی‌شود. درون مـیدان اصلی فکری و عملی او یعنی مبارزه به منظور دموکراسی درون ایران یعنی آن جا کـه نفی نظام جمـهوری اسلامـی مطرح است، اصلاح‌طلبی درون حفظ سیستم بـه شکلی بارز درون شعارها و موضع‌گیری‌های این چپ نمایـان مـی‌شود. چپ سیستمـی ایرانی درون مبارزه با جمـهوری اسلامـی از پروژه سیـاسی وفاقی بزرگ جانبداری مـی‌کند کـه بتواند با جلب وسیع‌ترین نیروها، از اپوزیسیون‌های مختلف رژیم که تا بخش‌هایی از حاکمـیت اسلامـی، تحولی تدریجی، بدون انقلاب و مسالمت آمـیز درون کشور بـه وجود آورد. طرحی کـه لازمـه‌اش ترمـیم جنبه‌هایی از جمـهوری اسلامـی و نـه برچیدن آن است. اینان درون حقیقت نظام جمـهوری اسلامـی و دین‌سالاری را درون تمامـیت‌اش بـه زیر سوال نمـی‌برند. درون شرایطی حتا شرکت درون انتخاباتِ جمـهوری اسلامـی درون چهارچوب قانون اساسی اسلامـی و نـهادهای آن را بـه نام تاکتییـاست‌ورزی جایز مـی‌شمارند.

    چپِ تمامـیت‌خواه

    چپ تمامـیت‌خواه را مـی‌توان بـه طور عمده جپ لنینی- استالینی نامـید. تاریخ این چپ بـه طور مشخص از انقلاب اکتبر روسیـه درون سال 1917 و تصرف قدرت توسط حزب بلشویک آغاز مـی‌شود. پیش از آن تئوری‌های اقتدار‌طلبانـه لنینی زمـینـه‌های فکری سوسیـالیسم استبدادی شرقی را فراهم کرده بود. درون این سِکانس تاریخی، سوسیـالیسمـی کـه از ضرورت احتضار دولت سخن مـی‌گفت بـه ایدئولوژی و سیـاستِ حفظ و تحکیم دولتی قدر‌قدرت، سلطه‌گر و پلیسی تبدیل مـی‌شود. شیوه‌ی حزبی‌-‌‌ دولتی بـه جای شیوه‌ی شورایی مـی‌نشیند. حزب‌- ‌دولت بـه جای طبقه‌ی کارگر و زحمتکشان و به نام آن‌ها رسالت مـهدوی قیمومـیت بر انسان‌ها و هدایت امور جامعه درون همـه‌ی زمـینـه‌های سیـاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی را بـه دست مـی‌گیرد. دیـالکتیک و ماتریـالیسم تاریخی درون اشکال مبتذل و جبرباورانـه‌اش به منظور توجیـه سلطه‌ی بی‌‌مانندی درون تاریخ بشر کـه ساختمان سوسیـالیسم درون یک کشور نام مـی‌گیرد از سوی ایدئولوژی دولتی بـه خدمت گرفته مـی‌شوند.

    اهم احزاب کمونیست درون سه قاره‌ آسیـا، آفریقا و آمریکای لاتین درون این سکانس تاریخی پا بـه عرصه‌ی حیـات و رشد گذاشتند. آن‌ها، درون اساس، همان سیستم سوسیـالیسم دولتی مستقر درون اتحاد شوروی را سرمشق خود قرار دادند و در چهارچوب عمومـی بینش سویتیک کـه با انقلاب اکتبر درون کمونیستی جهانی حاکم مـی‌شود فکر و عمل ‌د. برخی از آن‌ها درون کشورشان حتا صاحب نفوذ و قدرتی شدند. اما این سازمان‌ها و احزاب نیز، درون اکثریت بزرگ‌شان، هم‌راه با فروپاشی سوسیـالیسم واقعاً موجود درون روسیـه یـا از هم پاشیدند یـا درون احزاب سوسیـال‌دموکرات استحاله پیدا د. بخشی از آن‌ها نیز هم‌چنان درون فرقه‌هایی کوچک، درون نوستالژی فرارسیدن ستاد رهبری پرولتاریـا (به خوانید حزب‌- ‌دولتِ استبدادی)، فعالیت بی‌مایـه خود را ادامـه مـی‌دهند.

    چپ تمامـیت‌خواه ایرانی نیز درون منظومـه‌ی ایدئلوژیکی، نظری، سیـاسی، فلسفی و عملکردی سوسیـالیسم استبدادی روسی بـه وجود مـی‌آید و رشد مـی‌کند. بخش گسترده‌ای از این چپ درون دروان جمـهوری اسلامـی، هما‌طور کـه در غرب نیز رخ داد، تبدیل بـه چپ سیستمـی شده است. با این حال بخش‌هایی هم‌چنان درون راه لنینیسم خود ادامـه مـی‌دهند.

    چپِ تمامـیت‌خواه ایرانی، مانند چپ رفرمـیست، نمـی‌خواهد سیستم سلطه را برچیند بلکه بـه جای آن سیستم دیگری را قرار مـی‌دهد کـه از بسی جهات نسبت بـه سیستم حاکم کنونی (سرمایـه‌داری به‌علاوه‌ی دموکراسی نمایندگی) بد تر است. این چپ از جمله سرمایـه‌داری را از بین ‌نمـی‌برد چون دستگاه دولت را بـه جای بخش خصوصی قرار مـی‌دهد. سه مبنای نظری وجودی این چپ عبارتند از: 1- رهبری و حاکمـیت تام و تمام و مطلق حزب کـه نام حزب کمونیست یـا کارگری را مـی‌گیرد. 2- رهبری و اقتدار دولتی بوروکراتیک، مستبد و پلیسی تحت رهبری همان حزب کـه نام دولت سوسیـالیستی یـا کارگری را بـه خود داده و بر همـه‌ی وجوه زندگی و فعالیت شـهروندان کنترل و اقتدار مطلق دارد. 3- حاکمـیت ایدئولوژی حزب- دولت بر جامعه کـه نام ماتریـالیسم تاریخی و دیـالکتیک را مـی‌گیرد.

    چپ توتالیتر ایرانی درون مـیدان مبارزه با استبداد و جمـهوری اسلامـی نیز، با این کـه از سرنگونی نظام درون تمامـیت‌اش دم مـی‌زند، اما استبداد و سلطه‌ی الیگارشی دینی بر جامعه را از بین نمـی‌برد بلکه بـه جای آن استبداد و سلطه‌ی الیگارشی حزب-‌ دولت را قرار مـی‌دهد. این همـه با پیـامدهایی چون محو آزادی‌های فردی و دموکراسی نمایندگی. خلاصه این کـه نزد این چپ چیزی کـه به طور اساسی وجود ندارد ایده‌ی رهایی از هر گونـه سلطه است.

    چپِ رهایی‌خواه

    چپِ رهایی‌خواه، همان طور کـه گفتیم، درون نفی دو چپ توتالیتر و سیستمـی، ناگزیر حتما از نو یعنی بـه تقریب از اساس، درون هر جا و مکان، درون سطح ملی و جهانی، دست بـه ابداع و تاسیس ایده‌ها، نظریـه‌ها، راه‌کارها و شکل‌های نوین زند. به منظور اعتلای این چپ البته حتما شرط‌بندی و مبارزه کرد. اما درون عین حال حتما دانست کـه رشد و توسعه‌ی آن آن درون وضعیت امروز ملی و جهانی کاری بس دشوار، بغرنج و نیـازمندِ زمان است.

    سیـاست روزمره امروز و آینده چپ رهایی‌خواه نمـی‌تواند درون جهت مخالفی گام بردارد کـه برای خود تعیین کرده هست یعنی سیـاستِ رهایی‌خواهانـه. بی‌اعتبار شدن دو چپِ سوسیـال‌دموکرات و تمامـیت‌خواه به‌ویژه از شکاف ژرف مـیان هدف‌های آرمانی و ادعایی‌ آن‌ها از یکسو و سیـاست‌ها و اقدام‌های روزمره‌‌‌‌شان درون جهت خلاف آن هدف‌ها و ادعا‌ها از سوی دیگر ناشی گردید.

    رهایش کـه هم آرمان و افق هست و هم مضمون مبارزه‌ی کنونی، تنـها مـی‌تواند درون گستره‌ی مبارزاتی و مداخله‌گری‌ تعریف و تبیین شود. درون مبارزه به منظور آزادی و رهایی از سلطه‌های گوناگون. درون مبارزه به منظور الغای مالکیت بر نیروهای مولده و ایجاد اشکال نوین تصاحب و کنترل جمعی بر آن‌ها کـه با دولتی مغایر و متضاد است. درون مبارزه به منظور مداخله و مشارکت شـهروندان درون اداره‌ی امور خود بـه سوی احتضار دولت. درون مبارزه به منظور گسست از «سیـاستِ واقعاً موجود» کـه نام دیگر «حکومت و تحت حاکمـیت قرار گرفتن» است. درون مبارزه‌ جهت برابری و عدالت اجتماعی. درون مبارزه‌ی مردم به منظور تصاحب مستقیم و بی‌‌واسطه یعنی بدون نمایندگی امور خود بـه دست خود و برای خود. سرانجام درون مبارزه به منظور تکامل آزادانـه‌ی هر فرد چون شرط آزادی همگان درون مشارکت و هم‌زیستی با هم.

    تلاش درون چنین مسیری البته تنـها نظری نبوده بلکه عملی نیز مـی‌باشد. یعنی همراه با مداخله‌گری درون مبارزات سیـاسی و اجتماعی صورت مـی پذیرد. درون این راه ما هم بـه رویکردی فلسفی نیـاز داریم و هم بـه آزمودن شکل‌ها و شیوه‌های نوین مبارزاتی. چپ رهایی‌خواه بـه سه پرسش یـا بغرنج امروزی حتما پاسخ دهد: کدام تغییر وضع موجود؟ توسط کدام نیروی اجتماعی؟ و با کدام سازماندهی؟

    1- تغییر وضع موجود امروزه درون گرو حل دو مناسبات پیچیده است. از یک‌سو مناسبات غالب سرمایـه‌داری کـه بیش از پیش راه بهروزی و برابری درون جوامع را محدود و مسدود مـی‌کنند و از سوی دیگر جهانی‌شدن و به هم پیوستگی امور اقتصادی، سیـاسی و اجتماعی کشورهای مختلف کـه راه‌حل‌های ملی و محلی را بـه مـیزانی تعیین کننده بیش از پیش غیر‌ عملی مـی‌سازند. تغییر نظم موجود امروزه بیش از پیش درون همـه‌ی کشورهای جهان و از جمله درون جامعه‌ی ایران وابسته بـه خروج یـا گسست از مناسبات سرمایـه‌داری درون اشکال و درجات مشخص، مختلف و ویژه شده است. این درون حالی هست که راه‌حل‌های تاکنونی بـه اصطلاح ضد‌ (یـا غیر) سرمایـه‌داری از نوع تمرکز مالکیت و اقتصاد درون دست دولت (راه حل سوسیـالیسم دولتی) و یـا اصلاحات «دولت رفاه» درون چهارچوب حفظ مناسبات بازار و سرمایـه (راه حل سوسیـال‌دموکراتیک)،‌ درون هر جا کـه طی یکصد سال گذشته تجربه شده‌اند، نشان داده‌اند کـه نـه عدالت اجتماعی مـی‌آورند و نـه برابری و بهزیستی به منظور مردم. امروزه پربلماتیکِ تصاحب جمعی و دموکراتیک نیروهای مولده و کنترل جمعی آن‌ها درون اشکالی کـه نـه دولتی باشد و نـه خصوصی همواره چون بغرنجی پیچیده بدون پاسخ باقی مانده است.

    در چنین شرایطی و به طور نمونـه درون جامعه‌ی ایران، مـی‌دانیم کـه سه اصل جمـهوری، دموکراسی و جدایی دولت و دین، اگر چه پیش‌شرط‌‌‌های هر گونـه تحول و دگرگونی‌ کشور ما را تشکیل مـی‌دهند، اما بـه تنـهایی راه‌حل و پاسخی بـه چگونگی برون رفت از مناسبات اقتصادی حاکم درون ایران کـه ی از سرمایـه‌داری و اقتصاد رانتی متکی بر دولتی مستبد و کلان سرمایـه‌دار هست به دست نمـی‌دهند. به منظور پاسخ گویی بـه چنین مساله‌انگیزی، ما نیـاز بـه ایده‌ها و راه‌کارهایی نوین و بدیع داریم کـه از هم‌اکنون و نـه درون آینده‌ای نامعلوم حتما در دستور کار نظری‌مان قرار گیرند. امروزه، خروج از مناسبات اقتصادی حاکم درون یک کشور نمـی‌تواند مستقل و جدا از دیگر کشورها درون منطقه، قاره و جهان انجام پذیرد. نـه تنـها برآمدن جامعه‌ی نوین و مناسبات اجتماعی نوین درون محدوده‌ی بسته‌ی یک کشور نا‌ممکن مـی‌شود بلکه اصلاحات درون یک‌ کشور نیز بیش از پیش نیـاز بـه هم‌راهی و هم‌سویی دیگر مردمان و اقتصادها درون کشورهای دنیـا و منطقه دارند. چپِ رهایی‌خواه امروزی دیگر نمـی‌تواند درون چهارچوب محدود و بسته‌ی ملی بی‌اندیشد و مبارزه کند بلکه بیش از پیش، درون هم‌سویی و هم‌کوشی با چپ‌های رهایی‌خواه جهانی، حتما به صورتی منطقه‌ای و جهانی فکر و چاره جویی کند.

    2- درون بینش و سیستم‌ نظری چپ سنتی، نقش فاعل اجتماعی را پرولتاریـا یـا طبقه کارگر ایفا مـی‌کرد. اما با تغییر و تحولات اجتماعی امروزی، تضاد مـیان کار و سرمایـه، یعنی موضوع استثمار سرمایـه‌داری درون فرایند تولید، اگر چه همواره یک رکن مـهم مبارزات طبقاتی و ضد سرمایـه‌داری باقی مانده است، ولی جایگاه انحصاری سابق خود درون دو سده‌ نوزده و بیست را از دست داده است. امروزه، نـه تنـها درون مراکز بزرگ سرمایـه‌داری جهانی بلکه درون همـه جا، تضاد مـیان کار و سرمایـه درون گستره‌ی تولید دیگر تنـها عاملب خود‌‌آگاهی ضد‌سرمایـه‌داری و تنـها محرک تغییر و تحولات و ایجاد ‏های ضد‌سستمـی نمـی‌شود، اگر چه این عامل اهمـیت خود را همواره بـه مثابهی بخش قابل توجهی از این ‌ها‏ حفظ مـی‌کند.

    سلطه‌ی همـه جانبه‌ی سود و سرمایـه درون همـه‌ی حوزه‌های اقتصادی، سیـاسی، نظامـی، دانشی، علمـی، فرهنگی، فن‌آوری، رسانـه‌‌ای و غیره امروزه بر کلیت جامعه و در همـه‌ی ابعاد زندگی فردی، خصوصی و اجتماعی حاکم شده است. این سلطه نـه تنـها بر طبقه‌ی کارگر و در محیط تولید بلکه بر توده‌ی پرشمار و بسیـارگونـه multitude و در مکان‌های گوناگون اجتماعی اعمال مـی‌شود. این سلطه اما درون عین حال مـی‌تواند (بدون آن کـه مسلم باشد) شرایط خود‌آگاهی، خود‌‌سازماندهی جمعی و مبارزه به منظور رهایی را درون مـیان قشرهای وسیع اجتماعی مساعد کند. خودآگاهی ضد‌سرمایـه‌داری و رهایی‌خواهانـه و خود‌‌سازماندهی اجتماعی مـی‌توانند از مبارزاتی برون آیند کـه در بستر آن‌ها راه‌کار‌ها و طرح‌های نفی سیستم حاکم مطرح مـی‌‌شوند. درون این مبارزات، قشرهایی مختلف (و نـه تنـها کارگران) درون مـیدان‌هایی مختلف (و نـه تنـها درون مـیدان تولید) با نظام و ارزش‏های حاکم درافتاده و درگیر مـی‌شوند. مردمانی کـه تحت انقیـاد مناسبات سرمایـه‌داری قرار دارند با وارد شدن درون مـیدان دخالت‌گری مدنی، اجتماعی، اقتصادی، سیـاسی، فرهنگی و خود- سازماندهی… قابلیت‌ها و توانایی‌های‌ خود‌ را درون کشف راه کار‌ها جهت رهایی خود بـه کار مـی‌اندازند. امروزه شاهد آنیم کـه آن فاعل جمعی انقلابی و دگرگون‌ساز کـه مـی‌بایست برانگیزنده‌ی فرایند دگرسانی اجتماعی شود، تنـها بـه صورت لحظه‌ای و ناپایدار درون روی‌‌داد‌ها و برآمدهای بزرگ مبارزاتی و ی و در مکان‌های مشخص شکل مـی‌گیرد.

    3- درون مساله سازماندهی، فلسفه و بینش‏ چپ رهایی‌خواه از یکسو بر قابلیت‌ها و توانایی‌های فاعل اجتماعی درون ‌ها و مبارزات اجتماعی و از سوی دیگر بر فاصله گرفتن از قدرت، دولت و تحزب کلاسیک تأکید مـی‌ورزد. این قابلیت‌ها و توانایی‌ها درون ‌های‏ اجتماعی فرا‌مـی‌رویند. ‌هایی کـه مـی‌توانند فضای پر چالش تبادل و تقابل نظری و تجربی باشند. درون بستر آن‌ها مبارزه و عمل دگرگشتی اجتماعی با مراوده‌ی فکری و تجربی ‏ پیدا مـی‌کنند. خودِ شـهروندان درون چنین فرایندی نقش‏ فاعلان، مبتکران و بازی‌کنان اصلی و مستقیم را ایفا مـی‌کنند. درون یک ‌کلام: مداخله‌گری مستقیم و بدون واسطه‌، بدون واگذاری، بدون نمایندگی ‌ از دیگران و بدون نماینده دیگری بـه جای خود.

    امروزه با نقد و رد شکل‌ها و شیوه‌های کهنـه‌ و سنتی فعالیت سیـاسی و سازمانی، چپ رهایی‌خواه حتما در تکاپوی اختراع شکل‌های نوینی از مشارکت و خود‌‌‌سازماندهی باشد. اشکال تاریخی و شناخته شده تحزب کـه تا کنون درون نمونـه‌ی حزب‌-‌ دولت به منظور رهبری، تصرف قدرت و مدیریت سیستم عمل کرده و هم‌چنان نیز مـی‌کنند، نمـی‌توانند سرمشق چپ رهایی‌خواه درون فرایند ابداع تشکل‌یـابی‌اش قرار گیرند. شکل نوین سازماندهی امروزی حتما دارای چنان ساختاری باشد کـه شرایط مشارکت افراد و فعالان را بـه صورتی برابرانـه درون آزادی دخالت‌گری و نظردهی آنان فراهم سازد. این اشکال نوین سازماندهی، درون حد شناخت کنونی ما، بـه گونـه‌ای مـی‌توانند باشند کـه به افراد و گرایش‌های مختلف و فعال و شرکت کننده امکان دهند نقش خود را بـه منزله‌ی کنشگران، دخالت‌گران و تعیین‌کنندگان مستقیم و بدون واسطه درون شرایطی برابر و دموکراتیک ایفا کنند.

    تحزب واقعاً موجود همواره به منظور تصرف قدرت و حکومت ساخته و پرداخته شده‌ است. حزبی کـه امروزه و در شرایط تاریخی کنونی بـه قدرت مـی‌رسد، بنا بر خصلت محافظه‌کارانـه‌ حفظ‌ خود – چون دستگاهی درون خود، به منظور خود و جدا از جامعه – به منظور اداره‌ی کشور ناگزیر دست بـه سلطه و ستم خواهد زد. ناگزیر کمر بـه حفظ وضع موجود و استمرار سیستم خواهد بست.

    چپ رهایی‌خواه درون زمان تاریخی کنونی حتما چون نیرویی اپوزیسیونی عمل کند. دخالت‌گری او نـه به منظور تصرف قدرت سیـاسی و حکومت بلکه به منظور زمـینـه‌سازی و یـاری رسانی بـه برآمدن ‌های اجتماعی رهایی‌خواهانـه است. این چپ تنـها مـی‌تواند دست بـه تدارک نظری و عملی چنین فرایندی زند کـه امری درازمدت است. مقدمات، زمـینـه‌ها وشرایط فرارویی سیـاستِ رهایی‌خواهانـه درون روند ‌های اجتماعی و روی‌داد‌های نابهنگام و نامترقبه‌ای‌ کـه ناممکن را ممکن مـی‌سازند فراهم مـی‌شوند.

    یـادداشت‌ها

    1-       فراخوان بـه مشارکت درون روند شکل‌دهی تشکل بزرگ چپ‌ را درون این آدرس مـی‌خوانید:

    2- طرحی نو، نشریـه شورای موقت سوسیـالیست‌های چپ ایران شماره 179 فروردین 1391 – مارس – آوریل 2012.

    3- این جستار را مـی توانید درون این آدرس بخوانید.

    http://vahdatechap.com/

    سند سياسی پيشنـهادی بـه کنگره سيزدهم سازمان فدائيان خلق ايران  (اکثريت)
    سياستهای ما و راهکارهای سیـاسی  به منظور برون رفت کشور از وضعیت بحرانی

    در دو سال گذشته فضای بسته سياسی کشور تداوم يافته، آزادی بيان و انديشـه و های اجتماعی سرکوب شده، فعالين سياسی و مدنی، تشکلهای صنفی و سازمانـهای غيردولتی تحت فشار قرار گرفته، زندانـها از منتقدين و مخالفين پر شده، موج مـهاجرت و سرکوبها ادامـه يافته است. باند نظامـی ـ امنيتی با هدايت ولیفقيه، فضای سياسی سنگينی را بر کشور ما تحميل کرده است. فضای سياسی، اجتماعی و فرهنگی کشور درون دو دهه گذشته، که تا اين اندازه خفقانآور و بسته نبوده است. تغيير وضعيت موجود بـه امر ضرور و مبرم تبديل شده است.

    شورای مرکزی سازمان فدائيان خلق ايران (اکثريت)

    ١. وضعيت بحرانی کشور

    کشور ما درون وضعيت بحرانی قرار دارد. بحران اقتصادی، فقر، بيکاری گسترده و تورم فزاينده، بحران کارآمدی حکومت، بحران مشارکت، بحران دولت ـ ملت، تعميق شکاف طبقاتی، جنسيتی، ملی ـ قومـی، رشد فزاینده آسیبهای اجتماعی، افزايش بیسابقه اعتياد و بزه‌کاری، گسيختگی درون مناسبات اجتماعی، خطر فروپاشی اجتماعی و اخلاقی، حدت يافتن چالش بين جريانـهای حکومتی، انزوای جهانی ايران و تحريمـها و فشارهای روزافزون بينالمللی و انبوهی از مشکلات لاينحل مانده ديگر کـه به گونـه کلافی درهم تنيده درآمده و خطر از هم گسستن شيرازه کشور را تقويت کرده است. درون حال حاضر درون ميان مجموعه بحرانـها و شکافها، وضعيت دشوار زندگی اکثريت مردم و به ويژه کارگران و زحمتکشان، تحريمـهای بينالمللی و بحران اقتصادی، بـه مسئله مرکزی کشور ما تبديل شده و مواجهه با آنـها، درون متن چالشـهای سیـاسی قرار گرفته است.

    به جهت تراکم و انباشت بحرانـها و شکافهای اجتماعی از يکسو و از سوی ديگر تداوم حاکمـیت بحرانساز بلوک قدرت و ادامـه سیـاستهای مخرب آنـها درون همـه عرصهها، آينده تیره و نگران کنندهای درون مقابل کشور ما قرار دارد.

    وضعیت فاجعه آمـیز کنونی و حدتیـابی اوضاع بحرانی کشور، محصول عملکرد بلوک قدرت (علی خامنـهای و بيت او، محمود احمدی نژاد و تيم او، نيروهای نظامـی ـ امنيتی و راست سنتی) هست که با سیـاست های داخلی و خارجی مخرب، سرکوبگرانـه و ماجراجویـانـه درون طی هشت سال گذشته، کشور ما را بـه این وضعيت بحرانی رسانده است. بلوک قدرت برامده از ساختار سياسی مبتنی بر ولايت فقيه است.

    ساختار سياسی مبتنی بر  ولایت فقیـه درون تناقض با جمـهوریت و حقوق شـهروندی هست و زمينـه ساز قدرت گيری نيروهای نظامـی ـ امنيتی و باند ثروت ـ قدرت است. اين ساختار، استبداد فردی را باز توليد مـیکند و مانع اصلی تحقق آزادی، دموکراسی و عدالت اجتماعی است. به منظور غلبه بربحرانـها و دستيابی بـه اين اه، کشور ما نيازمند تحولات اساسی است: تحول درون ساختارهای سياسی، اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی. لازمـه چنين تحولی، دگرگونی ساختار سياسی مبتنی بر ولايت فقيه، جدائی نـهاد دين و دولت، تغيير قانون اساسی و برقراری ساختار سياسی دمکراتيک، سکولار و جمـهوريخواه است.

    تغيير وضعيت موجود و راههای برون رفت کشور از وضعيت بحرانی

    تداوم وضعيت موجود، تداوم بحران است. تداوم بحران مـیتواند کشور ما را بـه فاجعه سوق دهد. وضع موجود بايد تغيير کند. تغيير وضعيت موجود و راه برون رفت کشور از وضعيت بحرانی، درون درجه اول منوط بـه حل بحران اقتصادی، تامين حداقل آزادیـهای سياسی و مشارکت سياسی مردم، حل بحران هستهای و برداشتن تحريمـهای اقتصادی است.  اين سه بـه هم گره خوردهاند و تامين آزادیـهای سياسی و سمتگیری درون راستای توسعه سیـاسی، گرهگشای راه غلبه بر بحرانـهای متعددی هست که کشور ما با آن روبرو است.

     

    در عرصه داخلی

    در دو سال گذشته بر دامنـه بحران اقتصادی بـه جهت ناکارآمدی مديريت کشور و تحريمـهای بينالمللی اقتصادی بـه شدت افزوده شده است. با وجود درون آمد ٧٠٠ ميليارد دلاری حاصل از فروش نفت درون طی هشت سال گذشته، اقتصاد کشور درون شاخصههای اصلی با افت مواجه بوده است.

    عليرغم درآمد بيسابقه نفت، فقر درون بين گروههای کمدرآمد جامعه گسترش يافته، بخشی از لايههای ميانی بـه گروههای کمدرآمد جامعه پيوسته، ثروت درون لایـه نازکی از جامعه متمرکز شده، شکاف طبقاتی تعميق پيدا کرده و فساد درون تاروپود اقتصاد کشور ريشـه دوانده است. اکثريت مردم کشور ما بـه ويژه کارگران و مزدبگيران، زندگی سختی را مـیگذرانند. گرانی بـه مشکل بزرگ مردم تبديل شده است. قيمتها بـه طور شتابان و روزمره افزايش مـیيابد و مردم را بـه فلاکت سوق مـیدهند. مردم کشور ما درون طی دو دهه گذشته با چنين شرايط سختی روبرو نبودهاند.

    در دو سال گذشته فضای بسته سياسی کشور تداوم يافته، آزادی بيان و انديشـه و های اجتماعی سرکوب شده، فعالين سياسی و مدنی، تشکلهای صنفی و سازمانـهای غيردولتی تحت فشار قرار گرفته، زندانـها از منتقدين و مخالفين پر شده، موج مـهاجرت و سرکوبها ادامـه يافته است. باند نظامـی ـ امنيتی با هدايت ولیفقيه، فضای سياسی سنگينی را بر کشور ما تحميل کرده است. فضای سياسی، اجتماعی و فرهنگی کشور درون دو دهه گذشته، که تا اين اندازه خفقانآور و بسته نبوده است. تغيير وضعيت موجود بـه امر ضرور و مبرم تبديل شده است.

    راهکارها و سياستهای ما

    ١. آزادیـهای سياسی

    ـ مبارزه به منظور آزادی زندانیـان سیـاسی و عقیدتی، برداشتن حصر خانم رهنورد و آقایـان مـیرحسین و مـهدی ، پايان بـه پيگرد، دستگيری و حبس فعالين سياسی و مدنی، لغو احکام اعدام و سنگسار و کوتاه دست ارگانـهای امنیتی ـ نظامـی از حوزه سياسی و مدنی، برچيدن از رسانـهها، کتاب و حوزه هنری و ادبی و تامـین آزادی رسانـه‌ها، گردش اطلاعات و حق دسترسی مردم بـه اطلاعات.

    ـ مبارزه به منظور آزادی فعالیت احزاب سیـاسی، سنديکاهای کارگری و سازمانـهای غیردولتی و برگزاری تظاهرات و اجتماعات، آزادی فعاليت صنفی ـ سياسی دانشجويان، تامـین حق فعاليت کنشگران و زنان و پويشـهای ملی ـ قومـی

    ٢. سامان بـه اقتصاد کشور و تامين اجتماعی

    ـ احياء سازمان برنامـه و بودجه، سامان بـه اقتصاد کشور و گذر از اقتصاد وارداتی بـه اقتصاد تولیدی، شفاف‏سازی و مبارزه با فساد، بهبود فضایب و کار.

    ـ بازگرداندن سپاه بـه پادگان‌ها و پایـان بـه تسلط بيت خامنـهای، بنیـاد‌ها، سپاه و بسیج بر اقتصاد کشور و مـهار عملکرد باندهای قدرت ـ ثروت درون عرصه اقتصادی.

    ـ اتخاذ تدابیر ضرور به منظور کاستن از ابعاد فقر، مـیزان بیکاری و نرخ تورم، شناسائی گروههای آسیب‏پذیر جامعه و سوق یـارانـه‏ها بـه سمت گروه‏های آسیب پذیر و نیـازمند جامعه و گسترش بیمـه همگانی درون سطح کشور.

    در عرصه بينالمللی

    کشور ما براساس موازين بين المللی از حق دستيابی بـه تکنولوژی هستهای و بهرهگيری از انرژی هستهای درون مقاصد غيرنظامـی برخوردار است. اما پروژه هستهای جمـهوری اسلامـی به منظور کشور ما مشکلات بيشماری آفريده و هزينـه سنگينی را بر مردم ايران تحميل کرده است. کشور ما بـه خاطر اين پروژه، با تحريمـهای بیسابقه بينالمللی روبرو است. لذا حل بحران هستهای بـه مسئله مبرم و حياتی کشور ما تبديل شده است. بـه نظر ما دفاع از حق بديهی مردم ايران به منظور برخورداری از دانش هستهای و استفاده صلح آميز از آن، الزاما بـه معنی ايجاد تنش با جامعه جهانی نيست.

    ما بر ضرورت اتخاذ مواضع منعطف توسط دو طرف مشاجره (جمـهوری اسلامـی و کشورهای ٥ +١)، برحل بحران هستهای از طريق گفتگو و مذاکره و مشروط و محدود پروسه غنیسازی اورانیوم تاکيد مـیکنيم. بـه باور ما حل بحران هستهای درون درجه اول درون دست جمـهوری اسلامـی است. عقبنشينی جمـهوری اسلامـی درون پروژه هستهای نـه تنـها مغاير منافع ملی کشور ما نيست، برعمنافع ملی کشور کنار گذاشتن سياست خارجی تهاجمـی، رويکرد بـه سياست گفتگو و مصالحه با رعايت منافع ملی است.

    راهکارها و سياستها

    ١. شفافسازی برنامـه هستهای ايران، اعتمادسازی و همکاری همـه جانبه با آژانس بينالمللی. برنامـه هستهای ايران لازم هست تحت نظارت نزديک آژانس درون زمينـه مسائل فنی و حقوقی قرار گیرد.

    ٢. پیوستن ایران بـه پروتکل الحاقی.

    ٣. تعليق توليد اورانيوم غنی شده ٢٠ درصدی و انتقال اورانيوم ٢٠ درصدی توليد شده بـه کشور ثالث درون برابر تعهد بـه تامين نيازهای ايران و پذيرش حق ايران درون توليد اورانيوم غنی شده ٥ درصدی توسط کشورهای ٥ +١.

    ٤. توقف روند تشديد تحريمـهای بينالمللی اقتصادی و توافق روی برنامـه زمانبندی شده به منظور لغو تحريمـها. ما با تحریم‏های اقتصادی کـه فشارهای کمربر زندگی مردم وارد مـی آورد، مخالفیم اما از تداوم و تشديد تحریم‏های سیـاسی، دیپلماتیظامـی جمـهوری اسلامـی بـه خاطر نقض حقوق بشر حمايت مـیکنيم.

    ٥. اجتناب از حمله نظامـی بـه ايران به منظور حل بحران هسته‏ای. ما مخالف حمله نظامـی بـه ايران هستيم. حمله نظامـی به منظور کشور ما، منطقه و جهان فاجعهآفرین خواهد بود.

    ٦. ما از جهانی عاری از سلاح هستهای دفاع مـی‏کنیم و معتقديم کـه کشور ما به منظور توسعه، رشد و شکوفائی، نیـازمند سلاح هستهای نيست.

    ٧. ما بر آغاز بحث کارشناسی درون فضای آزاد پیرامون سیـاست تولید انرژی به منظور کشور تاکید داریم. ضروری هست برنامـه دراز مدت تامـین انرژی کشور تدوین شود.

    ۸. اجتناب از سیـاست دشمن تراشی و خصومت با امریکا و اسرائيل. ما خواهان پایـان بخشیدن بـه سیـاست دشمنتراشی و خصومت با امریکا، اسراییل و جهان غرب و برقراری مناسبات عادی و مبتنی بر حقوق بینالملل بین ایران و کشورهای جهان هستیم. گفتگوی دوجانبه و مستقيم بين ايران و امريکا مـیتواند راه را به منظور حل بحران هستهای باز کند. مذاکره و مصالحه بـه معنی قربانی منافع ملی و تمکين بـه سلطهطلبی امريکا و متحدين او نيست. مـی‌توان و باید بـه توافق‌هائی دست یـافت کـه متضمن منافع دو کشور باشد.

    ٢. امر اتحادها و سياستهای ما

    با شکلگيری اعتراضی، برميزان و توان اپوزيسيون درون مبارزه عليه ديکتاتوری افزوده شده و پايگاه اجتماعی آن گسترش يافته است. با وضعيت پيش آمده درون داخل کشور و با مـهاجرت بخش قابل ملاحظهای از فعالين سياسی، اجتماعی و حقوق بشری و انتقال مرکز فعاليت برخی نيروهای سياسی بـه خارج از کشور، نقش خارج از کشور افزايش يافته است. اين وضعيت، مسئله اتحادها درون خارج از کشورها را بـه امر ضرور، مبرم و حساس تبديل کرده و مسئوليت سنگينی را بر دوش اپوزيسيون از جمله سازمان ما گذاشته است.

    با حاد شدن بحران هستهای، تشديد تحريمـهای بينالمللی و افزايش فشار بـه رژيم ايران، بر ميزان تاثيرگذاری  عنصر بينالمللی درون تحولات سياسی کشور افزوده شده است. عامل بين المللی درون چنين وضعی خواهناخواه با اپوزيسيون و امر اتحادها هم تماس پيدا مـیکند. تدوين سياست نسبت بـه چگونگی برخورد با عنصر بينالمللی بـه مسئله مـهم درون صحنـه سياسی کشور و امر اتحادها تبديل شده است.

    سياستهای ما

    ١. کنگره سيزدهم سازمان جمـهوریخواهی را يک ارزش دموکراتيک و مصالحهناپذير مـیشناسد. نزدیکی و همکاری نیروهای جمـهوری خواه دموکرات و سکولار و اتحاد وسیع این نیروها، درون مرکز ثقل استراتژی اتحادهای سیـاسی سازمان قرار دارد. ما درون جهت برآمد مشترک این نیروها و تقویت چنین روندی تلاش مـیکنیم.

    ٢. در اعتراضی نیروهای گوناگون با گرایش‏های مختلف فکری ـ سیـاسی حضور دارند: نیروهای جمـهوری خواه سکولار و دمکرات، اعم از دین‏ باوران و غيردينیـها و نیروهای متدین اصلاح طلب. نيروهای تحولطلب جمـهوريخواه درون همکاری با هم و با ساير نيروهای اعتراضی قادر خواهند شد کـه در تداوم و گسترش ، نقش موثرتری ایفا کنند.

    ٣. درون حال حاضر بـه دليل نزديکی برخی نيروها بـه جهت برنامـهای، استراتژی سياسی و اعتمادهای شکل گرفته بين آنـها، امکان همکاری و اتحاد بين آنـها بـه وجود آمده است. با توجه بـه اين امر، ما بر سياست تشکيل بلوکهای اتحاد پای مـیفشاريم.

    ٤. ما از اعمال فشارهای بينالمللی بـه جمـهوری اسلامـی به منظور رعايت حقوق بشر استقبال مـیکنيم و بهرهگيری از برخی امکانات بينالمللی به منظور طرح مطالبات مردم را مجاز مـیدانيم. اما آلترناتيو سازی توسط کشورهای خارج را قاطعانـه رد کرده و همکاری با جريانـهائی کـه برای انجام تحولات سياسی درون ايران بر دخالت کشورهای خارجی تکيه مـیکنند، مجاز نمـی دانيم. ما بخاطر عواقب منفی چنین سیـاستی بـه پیش گیرندگان آن هشدار مـیدهیم.

    ٥. ما همچنان از گفتگو بين گرايشـهای مختلف درون ميان نيروهای مخالف و منتقد حکومت استقبال مـیکنيم و آن را درون خدمت ارتقای فرهنگ دمکراتيک مـیدانيم.

    ٣. های اجتماعی و سياستهای ما

    های اجتماعی درون تامين حقوق و مطالبات شـهروندان و گروههای اجتماعی، طرد دیکتاتوری، اشاعه و استقرار دمکراسی درون کشور نقش بالائی دارند. ما برتقويت های اجتماعی تاکيد داريم و پشتيبان مطالبات آنـها هستيم.

     

    سبز ( اعتراضی)

    سبز دوره رکود خود را مـیگذراند. با اين وجود، مطالبات اين همچنان پابرجا هست و درون صورت فراهم بودن شرايط مساعد مـیتواند برآمد کند. این رنگارنگ هست و درون آن طیف‏های گوناگون باگرایش‏های مختلف فکری ـ سیـاسی حضور دارند. ما خود را جزو این مـی‏دانیم و از آن دفاع کرده و برای تداوم حيات آن تلاش مـی‏کنیم.

         هنوز بين کارگری، زنان و پويش های ملی ـ قومـی با سبز پیوند نزدیکی بـه وجود نیآمده است. اين درون اساس با اتکا بر مطالبه سياسی طبقه متوسط  جديد شکل گرفت. نيرويی کـه آزادی سياسی و فرهنگی، مطالبه محوری آن است. اما اين مطالبات دغدغه اصلی کارگران و مزدبگيران را پوشش نمـیدهد. خيزش کارگران درون موقعيت سياسی کنونی فرصت مناسبی هست برای برقراری ارتباط بين سبز با کارگری و پررنگ پيوند مبارزه به منظور آزادی با عدالت اجتماعی.

         سازمان از شکلگيری اتحاد بين طبقه کارگر و زحمتکشان با طبقه متوسط جديد، سبز با کارگری و پيوند زدن مبارزه به منظور آزادی با عدالت اجتماعی دفاع کرده و برای تحقق آن تلاش مـیکند.

    کارگری

    کارگران و مزدبگيران با مشکلات عديدهای روبرو هستند. بیکاری، تورم، کاهش امنیت شغلی، عدم افزایش مناسب دستمزد و پرداخت منظم و بە موقع آن، عدم بهرهمندی از بیمە بیکاری، لایحە اصلاح قانون کار، گسترش کار پیمانی و قراردادی، حیف و مـیل سرمایە و در آمدهای صندوق تامـین اجتماعی، تعطیلی واحدهای تولیدی و واردات بیرویە کالاهایی خارجی، حذف سوبسیدها، افزایش کودکان خیـابانی، پیگرد رهبران سندیکائی و تبعیض جنسيتی از جملە آنـها هستند. رژيم ايران بار بحران اقتصادی و تحريمـهای بينالمللی را عمدتا روی دوش کارگران و مزدبگيران منتقل مـیکند.

    ما همبستگی خود را با مبارزات کارگران کشورمان اعلام مـیکنيم و از مطالبات کارگران و مزدبگیران، تشکیل سندیکاهای مستقل، بـه رسمـیت شناختن حق اعتصاب و حق انعقاد قراردادهای دسته جمعی، حداقل دستمزد مناسب پايان بـه قراردادهای موقتی و سفيد امضاء، پرداخت بـه موقع دستمزدها و تضمـین امنیت شغلی حمایت مـیکنیم.

    معلمان و پرستاران از مشکلات اقتصادی و بیحقوقی رنج مـیبرند و برای تامين زندگی شرافتمندانـه مبارزه مـیکنند. ما پشتيبان تشکليابی و مبارزات آنـها هستيم.

    دانشجویی

    در دانشگاههای کشور فضای پادگانی گسترش یـافته، حضور نیروهای امنیتی بـه طور قابل توجهی افزایش پیدا کرده، احضار دانشجویـان به منظور بازجوئی بـه کارروزمره نـهادهای حراست تبدیل گردیده، محرومـیت آنـها از تحصیل ادامـه یـافته، تهدید و احضار کمـیتههای انظباطی و حراست ابعاد وسیعی پیدا کرده و صدها تن از دانشجویـان دستگیر و روانـه زندانـها شده و در بیدادگاههای رژیم محاکمـه و به زندانـهای سنگین محکوم گشتهاند.

    ما بر ضرورت تداوم مبارزه دانشجوئی علیـه استبداد تاکيد کرده و از مبارزات آنـها به منظور آزادی، عدالت اجتماعی و استقرار دمکراسی درون کشور، تامين فضای آزاد به منظور فعاليت دانشجويان درون عرصههای مختلف و از تشکيل سازمانـهای صنفی دانشجوئی دفاع مـیکنيم.

     

    زنان

    در جمـهوری اسلامـی کـه مظهر تبعیض عریـان علیـه زنان است، پایدارترین و آینده سازترین اجتماعی، رهایی زن از تبعیض تی است. مطالبه محور زنان از بسترسازهای اصلی سبز بوده و به خاطر ایستادگیـهایش بر سرحقوق خود و حقوق شـهروندی درون کشور، مواجه بازندان، محرومـیت و انواع سختیـها است. ما همراه با زنان علیـه تبعیض تی و فرهنگ مردسالاری و برای تأمـین برابرحقوقی زنان با مردان مبارزه مـیکنیم و پشتیبان آن هستيم.

    پويش ملی ـ قومـی

    جمـهوری اسلامـی طی دوره اخیر دهها فعال ملی ـ قومـی را بـه جوخه اعدام سپرده، صدها نفر را درون بیدادگاهها محاکمـه و به حبسهای سنگين محکوم ساخته است. این سرکوبگریـهای سیستماتیک، نتیجه پافشاری حکومت براعمال تبعیض ملی ـ قومـی علیـه مردمان مناطق رنجور از چنین تبعیضاتی است. ما ضمن دفاع از مبارزه علیـه هر نوع تبعیض ملی ـ قومـی درون کشور و ایجاد ایرانی فارغ ازهرگونـه اجحاف درون این زمـینـه، براهمـیت مبارزه مدنی و مسالمتآميز و نقش نـهادهای مدنی درون آن تاکید داریم. ما از تأمـین حقوق ملی ـ قومـی و از اداره امور هر منطقه بـه دست منتخبین ساکنان آن منطقه و تمرکززدائی درون اداره امور کشور و از سياست گفتگو و همکاری به منظور رسيدن بـه يک طرح معين و مورد توافق درون سطح ملی دفاع مـیکنیم.

    چپ

    چپ مع مطالبات کارگران، مزدبگيران، زنان، دانشجويان و همـه نيروهايی هست که به منظور آزادی، دمکراسی، عدالت و رفع هرگونـه تبعيض مبارزه مـیکنند. چپ مع  برابرحقوقی مليتهای ساکن کشور و برابری شـهروندان فارغ از هرنوع تعلق زبانی، جنسيتی، قومـی، مذهبی و شيوه زندگی است. اما نيروی چپ پراکنده هست و فاقد تشکل فراگير. ايجاد تشکل بزرگ چپ وظيفه ضرور و عاجل نيروهای چپ است. سياست ما شکلدهی تشکل بزرگ چپ دمکرات و سوسياليست هست و مـیکوشيم کـه نيروی هرچه وسعيتری درون پيشبرد پروژه شکلدهی چپ بزرگ و در بحث و گفتگوها و در تدوين اسناد نظری، برنامـه‏ای و الگوهای حزبی فعالانـه مشارکت ورزند.

    ٤. انتخابات آزاد

    انتخابات آزاد بـه شعار فراگیر و پوش دهنده نیروهای مخالف و منتقد تبدیل شده است. لازم هست از این شعار دفاع نمود و با تمام نیرو آن را بـه مـیان گروههای اجتماعی برد و به شعار همگانی تبدیل نمود. مبارزه به منظور برگزاری انتخابات ازادی يکی از مولفههای اصلی فعاليت سياسی سازمان است.

    ٥. جمـهوری اسلامـی، شکاف‏های درون آن و سياستهای ما

    جمـهوری اسلامـی با عمـیق‏ترین بحران روبرو است. نارضايتی از حکومت درون بين گروههای وسيعی از جامعه گسترش يافته و تا سطوح بالای حکومتی امتداد پيدا کرده است. اقتدار ولیفقيه درون درون حکومت تضعيف شده و ولیفقيه قادر نيست کـه چالشـهای درون حکومت را مديريت کند. وضعيت حکومت شکننده است.

     

    شکافهای درون حکومت

    صف‏بندی جریـان‏های حکومتی درون ساخت قدرت پایدار نیست و مرتبا تغییر پیدا مـی‏کند. از سال ١٣٨٨ بـه اينسو  تغییراتی درون صف‏بندی جریـان‏های حکومتی صورت گرفته است.

    اين تصور درون بين حکومتگران وجود داشت کـه بعد از راندن اصلاحطلبان، حکومت يکدست خواهد شد و کارائی آن بالا خواهد رفت. اما برخلاف اين تصور، با رانده شدن اصلاحطلبان، کانون چالش بـه درون اصولگرايان انتقال يافته و شدت گرفته، حکومت پارچه پارچه شده و شيرازه آن بـه درجهای از هم گسيخته است.

    شکاف درون درون حکومت چند وجهی هست که هم خصلت جناحی ـ گرایشی دارد و متوجه توزیع ثروت و قدرت   است و هم جنبه ساختاری کـه ناشی از ساختار پرتناقض آن است. اين شکافها درون هم تنيده شده و بين برخی از آنـها همپوشانی وجود دارد. اين مجموعه درون مقابل نيروهای اپوزيسيون و در حفظ نظام درون کنار هم قرار مـیگيرند ولی درون پيشبرد سياستها و درب سهم بيشتر قدرت و دستاندازی بر ثروتهای کشور درون مقابل هم.

    سیـاست های ما

    برنامـه و سياستهای هيچ يک از جريانـهای اصوگرا جنبه دمکراتيک و ترقیخواهانـه ندارد. لذا  بـه هيچوجه نبايد از اين و يا آن نيروی اصولگرا حمايت کرد.

    قدرت سياسی درون حکومت هرچه بيشتر درون دست ولیفقيه و بيت او، فرماندهان سپاه و نيروهای امنيتی متمرکز مـیشود. باند نظامـی ـ امنيتیـها بـه رهبری ولیفقيه مانع اصلی تغيير سياستهای کشور درون عرصه داخلی و خارجی  است. نوک حمله ما متوجه بلوک قدرت و به ويژه ولیفقیـه و نیروهای امنیتی ـ نظامـی خواهد بود.

    شورای مرکزی سازمان فدائيان خلق ايران (اکثريت)

    ١٠ فروردين ١٣٩٢(٣٠ مارس ٢٠١٣)

    بخش:

    اسناد سازمان

    Akbar Karimian

    دوستان عزیز لطفا درون پخش خبر, ما را یـاری دهید

    با سپاس فراوان

    اکبر کریمـیان

    در نشست ماهانـه صدای موج سبز راههای گذر از جمـهوری اسلامـی بررسی شد:

    رفراندم یـا انتخابات آزاد

    «رفراندوم بر تغییرات غیر قابل بازگشت تکیـه دارد و هم مخالفان داخل و هم مخالفان خارج از نظام به ضرورت آن، به منظور رسیدن بـه دموکراسی و جامعه مدنی واقف هستند.»

    این را اکبر کریمـیان هماهنگ کننده صدای موج سبز درون نشست ماهانـه این مـی گوید. نشستی کـه با حضور اعضاء و هواداران صدای موج سبز بـه منظور بررسی رفراندوم و انتخابات آزاد درون ٢٩ ژانویـه – ١٠بهمن ماه ، برگزار شد.

    اما این نشست، مـیهمانی ویژه داشت، جواد خادم عضو سابق جبهه ملی، جوان ترین عضو کابینـه دکتر شاپور بختیـار و یکی از هماهنگ کنندگان اتحاد به منظور دموکراسی درون ایران (UDI).

    کمتر از چهار ماه مانده بـه انتخابات ریـاست جمـهوری آینده درون جمـهوری اسلامـی و در حالی کـه بحث چگونگی برخورد با این انتخابات درون مـیان اپوزیسیون های داخل و خارج بـه یکی از بحث های داغ بدل شده است، اکبر کریمـیان و جواد خادم درون این نشست بـه تشریح دیدگاههای خود درون این زمـینـه پرداختند.

    هر دو به منظور گذار از جمـهوری اسلامـی، دو راهکار همسو ارایـه دادند: انتخابات آزاد و رفراندم.

    کریمـیان درون تشریح استراتژی رفراندوم ، نخستین مزیت آن را غیر قابل بازگشت بودن نتایج ان دانست. او همچنین تصریح کرد: رفراندوم یک خواسته دموکراتیک است، چرا کـه به تمامـی جریـانـهای سیـاسی این امکان را مـی دهد تا به منظور رسیدن بـه خواسته خود بـه صورت دموکراتیک بـه صندوق های رای رجوع کنند.

    خادم نیز در روشن سازی تاکتیک انتخابات آزاد گفت: انتخابات آزاد مورد نظر ما، انتخاباتی هست که بر اساس استانداردهای بین المللی برگزار شود.

    وی با مرزبندی خود با اپوزیسیون داخل ایران تاکید کرد: انتخابات آزادی کـه ما از آن سخن مـی گوییم با انتخاباتی کـه در داخل ایران و در چارچوب قانون اساسی فعلی مطرح مـی شود، تفاوتی فاحش دارد.

    در این نشست همچنین سخنرانان، پاسخگوی سوالات حاضران بودند.

    خادم درون پاسخ بـه این سوال کـه چرا «اتحاد به منظور دموکراسی درون ایران» ترجیح مـی دهد از انتخابات آزاد استفاده ابزاری کند نـه رفراندوم، گفت: حمایت از انتخابات آزاد بر اساس کنوانسیونـهای بین المللی و قراردادهای بین المجالس کـه جمـهوری اسلامـی نیز امضاء کننده آن بوده، آسانتر و قبل قبول تر هست و از سو دیگر دولت های دموکراتیک و کشورهای ازاد جهان مـی توانند از این خواسته مردم ایران یعنی انتخابات آزاد حمایت بهتری کنند.

    اینکه آیـا رفراندوم درون چارچوب نظام و قوانین جمـهوری اسلامـی، از جمله خواسته های صدای موج سبز هست پرسش دیگری بود کـه کریمـیان درون پاسخ بـه آن گفت: رفراندوم بـه معنای حق حاکمـیت مردم هست و صدای موج سبز خواستار رفراندم بـه منظور جدایی دین از نـهاد حکومت است.

    او افزود: رفراندم بـه صورت دموکراتیک، اساس جمـهوری اسلامـی را بـه چالش مـی کشد و خواهان گذار ازاین نظام است.

    در بخش دوم این نشست ، مسئولان کمـیته های مختلف همچون کمـیته کارگری و دانشجویی و کمـیته زنان درباره برنامـه های این کمـیته ها صحبت د.

    فیروزه اکبریـان بـه عنوان مسئول کمـیته کارگری و دانشجویی بر نقش این دو نـهاد درون حرکت های مردمـی بر علیـه رژیم استبدادی تاکید کرد و گفت: رژیم جمـهوری اسلامـی بـه درستی بر اهمـیت این دو واقف است، بـه همـین دلیل هست که بعد از انقلاب ، فعالیت هرگونـه سندیکای مستقل کارگری ممنوع شده و بسیـاری از فعالان این گروه هم اکنون درون زندان بـه سر مـی برند، درون عین حال عرصه بر نـهادها و های دانشجویی نیز هر روز تنگ تر مـی شود.

    ریحانـه اسماعیلی مسئول کمـیته زنان نیز برنامـه این کمـیته را درون سه محور دانست: نخست، ارتقاء آگاهی زنان نسبت بـه خود و جایگاه خودشان به عنوان یک انسان آزاد و مستقل، نـه ابزاری به منظور لذت و وابستگی بـه مردان.

    دومـین محور، آموزش مردان است، کـه زنان را بـه عنوان همکار درون سطحی برابر با خود ببینند و آزادی و استقلال آنان را بـه مانند خود یک حق طبیعی بدانند.

    اسماعیلی سومـین محور را حاکمـیت و سیستم قانون گذاری آن دانست و گفت: وقتی دو محور پیشین درون جامعه بـه خوبی جای خودش را پیدا کند، محور سوم بـه خودی خود بصورت دموکراتیک عمل خواهد کرد. اما اگر سیستم قانون گذاری و حاکمـیت درون مقابل بـه رسمـیت شناختن حقوق زنان مقاومت کند، مردان و زنان آزاده ، با مبارزه خود نظام قانون گذار دموکراتیک را خواهند ساخت.

    Advertisements

    امتیـاز بدهید:

    به‌اشتراک‌گذاری این:

    دوست‌داشتن:

    دوست داشتن در حال بارگذاری...

    مرتبط




    [مجله سیـاسی خبری هنری : مسعود فروزش راد! | اشتراک eshtrak مدل تاب هاط کشی]

    نویسنده و منبع: eshtrak | تاریخ انتشار: Tue, 24 Jul 2018 18:27:00 +0000